چرا اسحاق جهانگیری استعفاء نداد؟

معاون اول رئیس جمهور دیروز توضیح داد چرا بعد از سال 1396 علیرغم محدود شدن استعفاء نداده. خباز فعال سیاسی اصلاح‌طلب به آفتاب یزد می‌گوید:
من نیز اعتقادی به استعفا ندارم چون در نظام جمهوری اسلامی ایران، استعفاء به معنای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و ردّ فرصت مغتنم خدمت به مردم است
آفتاب یزد ـ رضا بردستانی: یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب در گفتگو با آفتاب یزد و در واکنش به اظهارات جهانگیری که در سفر کرمانشاه گفته بود:« استعفا ندادم و کناره‌گیری نکردم چون خالی کردن صحنه هنر نیست» می‌گوید:«این روزها شاید بپرسیم که چرا اسحاق جهانگیری استعفا نداد و یا این که استعفا نداد پس اعتبار سیاسیِ او خدشه دار شد اما اگر استعفا داده بود و صحنه را خالی کرده بود قطعا نفر جانشین همه ی ما را پشیمان و به استعفای جهانگیری معترض می‌کرد.»
محمدرضا خباز ضمن صحه گذاشتن بر این مسئله که:«من نیز اعتقادی به استعفا ندارم چون در نظام جمهوری اسلامی ایران، استعفا به معنای شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت و ردّ فرصت مغتنم خدمت به مردم است.» خاطرنشان می‌کند:«به نظر من جهانگیری یکی از موثرترین چهره‌ها در هر دو دولت آقای روحانی بود و با تمامی بی‌مهری‌ها اجازه نداد اتفاقاتی رقم بخورد که نتیجه‌ای جز پشیمانی و افسوس در بر نداشته باشد.»


> جهانگیری: حرف‌های ناگفته زیادی دارم!
اسحاق جهانگیری در نشست با نخبگان استان کرمانشاه با بیان اینکه در مقطعی خیلی از دوستان به من می‌گفتند که الان زمان کناره‌گیری از دولت است، گفت: خالی کردن صحنه هنر نیست. اگر محبوبیتم به صفر هم برسد حتما پای کشور می‌ایستم. انسان باید در سختی‌ها خود را نشان دهد و اگر بتواند گره‌ کوچکی از زندگی مردم باز کند، باید پای نظام و کشور بایستد و خدمت کند.
> اگر محبوبیتم به صفر هم برسد حتما پای کشور می‌ایستم
جهانگیری در ادامه با اشاره به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، گفت: در شرایطی که ایران در تهدید بود، پس از آنکه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از انتخابات کنار رفت، ممکن بود ما به عنوان جریان اصلاح‌طلب کاندیدای دیگری داشتیم؛ این باور بود که برای عبور دادن کشور از بحران باید از بخشی از خواسته‌های خود صرف‌نظر کرده و به سمتی برویم که شاید بتوانیم اجماع بهتری برای رفع قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل فراهم کنیم. جهانگیری با بیان اینکه البته تردیدی نیست که ممکن است دولت اشتباهاتی هم داشته است، گفت: حرفهای ناگفته زیادی دارم که اگر زمانی لازم شود بازگو خواهم‌کرد. دولت از همان سال ۱۳۹۶ با مشکلات جدی مواجه شد و خیلی از این مشکلات دروغ، ساختگی و ظالمانه بود که باید در زمان لازم درخصوص آن صحبت شود.
معاون اول رئیس جمهور اضافه کرد: الان نمی‌خواهم درباره ظلم‌هایی که صورت گرفت تا دولت نتواند کار خود را انجام دهد، صحبت کنم. هنوز چند ماه از انتخابات سال ۱۳۹۶ نگذشته بود که عده‌ای راه افتادند و گفتند که این دولت باید برکنار شود و رئیس جمهور باید استعفا دهد. جهانگیری گفت: بدلیل برخی ملاحظات، ابعاد جنگ اقتصادی آمریکا را برای جامعه بازگو نکرده‌ایم چون طرف مقابل آمریکا بوده و باید با سیلی صورت خود را سرخ نگه می‌داشتیم و اعلام می‌کردیم با وجود محدودیت‌ها قادریم نفت بفروشیم و درآمد ارزی کسب کنیم و نیازهای مردم را برطرف کنیم و تلاشمان این بود که اجازه ندهیم زندگی مردم از هم بپاشد. معاون اول رئیس جمهور خاطرنشان کرد: چون بدلیل برخی ملاحظات، واقعیت‌ها به جامعه توضیح داده نشده است، عده‌ای در داخل از تمام ابزارها استفاده کردند که مردم را مایوس و ناامید کنند. شبکه‌های خارجی و دشمنان به نوعی و در داخل نیز عده‌ای که زدن دولت برایشان از همه چیز مهم‌تر بود به نوعی دیگر.
> جهانگیری برای روحانی سنگ تمام گذاشت!
محمدرضا خباز که خودش می‌گوید در تمامی ایام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مسئولیت‌هایی داشته و هیچ گاه نپذیرفته که استعفا دهد، در پاسخ به این پرسش آفتاب یزد که:«جهانگیری خودش گفته بود حتی توان و اجازه ی تغییر رئیس دفترش را نیز ندارد و اگر بحث استعفا مطرح شده در واکنش به اظهاراتِ خود او بوده یا در مواردی که عملاً او را به بازی نمی‌گرفتند و این شائبه درست شده بود که لابد می‌خواهند به اصطلاح«کاسه کوزه‌ها را سر او بشکنند!» جامعه احساس می‌کرده اگر اسحاق جهانگیری استعفا بدهد بهتر است واگرنه جامعه مشکلی با او نداشته می‌گوید: بعد از تغییر قانون اساسی که ابتدا اول رئیس جمهور و نخست وزیر داشتیم، رئیس جمهور با رای مردم انتخاب می‌شد ولی رئیس دولت در اصل نخست وزیر بود. در بازنگری قانون اساسی نخست وزیر حذف شد و معاون اول با اختیارات کمتر جای نخست وزیر را گرفت. ولی آنچه تا به الان داشتیم چه در زمان آقای خاتمی و چه در زمان آقای هاشمی بعد از رئیس جمهور حرف اول را معاون اول می‌زد. یعنی در قوه مجریه نفر شماره یک رئیس جمهور است و نفر شماره دو معاون اول بود و بعد از آن وزرا هستند و هرگاه هم رئیس جمهور نبود دولت را به ریاست معاون اول رئیس جمهور اداره می‌کردند. تا اینکه دولت آقای روحانی تحت عنوان دولت اعتدال عنوان کرد که فقط نمی‌خواهم از یک جناح سیاسی استفاده کنم و قصد استفاده از اشخاص از هر دو جناح که موافق با اندیشه سیاسی من هستند را دارم ولی برای معاون اول که اختیارات اول را دارد و حتی نهاد ریاست جمهوری هم زیر نظر اوست در دوره اول اسحاق جهانگیری را انتخاب کرد. در دوره دوم هم که آقای جهانگیری کاندیدای ریاست جمهوری بود بیشترین فداکاری و ایثار را برای آقای روحانی انجام داد. در مناظرات شرکت کرد و به 11 استان شخصا سفر کرد اما در همه این تبلیغات آقای روحانی را برتری می‌داد. طبیعتا انتظار جامعه این بود که به همان روال عادی گذشته که معاون اول باید فرد شماره 2 باشد و کل نهاد هم باید زیر نظر معاون اول باشد. اگر در نهاد ریاست جمهوری مشکل و بگو مگوها به وجود آید قطعا بر همه جامعه و قوه مجریه اثر می‌گذارد به همین دلیل می‌گویند معاون اول باید عالی‌ترین اختیارات را بعد از رئیس جمهور داشته باشد و حتی برای یکپارچگی، مدیریت عزل و نصب‌ها را به معاون اول می‌دهند.
> با آمدن واعظی موازنه به هم خورد!
این فعال سیاسی اصلاح‌طلب ادامه می‌دهد: چون حزب اعتدال و توسعه وارد میدان شده بود و خود را پیروز انتخابات می‌دانست طبیعتا نهاد را در اختیار رئیس دفتر گذاشتند و مسئولیت نهاد ریاست جمهوری به عهده رئیس دفتر رئیس جمهور به ویژه در این دوره دوم یعنی آقای واعظی قرار گرفت و طبیعتا آن موازنه بهم خورد. یعنی همان طور که گفته بودند اگر معاون اول بخواهد تغییری در زیرمجموعه خود ایجاد کند حتما باید از کانال رئیس دفتر رئیس جمهور بگذرد و حزب اعتدال و توسعه هم چون برای انتخابات بعدی یعنی انتخابات 1400 کاندیدا خواهند داشت سعی می‌کردند که دست آقای جهانگیری همانند قبل باز نباشد و نتواند عزل و نصب‌های نهاد را انجام دهد. این تنش که به ظاهر جزئی به نظر می‌رسید در عمل آثار منفی در دستگاه‌های اجرایی داشت. به عنوان مثال فردی به عنوان استاندار معرفی می‌شد به جای اینکه به معاون اول ارجاع شود به رئیس دفتر ارجاع می‌شد رئیس دفتر هم ممکن بود ده روز و یا بیشتر این نامه را نزد خود محفوظ نگه دارد و به رئیس جمهور ندهد. این مسئله آثار منفی در استان‌ها بر جای گذاشت. درصورتی که وقتی وزیر کشور فردی را به عنوان استاندار معرفی می‌کند باید به معاون اول ارجاع دهد و او به رئیس جمهور ابلاغ کند و نظر وی را بگیرد. این پروسه در دولت دوم آقای روحانی نامتعادل شد.
> عوض تقسیم اختیار، مدیریت دوگانه به وجود آمد!
محمدرضا خباز اظهار می‌دارد: کارهایی که به قصد تقسیم اختیار انجام شد نتیجه‌اش مدیریت دو گانه بود که به وجود آمد. هدف آقای روحانی تقسیم اختیار بود ولی عملا مدیریت دوگانه به وجود آمد. انتظار از معاون اول بالا بود ولی عملا دستش در اجرای امور بسته بود تا اینکه آن جمله ـ اختیار تغییر مدیر دفترم را نیز ندارم ـ را ایشان بیان کرد.
این فعال سیاسی با تاکید بر این مسئله که:«هر گاه که به مشکل می‌خوردند آقای جهانگیری را جلو می‌انداختند. مثلا برای ارز4200 تومان هیچ کس جرات بیان کردن نداشت چون اصلا چنین چیزی منطق نداشت- سالانه بیش از 14 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی دهیم و بعد هم نشود بر آن نظارت کرد و کالاها به قیمت گران به دست مردم رسد منطق اقتصادی ندارد- اما به او گفته شد که این مسئله را بیان کند»
اظهار می‌دارد: مراجعه‌های اینچنینی به آقای جهانگیری«یعنی انتحار سیاسی کنید.»
> جهانگیری از حیثیت اجتماعی خود گذشت!
وی خاطرنشان می‌کند: کارهای سخت و معضل که انسان باید حیثیت و آبروی اجتماعی خود را مایه گذارد به دوش آقای جهانگیری گذاشته می‌شد اما اختیارات در اختیار افراد دیگر بود. در چنین وضعیتی ایشان گفت که من حتی در نهاد قدرت تغییر رئیس دفترم را هم ندارم. در اینجا دو نظر وجود دارد: یکی اینکه وقتی کسی اینقدر اختیار ندارد استعفا دهد بهتر است. نظر دوم این بود که استعفا در جمهوری اسلامی به دلیل حرمت نگه داشتن ارزش‌های کشور و انقلاب معنا ندارد. آیا استعفا از ادای وظیفه، استعفا از خدمت و خدمتگزاری به مردم مقبول است؟ من خودم هیچ کجا در جمهوری اسلامی استعفا ندادم.»
خباز با اشاره به این موضوع که: «آقای واعظی چند روز پیش گفتند که اصلاح‌طلبان هیچ نقشی در رای‌آوری آقای روحانی نداشتند» تاکید می‌کند: این حرف اینقدر کودکانه بود که ارزش جواب دادن هم نداشت.
> نهاوندیان، قدر و ارزش جهانگیری را می‌دانست
محمدرضا خباز در ادامه بیان می‌کند: در دور اول که آقای نهاوندیان حضور داشت چون ایشان انسان فکور و جا افتاده‌ای بود و این منطق که معاون شخص شماره دو است را قبول داشت و عمل می‌کرد. اما در دور دوم این اختلافات اوج گرفت و این دوگانگی نظر ظهور کرد و نظر شخصی بنده این است که تا زمانی که انسان توان خدمت دارد استعفا ندهد مگر اینکه کنار گذاشته شود که باید سجده شکر به جا آورد که این مسئولیت بزرگ از دوشش برداشته شده است.
> اگر جهانگیری استعفا داده بود...
خباز در پایان می‌گوید: از نظر معنوی استعفا ندادن به نفع ایشان شد. چون در شرایط بسیار دشوار و غامضِ اداره کشور، ایستادگی و استعفا ندادن نوعی ایثار و فداکاری است. بر حسب ظاهر لطماتی ایشان خورد اگرچه آبروی ایشان لطمه خورد باید بدانیم این آبروی ایشان نیست آبروی انقلاب است آبروی ما با آبروی انقلاب گره خورده است.این قضیه به نفع آقای جهانگیری شد ضمن اینکه اگر ایشان کنار می‌رفت معلوم نبود چه کسی انتخاب می‌شد ممکن بود فردی جایگزین شود که هم آقای جهانگیری پشیمان شود هم همه مردم.