فسیلی بازمانده از جنگ سرد

گروه بین‌الملل: جو بایدن در نخستین هفته روی کار آمدن در کاخ سفید با ۲ حرکت کاملا آشکار، شطرنج هژمونی جدید آمریکایی را گشود: تمدید پیمان کاهش سلاح‌های تهاجمی با روسیه موسوم به «استارت ۳» یا استارت نو و همزمان بازگرداندن نمادین بمب‌افکن‌های هسته‌ای پنتاگون به اقیانوس آرام به عنوان خط و نشانی جنگی برای اژدهای زرد.  بهترین تعبیری که می‌توان از بازی قدرت اخیر کاخ سفید توسط رئیس‌جمهور 78 ساله داشت این است که بایدن سیاست انتقالی و عملگرایانه جدیدی را برای عزیمت از قرن آمریکا (از دهه دوم قرن بیستم میلادی تا دهه دوم قرن بیست‌و‌یکم) به سمت قرن بدون آمریکا - طبق تعبیر فرید زکریا، مشاور اوباما- کلید می‌زند که بر مبنای آن عمو سام دیگر نه توان سرشاخ شدن با کانون‌های قدرت متعدد و جدید منطقه‌ای در قاره‌های مختلف را دارد و نه برخلاف توهم ترامپ، جذبه رهبری بر آنها را. به همین دلیل بهترین و چه بسا آخرین راه نجات هژمونی جهانی آمریکایی این است که بر مبنای توصیه اومانیستی نیچه، مستقیما به جنگ خصم اصلی برود.  بایدن به معنای واقعی کلمه فسیلی زنده است در داخل هسته حاکمیت آمریکا به جا مانده از دهه 1970 و جنگ سرد. او به عنوان با سابقه‌ترین مقام اجرایی و منتخب دستگاه سیاسی ایالات متحده، طی نیم‌قرن شاهد همه مراحل اوج و حضیض آمریکا تا به امروز بوده است؛ از دورانی که آمریکا نقش ابرقدرت غربی را در مقابل اتحاد شوروی به عنوان ابرقدرت شرقی بازی می‌کرد تا زمانی که تلاش کرد قدرت تک‌قطبی جهان باشد و سپس تا امروز که او وارث آمریکای درگیر جنگ تمدنی داخلی شده که برای باقی ماندن در معادلات بین‌المللی باید اولویت‌های مستعمرات سابقش چون رژیم صهیونیستی و شیخ‌نشین‌های عربی را نیز لحاظ کند.   «بایدن‌ و‌ سوروس» نماد نسلی در حال انقراض از سیاستمداران استخوان‌دار آمریکایی هستند که ناچارند در جهت هضم شدن امپراتوری ایالات خواه متحده یا متفرقه در امپراتوری ابرشرکت‌ها گام بردارند و بدین ترتیب حاکمیت نمادین امثال بیل گیتس، جف بزوس، مارک زاکربرگ و ایلان ماسک را بپذیرند؛ رجاله‌های غیرمنتخب و غیردموکراتیک سرمایه‌داری نوین در راس غول‌های دیجیتالی و فناوری مایکروسافت، آمازون، فیسبوک و تسلا اما فاقد پشتوانه مردمی و طبعا بهترین آلت دست‌های صهیونیسم جهانی.  در عرصه جهانی نیز بایدن می‌داند همان طور که قبلا هیلاری کلینتون، وزیر خارجه اوباما در کتاب گزینه‌های سخت شرح داده بود، عملگرایانه‌ترین راه برای آمریکا پذیرفتن محدودیت‌های جدیدش است.  یکی از این محدودیت‌ها که طی بیش از 4 دهه پس از انقلاب اسلامی 1979 در ایران به آمریکایی‌ها تحمیل شد، این است که آنها باید طرح خاورمیانه بزرگ را که اساسا یک ایده صهیونیستی بود به فراموشی بسپارند و واقعیات مسلم و روی زمین امروز را در کانون احیا شده جهان اسلام بپذیرند.  آمریکا همچنین باید شکل‌گیری محور اوراسیا را به عنوان وسیع‌ترین، پرجمعیت‌ترین و مقتدر‌ترین قطب کره زمین از اقیانوس آرام تا اروپای شمالی و شرقی و دریای مدیترانه به رسمیت بشناسد؛ اوراسیایی که در عین حال به عنوان مستقل‌ترین منطقه جهان از کانون قدرت غرب شناخته می‌شود که آمریکایی‌ها و شرکای آنگلوساکسون و اروپایی‌شان کمترین نفوذ استعماری یا نظامی را در کشورهای بزرگ پیشرو آن بویژه چین، روسیه، هند و ایران دارند.  بایدن اگر چه پس از سقوط فاجعه‌بار سلفش، دونالد ترامپ از ایوان کاخ سفید به کف خیابان‌های شورش‌زده واشنگتن، دیگر نمی‌تواند الگوی یک رئیس‌جمهوری مقتدر را برای آمریکا زنده کند اما دست‌کم با تجربه ‌گران سیاسی‌اش قصد دارد الگوی موازنه قدرت دوران جنگ سرد با برخی رقبای هژمونیک روزافزون را احیا کند تا بلکه بتواند انرژی خود را برای ورود به فاز آخر برخورد با قدرترین آنها یعنی چین حفظ کند.  حتی در مواجهه هژمونیک با چین در شرق و جنوب شرق آسیا نیز آمریکا به ضعف‌های خود واقف است و سعی می‌کند در بلندمدت آن را با توسعه ناتو به شرق جبران کند. با این حال قدرت سخت دیگر مزیت آمریکا و ناتو محسوب نمی‌شود و غرب همه امیدش را به قدرت نرم و رخنه به اقتصاد و جامعه کشورهای رقیب معطوف کرده است.    * استارت بایدن با پوتین نخستین گام سیاست خارجی دولت بایدن آشکارا حرکتی به سبک دوران جنگ سرد بود. تمدید پیمان استارت جدید با روسیه در حالی که این پیمان طی ۲ دوره ریاست‌جمهوری قبلی آمریکا – دوره دوم اوباما و تک‌دوره ترامپ – روی میز اتاق بیضی کاخ سفید خاک می‌خورد، نشان می‌دهد توازن قوا با رقبا که ماهیتی قرن بیستمی دارد، چقدر برای بایدن اهمیت دارد. حتی دونالد ترامپ که از نظر بسیاری از آمریکایی‌ها مترسک کرملین در کاخ سفید برشمرده می‌شد نیز با وجود اذعان به آغاز جنگ سرد جدید و علاقه به تقلید ژست‌های جنگ سردی الگوی محبوبش یعنی رونالد ریگان، زیر بار امضای پیمان استارت 3 با ولادیمیر پوتین نرفت. اما برای مستاجر پیر جدید کاخ سفید تنها 6 روز ریاست بر قوه مجریه و مکالمه‌ای 35 دقیقه‌ای با پوتین کافی بود تا تن به توافقی جدید برای عدم رقابت هسته‌ای با رقیب قدیمی شرقی بدهد. او در حالی قول امضای استارت 3 را به رئیس‌جمهور روسیه داد که بر اثر فتنه جدید جورج سوروس، دوست قدیمی بایدن، کرملین با فراخوان گسترده اخیر آلکسی ناوالنی، رهبر مخالفان دولت در موضع ضعف قرار گرفته بود. ابتدا این دیمیتری پسکوف، سخنگوی کاخ کرملین بود که از گفت‌و‌گوی تلفنی روز سه‌شنبه گذشته طرفین برای امضای پیمان جدید کاهش سلاح‌های تهاجمی نامتعارف بین مسکو و واشنگتن خبر داد. پسکوف حتی یادآوری کرد بایدن و پوتین مبنای توافقات‌شان را به همان مذاکره سال ۲۰۱۱ در مسکو منوط کرده‌اند و تزار با خیال راحت لایحه مربوط را قبلا به دومای روسیه ارسال کرده است. بدین ترتیب تمام اختلافات روسیه و آمریکا درباره جنبش ناوالنی و اوضاع شرق اوکراین فعلا در سایه توافق بر سر یک استارت جدید قرار گرفته است. سرانجام روز جمعه 27 ژانویه ۲۰۲۱ (۷ بهمن) امضای پوتین پای توافقنامه تمدید پیمان استارت 2 تحت عنوان استارت 3 که دو طرف را متعهد به کاهش توسعه سلاح‌های تهاجمی راهبردی می‌کند، خیلی زودتر از آنچه تصور می‌شد نشست. این توافق قبلا با عنوان «توافقنامه برای تمدید پیمان بین روسیه و آمریکا برای کاهش و محدودسازی تسلیحات تهاجمی راهبردی» در دومای روسیه به رای گذاشته شده بود و نمایندگان با تمدید ۵ ساله آن موافقت کرده بودند. سپس در شورای فدراسیون این کشور نیز تصویب و برای اجرایی شدن نیاز به امضای رئیس‌جمهوری این کشور داشت. این پیمان که بین فدراسیون روسیه و ایالات متحده درباره اقدام‌ها برای کاهش بیشتر و محدود کردن سلاح‌های تهاجمی استراتژیک در پراگ ۸ آوریل ۲۰۱۰ ( ۱۹ فروردین ۸۹) امضا و برای مدت ۱۰ سال لازم‌‌الاجرا شده بود، ۵ فوریه ۲۰۱۱ ( ۱۶ بهمن ۸۹) آغاز شده و تا ۵ فوریه ۲۰۲۱ (۱۷ بهمن ۹۹) اعتبار دارد. استارت 3 برای 5 سال تا ۵ فوریه ۲۰۲۶ اعتبار دارد. طبق گزارش واحد مطبوعاتی کرملین، این پیمان حفظ ثبات استراتژیک در جهان و همچنین تأثیر مثبت بر وضعیت بین‌المللی و کمک به روند خلع سلاح هسته‌ای را فراهم می‌کند. این پیمان درباره انواع موجود بمب‌افکن‌های سنگین (TB)، موشک‌های بالستیک قاره‌پیما (ICBM) و موشک‌های بالستیک زیردریایی (SLBM)، از جمله ICBM و SLBM‌های غیر هسته‌ای کاربرد دارد.   * آیا آمریکا مجبور به کوچ از اوراسیا است؟ نباید از نظر دور داشت تصمیم عاجل بایدن که البته ارتباطات ویژه تونی بلینکن، وزیر خارجه‌اش در مسکو نیز به آن کمک کرده، به منزله نجات اتحادیه اروپایی از دست روس‌هاست در حالی که حالا چینی‌ها و ترک‌ها نیز به نفوذگران شرقی در قاره سبز اضافه شده‌اند. بلینکن نخستین رابط ویژه کاخ سفید و کرملین در دوران ریاست‌جمهوری پوتین بود که امکان دیدار نزدیک یک رئیس‌جمهور آمریکا از خلوت تزار جدید روسیه را فراهم کرد. وزیر خارجه بایدن پیش‌تر در کتاب خود درباره دوران شوروی با عنوان «متحد مقابل متحد» استدلال کرده بود سیاست آمریکا نسبت به شوروی از سیاست آمریکا نسبت به متحدان اروپایی خود مهم‌تر بود. از نظر او هدف اصلی تغییر رویه دولت جمهوری‌خواه ریگان برای دراز کردن دست دوستی به آن سوی دیوارهای آهنین کمونیسم شوروی این بود که در وهله اول سایه آنها را از اروپای غربی دور بدارد.  او نوشته است: «راهبرد آمریکا در مهار نفوذ شوروی در وهله اول به دوام اتحاد ایالات متحده و اروپا وابسته بود و بدون این اتحاد، شوروی آزادانه می‌توانست نفوذ خود در اروپا را افزایش دهد». اگر امروز زوج بایدن- بلینکن نیز برای توافق با مسکو تعجیل می‌کنند بر اساس واقعیات هشدار‌آمیز موجود است. مثلا طی هفته گذشته «رند» مهم‌ترین مؤسسه آینده‌پژوهی آمریکا زیرنظر نیروی دریایی این کشور، برآوردهای خود مربوط به سال 2017 یعنی نخستین سال ریاست‌جمهوری ترامپ را درباره توان قطعی روسیه برای تسخیر منطقه بالتیک (‌3 جمهوری استقلال یافته شوروی سابق و خلیج فنلاند) منتشر کرده است؛ برآوردی که نشان می‌دهد چرا ناتو در سال‌های اخیر اغلب مانورهای مهمش در جبهه شرقی را در منطقه بالتیک برگزار کرده بود.  همزمان با گزارش رند، پژوهشگر ارشد مؤسسه هادسون، یکی از اندیشکده‌های مهم پنتاگون خواهان آمادگی آمریکایی‌ها برای بدترین سناریو در صورت وقوع جنگ با روسیه شده است. برایان کلارک در مقاله‌ای در مجله فوربس با گوشزد کردن خطر شروع دومین جنگ سرد آمریکا با روسیه نسبت به عدم آمادگی کشورش در بعضی جنبه‌ها بویژه نبرد نامتقارن ابراز نگرانی کرده است. به گفته این کارشناس نظامی پنتاگون، اگر آمریکایی‌ها زمانی با روسیه و چه بسا متحدش چین وارد جنگ شوند حتی باید خود را برای محاصره سرزمینی آماده کنند.  این واقعیات بایدن را واداشته تا اگر قرار است با یکی از رقبای شرقی مواجه شود، آن طرفی باشد که هم رقیب هژمونیک است و هم رقیب اقتصادی. در نتیجه هفته پیش به دستور بایدن و بعد از 3 سال وقفه، برای مهار چین ۴ فروند بمب افکن راهبردی هسته‌ای بی‌۵۲ به پایگاه «اندرسن» در جزیره گوآم در منطقه راهبردی ایندوپاسیفیک اعزام شد.  پیش‌تر نخستین سخنرانی رسمی ژنرال لوید آستین، وزیر دفاع بایدن در این باره که آمریکا باید جدا چین را به چشم دشمن راهبردی نگاه کند، صدای مقامات پکن را درآورده بود. همچنین تغییرات مشهودی از سوی آمریکا و انگلیس در رژیم کنترل آبراهه‌های بزرگ آسیا بویژه تنگه مالاکا میان مالزی و اندونزی اعمال شده که برای صادرات چین حیاتی است. با این اوصاف باید دید آیا بایدن سرانجام ثقل هژمونیک آمریکا را از خاورمیانه و شرق اروپا به شرق دور منتقل خواهد کرد یا نه؟  *** [«بی۵۲»های آمریکایی به شرق آسیا رفتند] همزمان با تشدید تنش‌ها بین واشنگتن و پکن و بعد از ۳ سال غیبت بمب‌افکن‌های بی۵۲ آمریکا در پایگاه نظامی این کشور در گوآم، مقام‌های آمریکایی از بازگشت این هواپیماها به منطقه خبر دادند. پایگاه «نیروی هوایی اندرسن» آمریکا مستقر در جزیره گوآم خبر داد ۴ فروند بمب‌افکن استراتژیک «بی۵۲ استراتوفورترس» آمریکا به پایگاه نظامی این جزیره مستقر در اقیانوس آرام بازگشتند. به گزارش اسپوتنیک، طبق اعلام این پایگاه هوایی آمریکا، بازگشت این بمب‌افکن‌ها به گوآم بعد از ۳ سال غیبت صورت گرفته و قرار است این ۴ فروند برای انجام ماموریت‌ها در ایندوپاسیفیک (مناطق حد‌فاصل ۲ اقیانوس هند و آرام) شرکت کنند. بنا بر اعلام مقام‌های نظامی آمریکا، این بمب‌افکن‌ها در «ماموریت‌های استراتژیک بازدارندگی» با دیگر متحدان و شرکای واشنگتن در این مناطق مشارکت خواهند کرد. آخرین بار که مقام‌های آمریکا در جزیره گوآم بمب‌افکن‌های بی۵۲ مستقر کرده بودند، به دسامبر سال ۲۰۱۸ برمی‌گردد. واشنگتن در توضیح درباره علت استقرار این بمب‌افکن‌ها اعلام کرد آمریکا به همکاری با متحدان و شرکای خود در ایندوپاسیفیک برای مقابله با تهدیدات چین ادامه می‌دهد. به دنبال روی کار آمدن جو بایدن و به رغم برخی خوشبینی‌ها درباره احتمال کاهش تنش‌های واشنگتن و پکن، لفاظی‌ها شدت گرفته و مقام‌های آمریکا بارها با اتهام‌زنی پکن را تهدید کرده‌اند.