روش تبلیغی استاد عقلانی بود، نه نقالی خواب

آیت‌الله شهید مطهری از شخصیت‌های علمی و چهره‌های انقلابی‌ای است که به‌ رغم سفارشات زیادی که از ناحیه بزرگان مبنی بر مطالعه آثار ایشان شده است و با وجود تبلیغاتی که در این 42 سال برای خوانش آثار و اندیشه‌های ایشان شده است، به نظر می‌رسد هنوز ارزش افکار و کتاب‌های‌شان برای جامعه بویژه نخبگان حوزوی و دانشگاهی ما ناشناخته است.  استاد مطهری با وجود اینکه خاستگاهی حوزوی دارد و در دسته‌بندی سنت و مدرنیته، شاید بتوان او را میراثدار و سنگربان سنت دانست، لکن رویکردی بسیار انتقادی به دینداری عوامانه و تدین جامعه سنتی دارد.  در زمانه‌ای که طرد و تکفیر و تخریب به بهانه مخالفت و عدم هم‌سویی سکه رایج بود، استاد مطهری هرگز قائل به حذف اندیشه‌های مخالف نبود و در عمل بارها از مکاتب مختلف فکری دعوت به گفت‌وگو و مناظره می‌کرد و همیشه اعلام می‌کرد همه اندیشه‌ها اعم از الحادی و توحیدی باید حق و فضای بیان افکار خود را داشته باشند که نامه ایشان به رئیس دانشکده الهیات مبنی بر دعوت از اساتید ملحد مارکسیست به دانشگاه برای تدریس و مناظره شاهد این مدعاست.  پرداختن به اندیشه‌های استاد مطهری از ۲ جهت دارای اهمیت است؛ اول اینکه ایشان به لحاظ علمی و تسلط‌شان بر علوم اسلامی جزو نوادر دوران بود و کمتر عالمی مثل ایشان در چندین رشته از رشته‌های علوم دینی و علوم انسانی عمیق و مسلط بود. جهت دوم این است که ایشان از مهم‌ترین شخصیت‌ها و موثرین در انقلاب اسلامی بود و به تعبیر مقام معظم رهبری مبنای فکری جمهوری اسلامی آثار و اندیشه‌های استاد مطهری است.  به همین جهت برای مروری کوتاه بر شخصیت و روش علمی شهید مطهری به گفت‌وگو با آیت‌الله محسن فقیهی، از شاگردان قدیمی شهید مطهری نشستیم. آیت‌الله فقیهی در گفت‌وگو با «وطن امروز» اظهار داشت: بارزترین ویژگی آثار استاد مطهری عقلانی و منطقی بودن آن است، چرا که استاد معتقد بود بهترین راه برای تبلیغ اسلام بیان استدلالات و براهین منطقی است و با روش‌هایی نظیر نقل خواب و کرامت که بعضی از منبری‌ها انجام می‌دهند، بشدت مخالف بود.  آیت‌الله فقیهی همچنین دیگر ویژگی سخنرانی‌ها و نوشته‌های استاد شهید مطهری را توجه ویژه ایشان به مسائل و مشکلات روز جامعه ایران و جهان عنوان کرد. آیت‌الله فقیهی تاکید کرد: همه تلاش شهید مطهری این بود که از میراث دینی و فلسفی و فقهی، پاسخ‌هایی به زبان روز و قابل فهم انسان امروز برای این نیاز‌ها و مشکلات به دست آورد. *** * شما سال‌ها از شاگردان شهید مطهری بوده‌اید؛ به عنوان سؤال اول بفرمایید آشنایی شما با شهید مطهری چگونه رقم خورد؟ شهید مطهری بعد از مدتی که در تهران تدریس داشت، به درخواست علما و فضلای قم برای تدریس فلسفه به قم بازگشت. ایشان یک درس فلسفه در قم راه انداخت و یک درس خصوصی فقه هم در منزل دایر کرد.    * شهید مطهری درس فلسفه را در مسجد اعظم می‌گفت؟ خیر! ایشان فلسفه را در مدرسه رضویه که در خیابان آذر قم بود، شروع کرد. بعد کم‌کم جمعیت شاگردان زیاد شد و به همین علت محل تدریس ایشان به حسینیه ارگ منتقل شد که فضای وسیع‌تری داشت و شاگردان بیشتری می‌توانستند در کلاس درس شهید مطهری شرکت کنند.    * روش تدریس شهید مطهری با دیگر اساتید حوزه تفاوت چشمگیری داشت؟ اگر اینگونه بود تفاوت روش تدریس شهید مطهری با دیگر اساتید در چه بود؟ ببینید! من یک بار درس اسفار را نزد آیت‌الله جوادی‌آملی خوانده بودم اما وقتی تدریس شهید مطهری را دیدم، لازم دانستم یک بار دیگر اسفار را نزد شهید مطهری نیز بخوانم.  فرقی که تدریس شهید مطهری با درس‌های قبلی که ما دیده بودیم داشت، این بود که ایشان مثال‌هایی که در بحث فلسفه می‌زد و تطبیقاتی که در درس فلسفه انجام می‌داد، به ‌روز بود، یعنی مسائل اجتماعی و سیاسی بود. مثال‌هایی بود که ما احساس می‌کردیم فلسفه یک علمی نیست که صرفاً در کتاب‌هاست، بلکه علمی است که می‌تواند در جامعه پیاده شود و از آن استفاده شود، لذا با این دید در بحث ایشان شرکت و واقعاً استفاده می‌کردیم که کاملاً فلسفه را به روز و با تطبیق با جامعه اسلامی و جوامع متعدد می‌توانستیم استفاده کنیم.    * استاد فلسفه شهید مطهری، حضرت علامه طباطبایی بودند؟ نه فقط علامه طباطبایی، شهید مطهری از محضر حضرت امام نیز بهره‌ها برده بود. ‌شناختی که امام از شخصیت جامع و بنیه قوی علمی شهید مطهری داشتند باعث شد آن جمله طلایی را درباره ایشان بگویند، اینکه «کتاب‌های ایشان بی‌استثنا خوب است». شاید امام این تعبیر را برای احدی جز شهید مطهری به کار نبرده باشند.  علاوه بر حضرت امام، شهید مطهری استفاده وافری نیز از محفل درس علامه طباطبایی کرده بود. مرحوم شهید مطهری علاقه عجیبی به علامه طباطبایی داشت. مرحوم علامه طباطبایی اعلی‌الله مقامه‌الشریف در شب‌های پنجشنبه جلساتی داشتند که شاگردان درجه یک ایشان مثل شهید مطهری، آیت‌الله جوادی، آیت‌‌الله حسن‌زاده، آیت‌الله علیمی، آیت‌الله لنگرودی، آیت‌الله مصباح، آیت‌الله محمدی‌گیلانی، آیت‌الله امینیان، آیت‌الله انصاری‌شیرازی و دسته‌ای از این قبیل اساتید در آن شرکت می‌کردند. این قضیه‌ای که من خدمت‌تان عرض می‌کنم مربوط به حدود ۴۷ سال پیش است. این جلسات تشکیل می‌شد و علامه طباطبایی این جلسات را به صورت دوره‌ای برگزار می‌کردند، یعنی یک روز در خانه آیت‌الله مصباح بود، یک روز خانه آیت‌الله لنگرودی بود، یک روز خانه آیت‌الله امینیان بود و همین‌طور می‌گشت. در بعضی از این جلسات من هم شرکت می‌کردم، البته من به عنوان عضو این جلسه شرکت نمی‌کردم، بلکه به خاطر نسبتی که با بعضی از این آقایان داشتم، بنده هم شرکت می‌کردم و چای می‌دادم و در خدمت آقایان بودم. در این جلساتی که علامه طباطبایی در آنجا شرکت می‌فرمودند، ایشان را می‌نشاندند در یک جایی و شهید مطهری، آیت‌الله جوادی، آیت‌الله حسن‌زاده، آیت‌الله مصباح و همه بزرگان در کنار ایشان می‌نشستند و سوالاتی را مطرح می‌کردند. سوالات علمی که مطرح می‌شد، مرحوم علامه طباطبایی خیلی با اختصار در یک یا ۲ جمله جواب می‌دادند، خب! ایشان به اقتضای سن و حال‌شان خیلی کوتاه پاسخ می‌دادند، اصلاً از خصایص علامه طباطبایی این بود که خیلی مختصر و مفید صحبت می‌کردند، یعنی خیلی کوتاه صحبت می‌کردند ولی حرف خیلی پرمغز و پرمعنا بود. علامه طباطبایی جواب سوالات را که می‌دادند یکی دو جمله می‌گفتند. بعد شهید مطهری آن ۲ جمله علامه طباطبایی را توضیح می‌دادند و مقصود علامه را واضح می‌کردند. اگر آیت‌الله شهید مطهری نبودند، آیت‌الله جوادی توضیحات را می‌دادند، یعنی پیدا بود شخصیت این ۲ بزرگوار نسبت به سایرین برجسته‌تر بود.  خلاصه یک جلسه بسیار نورانی و معنوی و عرفانی و علمی بود که من در تاریخ عمرم چنین جلسه‌ای را ندیدم که در آن شخصیت‌های بزرگ علمی و عرفانی و تقوایی شرکت کنند. گاهی دست علامه را می‌بوسیدند و خیلی به ایشان احترام می‌کردند و این شخصیت بزرگوار تا آخرین روزهای عمر مورد احترام این اساتید بودند.    * به نظر شما حضور شهید مطهری در دانشگاه در ارتقای عمق علمی ایشان مؤثر بوده است؟ ببینید! شهید مطهری بعد از اینکه به مقام اجتهاد در قم رسید، به تهران رفت و در دانشگاه تهران تدریس را شروع کرد. در قم هم که بود، شاگرد حضرت امام و علامه طباطبایی بود و از این ۲ شخصیت بزرگوار بیشتر استفاده کرد، البته شاگرد دیگران هم بود. ایشان به تهران که رفت و در دانشگاه تدریس را شروع کرد، استفاده‌هایی که از بزرگان در قم داشت، در دانشگاه و جامعه به منصه ظهور رساند، چون علمیت فلسفه و فقه و... گاهی در محیط بسته انجام می‌شود. فقط انسان یک کتابی را می‌خواند و مطالعه می‌کند و اعلمیت را پیدا می‌کند اما گاهی این اعلمیت را با اجتماع پیاده می‌کند و در اجتماع مصادیقش را می‌بیند. در واقع یک علمیت بیشتری برای انسان پیدا می‌شود با تجربه‌ای که نسبت به اجتماع پیدا می‌کند. به همین خاطر می‌شود گفت حضور شهید مطهری در دانشگاه بر وسعت دید خود افزود و باعث شد با نگاه جدیدتر و عمیق‌تری به معارف اسلاکی بنگرد.    * اگر بخواهید به یکی از محوری‌ترین عناصر شخصیت شهید مطهری اشاره کنید، کدام عنصر شخصیت ایشان را مورد تأکید قرار می‌دهید؟ جامعیت ایشان این مرد بزرگ هم عالم بود و هم فیلسوف بود و هم اخلاقی بود، یعنی وقتی ذکر ائمه و اسم ائمه مثل امام حسین(ع) و حضرت زهرا(س) می‌آمد و مصیبت‌های اینها خوانده می‌شد، اشک می‌ریخت و گریه می‌کرد. شخصیتی بود که هم مباحثان ایشان از تهجد شبانه ایشان می‌گفتند. آن زمانی که آب نبود و مشکلات بود، با زحمت می‌رفتند از رودخانه آب می‌آوردند و وضو می‌گرفتند و در نیمه‌های شب نماز شب می‌خواندند و حتی رفقای ایشان که از مراجع تقلید هستند، می‌گفتند ایشان ما را وادار می‌کرد بلند شویم و نماز شب بخوانیم و آب برای وضوی آنها می‌آورد.  مقصود اینکه در این مسیر، عمده معنویت اصل است و چیز‌های دیگر مثل علم و... وسیله است برای رسیدن به اخلاق و تقوای اسلامی. ایشان جامع بود و یعنی هم فقیه بود، هم فیلسوف بود، هم متدین بود، هم انقلابی بود و هم صفاتی را داشت که برای یک انسان بسیار ارزشمند است.  البته نکته دیگری را هم لازم می‌دانم تاکید کنم و آن «شخصیت جهانی» شهید مطهری بود. ببینید! شهید مطهری واقعا «جهانی» می‌اندیشید؛ این عنصر مهمی برای یک متفکر است. دید ایشان محدود به یک جامعه محلی مثل قم، یا حتی یک جامعه ملی، مثلا در سطح ایران نبود، ایشان جهانی می‌اندیشید و سعی می‌کرد به گونه‌ای به تبیین معارف اسلامی بپردازد که بتوان آن تبیینات را در سطح جهان مطرح کرد.   * استاد مطهری طبق فرمایش امامین انقلاب، ایدئولوگ انقلاب اسلامی است. ایشان صحبت‌های متعددی درباره آینده انقلاب اسلامی داشتند که یک کتابی هم با همین عنوان از ایشان به چاپ رسیده است. استاد درباره آینده انقلاب اسلامی و تداوم راه انقلابی جمهوری اسلامی نگرانی‌هایی داشتند و به این چالش‌ها و نگرانی‌ها اشاراتی داشتند، مثل مسأله عدالت، آزادی، معنویت و عدم التقاط. در این زمینه هم می‌خواستم نظر شما را بپرسم که نگرانی‌های استاد مطهری دقیقاً چه بود؟ مرحوم شهید مطهری برخوردش با انحرافات بسیار جدی بود، یعنی معتقد بود ما اگر تدین به دین اسلام داریم، باید در این مسیر، اسلام مخلوط را قبول نکنیم؛ به این معنا که یک مقدار اسلامی باشیم، یک مقدار لائیک باشیم و یک مقدار کمونیست. در واقع باید اسلامی صحیح و واقعی و دور از انحرافات داشته باشیم. همان اسلامی را که امام خمینی اسلام ناب محمدی دانستند و خط تمایز آن را با اسلام آمریکایی مشخص کردند. شهید مطهری هم روی اصالت اسلام و احکام اسلام و قوانین اسلام و در عین حال ارزش‌هایی مثل عدالت و لزوم تشکیل حکومت اسلامی برای تحقق عدالت در ابعاد مختلف زندگی یک انسان تاکید ویژه‌ای داشت.  نکته‌ای که مایلم اینجا به آن اشاره کنم، این است که شهید مطهری با اینکه اصول فکری مشخص و معینی داشت و با قدرت از این اصول فکری دفاع می‌کرد اما برخوردش با تفکرات دیگر یک رویکرد حذفی نبود. یعنی نمی‌خواست طرف مقابلی را که با او موافق نیست حذف و نابودش کند، بلکه به افکار دیگران هم احترام می‌گذاشت. همین رویکرد بخوبی در نحوه برخورد ایشان با مرحوم دکتر علی شریعتی مشهود است. ایشان با مرحوم دکتر شریعتی مخالف بود و حرف‌های ایشان را رد می‌کرد اما در عین حال اهانت نمی‌کرد. با استدلال و منطق حرف‌های ایشان را رد می‌کرد و می‌گفت کتاب‌های ایشان ایرادات و اشتباهاتی دارد و حرف‌های خوبی هم دارد. از حرف‌های خوب ایشان باید استفاده کرد و جایی که اشکال وجود دارد باید بیان کرد و بنایی بر حذف مخالف نداشت. با توجه به اینکه این مسائل در زمانی بود که خیلی‌ها شریعتی را تکفیر می‌کردند و بد می‌گفتند و اهانت‌های زیادی به شریعتی می‌کردند ولی ایشان برخورد حذفی نداشت. اصولا برخورد استاد طوری بود که هم با انحرافات برخورد می‌کرد و هم احترام اشخاص را نگه می‌داشت و با بی‌احترامی با کسی برخورد نمی‌کرد. اگر طرف مقابل کمونیست بود یا افکار التقاطی داشت، بحث می‌کرد ولی توهین نمی‌کرد.  ایشان با انحرافات مقابله می‌کرد و این مقابله کاملا علمی و مودبانه بود. ما فحش و بدگویی و لعنت کردن را هیچ وقت از ایشان ندیدیم. ایشان یک انسان منصفی بود و در عین حال که با انحرافات و التقاطات کاملا مخالف بود ولی با احترام و استدلال و منطق برخورد می‌کرد.  همین ویژگی باعث شد یک جایگاه محوری در انقلاب اسلامی پیدا کند. شخصی که هم ایدئولوگ است، هم دفاعیاتش از اصول فکری‌اش مبتنی بر منطق و برهان است و هم با مخالف خود برادرانه و محترمانه وارد گفت‌وگو می‌شود و همین هم در پیشرفت افکار او موثر است. این خصایص باعث شد گروهک فرقان را به این نتیجه برساند که شهید مطهری را باید ترور کنند تا بتوانند به انقلاب ضربه وارد کنند و جلوی پیشرفت فکری و ایدئولوژیک انقلاب را بر مبنای اندیشه ناب اسلامی که شهید مطهری بلندگوی رسای آن بود، بگیرند. شلیک گروهک فرقان به سر شهید مطهری، معنادار بود، یعنی آنچه ضدانقلاب را می‌ترساند، «فکر» شهید مطهری بود.    * به نظر شما چه چیزی باعث شد اسلامی که شهید مطهری معرفی می‌کرد، تا این حد مورد پذیرش قرار بگیرد به طوری که ادامه حیات‌شان موجب به خطر افتادن جایگاه جریانات التقاطی شده بود؟ ببینید! روش شهید مطهری در معرفی مبانی اسلامی، مبتنی بر برهان و استدلال بود. ایشان فلسفه غرب و شرق را می‌دانست و کتاب‌های دانشمندان غربی را می‌خواند و با استدلال و منطق برخورد می‌کرد و اسلام را به صورت علمی معرفی می‌کرد. اینطور نبود که با خواب و رویا و نقل کرامات، اسلام را معرفی کند. معتقد بود اسلام با این چیزها پیش نمی‌رود و کسی که با یک خواب اعتقاد به اسلام پیدا می‌کند، با یک چیز دیگر اعتقادش از بین می‌رود. با این تفکر که کرامت و خواب نقل کنیم مخالف بود. ایمان‌های ضعیف با این چیز‌ها تاثیر می‌گیرند ولی انسان‌های قوی و علمی با استدلال و برهان تاثیر می‌پذیرند. ایشان برهانی بود، یعنی با برهان و دلیل اسلام را برای مردم و دانشمندان اثبات می‌کرد. در عین حال به روضه و گریه و حرم رفتن اعتقاد زیادی داشت و اینچنین روحیاتی داشت ولی با افرادی که می‌خواهند با نقل خواب و کرامت مردم را به دین دعوت کنند، مخالف بود و می‌گفت اینها ولو واقعیت هم داشته باشد، ما نباید بگوییم، زیرا اینها ضرر دارد و اسلام را ضعیف و عقیده‌ای عوامانه نشان می‌دهد.    * جناب آیت‌الله فقیهی! یادم هست چند سال پیش یک نظرسنجی بین جوانان مذهبی انجام شده بود که از کدام چهره‌ها، معارف و آموزه‌های اسلامی را دریافت می‌کنید. در کمال تعجب، شهید مطهری جزو نفرات اول در این نظرسنجی نبود. این یعنی بخش قابل توجهی از جوانان قشر مذهبی، معارف دینی را از یک گروهی از منبری‌ها و سخنرانان مذهبی و معنوی دریافت می‌کردند. به نظر شما چه اتفاقی افتاده است که بخش مهمی از جوانان مذهبی امروز ما به جای مراجعه به کتب شهید مطهری، بیشتر پای اینگونه سخنرانی‌ها می‌نشینند؟ ببینید! بخشی از سخنرانی‌های امروز حول محور خواب و کرامت و حاجت می‌چرخد. نقل خواب و کرامت برای افراد مختلف جاذبه دارد، یعنی شخص حاجتی دارد و گمان می‌کند اگر به این جریان متصل شود حاجتش را زود می‌گیرد. خب! اینجور مسائل جذابیت دارد. نمی‌خواهم بگویم این چیزها غلط است اما عمیق و ریشه‌دار نیست و اعتقادات این افراد روزمره است و براحتی از چنین اعتقاداتی برمی‌گردند. ممکن است این خواب‌ها و کرامت‌ها راست باشد اما این برای مردم نمی‌تواند یک فکر استدلالی باشد. اینکه ما ذائقه دینی مردم را ببریم به سمت شنیدن خواب و کرامت کار غلطی است. مردمی که اینگونه تربیت شوند دیگر کمتر سراغ مطالعه می‌روند.  شهید مطهری همه دغدغه‌اش این بود که مردم را استدلالی تربیت کند. آنها را برهانی بار بیاورد. مردمی که عادت کنند استدلالی و برهانی به دین نگاه کنند، دیگر اسیر خرافات نمی‌شوند. اینگونه، اعتقادات مردم هم مستحکم‌تر می‌شود ولی متاسفانه اکثر مردم به استدلالات عمیق اصلا توجه نمی‌کنند. شما چقدر دانشمند و عالم سطح بالا دارید که مباحث و حرف‌های شهید مطهری را اصلا بفهمند؟ خب! کتاب‌های شهید مطهری استدلالی و علمی است و حوزویان و دانشمندان و انسان‌های باسواد می‌فهمند. شما اگر از خبرگان علمی دانشگاهی و حوزوی نظرسنجی کنید، اینها شهید مطهری را می‌خواهند و به شهید مطهری می‌توانند اعتماد کنند ولی خب! عوام نظرات خیلی از مداحان را ترجیح می‌دهند و مداحان و منبری‌هایی را که خواب نقل می‌کنند، بیشتر دوست دارند. البته باید کتاب‌ها و سخنرانی‌های شهید مطهری تبلیغ شود و مورد استفاده قرار بگیرد. به هر حال جذابیت مداح‌ها بیشتر است. اگرچه کار آنها هم ماجور است و گریه و سینه زدن و عزاداری خیلی هم خوب است ولی آن اعتقاد عمیقی که به وسیله منطق و برهان شهید مطهری برای مردم حاصل شود، بحث دیگری‌ است. عده‌ای باسواد هستند و دنبال منطق و برهان هستند ولی اکثر مردم به دنبال عواطف و احساسات مذهبی هستند و ما نباید انتظار داشته باشیم عوام مردم به دنبال حرف‌های شهید مطهری باشند.  به هر حال این وظیفه ما است که روش شهید مطهری را در تبلیغ معارف اسلامی پیگیری کنیم؛ روشی مبتنی بر استدلال و برهان. وقتی ذائقه مردم به دینداری برهانی و استدلالی برگشت، آن وقت کتاب‌های شهید مطهری، آن جایگاه اصلی خود را که باید داشته باشد، پیدا خواهد کرد.