محمدعلی وکیلی از آرمان اولیه تا واقعیت امروز!

از آرمان اولیه تا واقعیت امروز!
امروز بر بام چهل و دو سالگیِ انقلابی آرمانی ایستاده‌ایم. انقلابی که انفجار مطالبات بر زمین مانده و ماحصل چند دهه مبارزه ملت بر سر حقوق خود از مشروطه بود. ملتی متکثر اما متفق بر استقلال و آزادی به‌پاخاستند و نظمی نو درانداختند. ملتی خسته از استبداد و استعمار، در نقطه‌ای به‌ نامِ مطالبه استقلال و آزادی گرد آمدند و تصمیمی ملّی مبنی بر انقلاب گرفتند. اکنون که در دهه پنجم آن انقلاب هستیم تا چه اندازه می‌توانیم مدعی شویم که به آرمان‌های آن انقلاب نزدیک شده‌ایم؟ تا کجا اساساً تصورات آرمانیِ ما، توانست در این چهار دهه لباسِ واقعیت به تن کند؟
صادقانه لختی تامل کنیم؛ تا کجا نسبت به تحولات خارج از ایران وابسته‌ایم؟ بی‌شک ما در تاریخ معاصر هیچ‌گاه اینچنین مستقل نبوده‌ایم اما ما همچنان نسبت به تکانه‌های خارجی آسیب‌پذیریم. ما اجازه ندادیم چکمه نظامی هیچ بیگانه‌ای خاکمان را لمس کند. یک بار آمدند پایشان قلم شد و رفتند. تصمیمات سیاسیِ ما در تهران توسط ایرانیان گرفته می‌شود. این‌ها از دستاوردهای انقلاب است. اما با فهمی غلط از مناسبات و فهمی ساده از استقلال، استقلالی پرهزینه بدست آوردیم. امروز در استقلال ایران کسی شک ندارد اما می‌توانستیم هزینه این استقلال را کاهش دهیم. می‌توانستیم با استراتژی‌های استقلال‌آفرینِ کم‌خرج‌تری داشته باشیم. بر سر آرمان آزادی اما اتفاق دیگری آمد. آزادی هم آرمان ملتی خسته از استبداد بود و هم مدل و روشی کارآمد در اداره دولتِ مدرن. ما به هیچ کدام از این دو منبع، آنچنان که باید وفادار نماندیم. امروز به اقتدار استقلال آفرین دست یافته‌ایم اما به سازوکارهای کارآمدسازی‌ شیوه حکمرانی نرسیده‌ایم و کارآمدی مطالبه اجتماعی جامعه است.
آرمان عدالت همچنان در حد شعار باقی مانده و کارنامه همگان در این خصوص رفوزه است. کارنامه تربیتی نسل انقلابی هم تعریفی ندارد مدل انسان آرمانی انقلاب در سقف شخصیتی چون سردار دل‌ها قاسم سلیمانی تعریف می‌شد اما به نظر شما چند نفر همچون قاسم سلیمانی داشته یا داریم ؟


ما به سطحی از آرمان‌ها دست یافته ایم اما بدون تعارف با هزینه‌های گزاف که می‌شد از بسیاری از آن‌ها اجتناب کرد. ما کشور انقلابی گرانی هستیم. گران اداره می‌شویم. هزینه زیادی خرج ادعاهای خود می‌کنیم. به نظر من مهم‌ترین ضعف انقلاب ما در این چهار دهه، مخارج بالای انقلابی گری است چراکه با انقلابی‌گری عقلانی فاصله پیدا کردیم .ما نتوانسته ایم به مدلی دست یابیم که هم رویه سوی آرمان های انقلاب باشد و هم چندان بهینه باشد که بتواند در جهان جدید به صرفه به نظر آید و توان رقابت داشته باشد. باید فکری به حال مدل حکمرانی کرد. مدلی که هم آرمان‌‌های انقلاب در آن لحاظ شده باشد و هم بهینه و کارآمد باشد.