اثبات خود با نفی دیگران!

تا زماني که مجلس يازدهم درک و شناخت دقيق از ادبيات غالب جامعه نداشته باشند، نمي‌توانند کاري از پيش ببرند! سال‌هاست حواس‌ها به بيرون از مرزهاست و بر همين اساس نگاه‌ها به داخل خيلي منطقي نيست. فناوري و تکنولوژي باعث شده دسترسي جوامع کمترتوسعه‌يافته يا توسعه‌نيافته به ادبيات جوامع توسعه‌يافته سهل و آسان شود، جامعه‌اي که پيوسته در معرض داده‌هاي فرهنگي، اقتصادي، سياسي و... جهان معاصر است از نظر ذهني رشديافته به حساب مي‌آيد؛ بنابراين هر چقدر هم که دچار رخوت و سکون باشد در فضايي غيرقابل پيش‌بيني براي سبک و رها شدن از خشم تلنبارشده، از وضعيت موجود حرکت خواهد کرد. نکته مهم اين است طي اين سال‌ها ملت انواع و اقسام واژگان مربوط به سياست، دين و توسعه را تجربه کرده و به واقعيت امروز رسيده است؛ واقعيتي که هنوز يکي از شعارهاي مهم آن مبارزه با فساد در ابعاد مختلف است، بنابراين اگر واژگان و شعارهاي مختلفي که بيان شده و مي‌شود! اثربخشي داشت پس چرا واقعيت امروز در برابر ديدگان ملت قرار گرفته است؟ تعارف را کنار گذاشته و بپذيريم ادبيات گام دوم انقلاب در واقع ادبياتي‌ است که بعد از وقوع يک انقلاب حادث مي‌شود اما نکته اينجاست ادبيات گام دومي‌ها در واقع زاييده شرايط گام اول انقلابي‌هايي هستند که چنين روش و منشي، سرفصل ادبيات ذهني‌شان بوده است! انديشه ادبيات گام دومي‌ها برآمده از منش احمدي‌نژادي‌هاست؛ بنابراين سوال اين است آيا با وجود واقعيت‌هاي موجود جامعه امروز، که اکثريت آن در اتصال با خرد عمومي دهکده جهاني هستند گام دومي‌ها مي‌توانند جامعه‌اي که دچار نوزايي و نوگرايي شده را به سرمنزل مقصود برسانند؟ واقعيت اين است که ادبيات گام دومي‌ها تربيت‌يافته حکومت و به تعبيري به‌اصطلاح حکومت‌زاده هستند تا جمهوري‌زاده! حکومت‌زادگاني که آراي عمومي را فقط زينت مردم‌سالاري ديني به حساب مي‌آورند و خواست و مطالبات عمومي براي چنين تفکري قابل محاسبه نيست؛ البته عقلاي چنين رويه‌اي را مغاير با آداب اسلاميت و جمهوريت مي‌دانند اما بعد از روي کار آمدن دولت احمدي‌نژاد چنين ادبيات‌هايي با چاشني پوپوليسم سر برآورد! اکنون شرايط به گونه‌اي شده که تودرتويي ادبيات‌هاي پوپوليستي باعث نزاع سياسي شده است و به دور از درک واقعيت‌هاي جامعه به‌دنبال اثبات خودشان در ميدان سياست ايران هستند! بايد بپذيرند همگي‌شان در برابر ادبيات غالب زير پوست جامعه، اقليت به حساب مي‌آيند. به همين دليل است که سال‌ها حواس‌هايشان به بيرون از مرزها و به تحرکات چين، روسيه، آمريکا و اروپا توجه دارند! و به تعبيري سياست‌هاي خود را با کنش‌هاي آنان تنظيم مي‌کنند! اما غافل از رشد و توسعه ذهني اکثريت جامعه بوده‌اند و چون عادت به ناديده گرفتن مطالبات اصلي شده است چنين رويه‌اي در واقع پاشنه آشيل‌شان خواهد شد. نکته مهم اين است تا زماني که درک و شناخت مناسبي از اکثريت جامعه نداشته باشند بايد بپذيرند که اکثريت ملت دوست آنان به حساب نخواهند آمد!