سیاه و سفید جشنواره

مصطفی پورکیانی: جشنواره فیلم فجر امسال در شرایط کرونایی با همه اما‌ و ‌اگرهای موجود برگزار شد. پیش از برگزاری، برخی عدم برگزاری جشنواره‌های معتبر جهانی را مثال می‌آوردند تا مسؤولان جشنواره را اقناع کنند تا لااقل زمان دیگری برای  برگزاری جشنواره سی‌و‌نهم در نظر بگیرند و برخی هم تعداد بالای فیلم‌های منتظر اکران را بهانه‌تراشی می‌کردند تا حداقل فیلم‌های دیگری به صف انتظار آنها اضافه نشود.  با همه این تفاسیر، جشنواره سی‌‌و‌نهم فیلم فجر در موعد همیشگی خود با رعایت همه پروتکل‌های بهداشتی و با حضور محدود مردم و رسانه‌ها، به میزبانی برج میلاد به عنوان کاخ جشنواره در تهران و همه استان‌های کشور برگزار شد. این بار برخلاف سال‌های گذشته، این فرصت برای فیلم اولی‌ها به وجود آمد که فیلم‌های‌شان در کنار سایر فیلم‌های بخش سودای سیمرغ مورد داوری قرار گیرد و بهتر دیده شود. به گفته اکثر کارشناسان و منتقدان، جشنواره سی‌و‌نهم فیلم فجر امسال را می‌شود جولانگاه فیلم اولی‌ها نامید؛ چه در بحث کارگردانی و فیلمنامه و چه در بحث چالش‌برانگیز بازیگری، امسال شاهد درخشش استعدادهای جدیدی بودیم که بی‌شک خبرهای خوبی در آینده نزدیک از آنها در دنیای سینما شنیده خواهد شد. علاوه بر فیلم اولی‌ها، حضور درخشان فیلم‌های دفاع مقدسی نیز رنگ‌ و‌ بوی ویژه‌ای به جشنواره امسال بخشیده بود؛ فیلم «یدو» به کارگردانی مهدی جعفری که فیلم خاطره‌‌انگیز «23 نفر» را در کارنامه خود دارد، با 13 نامزدی و کسب 5 سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار، بار دیگر همه نگاه‌ها را به خود خیره کرد. علاوه بر «یدو» با قهرمان نوجوان خود، علی غفاری با «تک‌تیرانداز» و برشی از زندگی شهید عبدالرسول زرین به عنوان تک‌تیرانداز ویژه دفاع‌مقدس، با زنده کردن سینمای قهرمان‌محور، سیمرغ بلورین جشنواره از نگاه ملی را از آن خود کرد. در کنار «یدو» و «تک‌تیرانداز»؛ سیاوش سرمدی با فیلم اول خود به نام «منصور» نگاه مثبت اکثر منتقدان را به خود جلب کرد. این فیلم برشی کوتاه از زندگی سرلشکر شهید منصور ستاری زمانی که عهده‌دار فرماندهی نیروی هوایی ارتش بود را به تصویر کشیده است. در این پرونده سعی کردیم با نگاهی تحلیلی، مروری گذرا بر جشنواره سی‌و‌نهم فیلم فجر با محوریت فیلم اولی‌ها، فیلم‌های دفاع مقدسی جشنواره و برخی فیلم‌های حاشیه‌دار داشته باشیم.  *** ضد مردم محسن جندقی: «شیشلیک» را در سالن سینمای مردمی جشنواره فیلم فجر مشاهده کردم و عمق فاجعه را در همان سینما دیدم؛ تماشاگران که برای دیدن رضا عطاران و پژمان جمشیدی بامزه آمده بودند تا کمی حال و هوای آنها را عوض کند، با فیلمی مواجه شدند که مابعد مزخرف و فاجعه بود.   قبل از اینکه بدانید شیشلیک چه بلایی سر مخاطب می‌آورد، حرف‌های اخیر محمدحسین مهدویان، کارگردان فیلم را بخوانید: «مدت‌ها بود دوست داشتم فیلم کمدی کار کنم، مدام به ایده‌های مختلف و فیلمنامه‌های مختلف فکر می‌کردم، روزی تصادفا امیرمهدی ژوله را دیدم. او داستانی یک خطی را برایم تعریف کرد و احساس کردم این همان کمدی است که دنبالش بودم اما تمام دغدغه‌ام این شد کمدی‌ای بسازم که به شکل و شمایل کمدی‌های مرسوم نباشد».  اگر فکر می‌کنید شیشلیک شما را خواهد خنداند سخت در اشتباهید، چون این فیلم اصلا کمدی نیست. اظهارات محمدحسین مهدویان نشان می‌دهد او درک درستی از ماهیت فیلم کمدی ندارد؛ به عبارت بهتر دست‌اندرکاران این فیلم با ترکیب بازیگرانی مثل رضا عطاران، پژمان جمشیدی و ژاله صامتی و نویسندگی امیرمهدی ژوله دست به یک کلاهبرداری سینمایی می‌زنند. قطعا کسی که چیزی از فیلم نداند، برای دیدن این بازیگران محبوب و نتیجه فیلمنامه امیرمهدی ژوله معروف، حرص و ولع زیادی خواهد داشت اما از همان ابتدا سیلی سختی از شیشلیک می‌خورد! در شیشلیک غیر از چند صحنه بسیار محدود و جدا افتاده از قصه اصلی، زهر مار به خورد مخاطب داده می‌شود؛ «هاشم» با بازی رضا عطاران و «عطا» با بازی پژمان جمشیدی، کارگران یک کارخانه ریسندگی به نام پشم ایران معرفی می‌شوند. صاحب کارخانه با وجود اینکه خانه‌های سازمانی در اختیار کارگران خود قرار می‌دهد اما در حال استثمار آنهاست به گونه‌ای که حتی به آنها اجازه نمی‌دهد در روز بیش از ۲ ساعت برق داشته باشند. صاحب کارخانه با سوءاستفاده از کلمه «قناعت» و وارونه جلوه دادن آن تا می‌تواند از کارگران بیگاری می‌کشد. در این فیلم کارگران با وجود اینکه 6 ماه است حقوق نگرفته‌اند اما از ترس اخراج شدن و بی‌خانه شدن اعتراض نمی‌کنند و حتی به کتک خوردن از سرکارگران و مشاوران صاحب کارخانه واکنشی نشان نمی‌دهند.  اما قصه اصلی وقتی آغاز می‌شود که در محیط «قناعت‌زده» پشم‌ایران یک دانش‌آموز‌ طلب شیشلیک می‌کند و حتی یک کودک به خاطر خوردن شیشلیک از مدرسه اخراج می‌شود. اگر محتوا را در این بحث فاکتور بگیریم، با یک فیلم بی‌سر وته و بی‌روح و راش‌های بدون چفت و بست مواجه هستیم. به عبارت بهتر محمد‌حسین مهدویان حتی در مرتب‌سازی ژانر «من‌درآوردی» خود نیز عاجز است، چرا که مخاطب در مواجهه با شیشلیک با یکسری داستانک‌ها و مزه‌پراکنی‌های پراکنده مواجه می‌شود که فقط ذکر مصیبت است؛ موسیقی متن شیشلیک تاکید دارد این فیلم در ژانر فلاکت گنجانده می‌شود و نمی‌توان آن را کمدی سیاه نامید.  شیشلیک قرار است که انتقاد باشد و اعتراض؛ اعتراض به سیستم ناکارآمد و به همین علت می‌خواسته روی اعصاب مدیران راه برود اما به وضوح روی اعصاب مخاطب راه می‌رود و تا می‌تواند به صورت تماشاگر چنگ می‌اندازد.  شیشلیک حتی در کپی کردن موقعیت‌های تاثیرگذار هم عقب‌تر از اسلاف خود است. اگر دوست دارید به جای مسؤولان ناکارآمد سیلی بخورید و با روح و روان‌تان بازی شود و به صورت از سیلی‌سرخ‌شده شما چنگ‌زده شود، دیدن شیشلیک یک پیشنهاد خوب است، آن را از دست ندهید!   * بی‌همه چیز محسن قرایی در سومین فیلم سینمایی خود سراغ برداشتی آزاد از نمایشنامه «ملاقات بانوی سالخورده» رفته و به گفته خودش، پیش از ساخت فیلم اولش دوست داشته این فیلم را بسازد ولی به دلیل شرایط پیچیده، پربازیگر و هزینه‌های بالا از خیر آن گذشته است.  این بار همه چیز برای قرایی مهیا شده تا آرزوی او برآورده شود؛ از بازیگران ستاره تا سرمایه‌گذار و نمایشنامه معروفی که قرار است شالوده‌کار باشد ولی خروجی کار نشان می‌دهد نه شخصیت‌های داستان بدرستی شکل گرفته‌اند و نه مساله و دغدغه کارگردان به بار نشسته است.  فارغ از قصه‌ای که تلاش می‌کرد کنایه‌های سیاسی تند و تیز حداقل در لایه‌های دوم و سوم داشته باشد و نداشت، حتی اجرا هم در نسبت با بازیگران و عوامل و جزئیات دیگر، چنگی به دل نمی‌زد. نکته قابل تامل آنکه پرویز پرستویی در نشست خبری جشنواره گفته بود: «من شبیه قهرمان فیلم هستم!» جالب است که پرستویی «امیرخان» (نقشی که «در بی‌همه‌چیز» بازی کرده) را قهرمان فرض کرده است. البته بعید نیست عوامل هم در جلسه گفت‌وگو برای قرارداد به او گفته باشند قرار است نقش یک قهرمان را بازی کنی! اما کدام قهرمان؟ وقتی فیلم در قصه بلاتکلیف است، در شخصیت‌پردازی بلاتکلیف است، وقتی نمی‌تواند روابط را درست تعریف کند، رابطه پدر و دختری، زن و شوهری و حتی دیگر روابط انسانی را نمی‌تواند شکل بدهد، حتی وقتی عشق را نمی‌تواند به تصویر بکشد، چگونه می‌خواهد قهرمان بیافریند؟ اساسا در قصه‌ای علیه مردم و همزمان علیه شخصیت اصلی (و نه قهرمان)، آیا می‌تواند قهرمان شکل بگیرد؟ «بی‌همه چیز» بیش از هر چیز دیگری، اجرای ضعیفی از «ملاقات بانوی سالخورده» است و نشان ‌داد اقتضائات تبدیل نمایشنامه به فیلمنامه بدرستی رعایت نشده است. *** جولان «فیلم اولی‌ها»   امسال نیز همچون سال گذشته جذاب‌ترین اخبار مربوط به حضور فیلم اولی‌ها در بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر بود. بخش «نگاه نو» جشنواره فجر ویژه فیلمسازان فیلم اولی است؛ بخشی که از جشنواره حذف شده بود و جای خالی آن بشدت در این رویداد فرهنگی احساس می‌شد اما خوشبختانه در ۲ دوره اخیر این بخش مجددا به جشنواره فیلم فجر اضافه شد و همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، فیلمسازان این بخش توانستند با درخشش در جشنواره، بخش قابل توجهی از جوایز هیات داوران و نظر مساعد مخاطبان را به خود جلب کنند.  درباره اهمیت بخش «نگاه نو» جشنواره فیلم فجر باید به این نکته اشاره کرد که اصالت برپایی هر فستیوالی کشف و رشد استعداد‌های جدید است. اگر همین اصالت را مبنای برپایی جشنواره فیلم فجر قرار دهیم به این نتیجه می‌رسیم که درخشش فیلمسازان جویای نام و جوان باید مهم‌ترین رویکرد جشنواره به شمار آید.  همچنین رقابت‌های جدی در هر سال جشنواره فیلم فجر بین «فیلم اولی‌ها» شکل می‌گیرد؛ کارگردانانی که نخستین فیلم بلند خود را در جشنواره فیلم فجر به نمایش می‌گذارند. امسال نیز این رقابت جدی وجود داشت و در نهایت «زالاوا» و «مصلحت» از بین فیلم اولی‌ها بیشتر درخشیدند.    * زالاوا ارسلان امیری، کارگردان فیلم «زالاوا» با مستندسازی و تدوین کار خود را در عرصه سینما آغاز کرد. امیری بیشتر به واسطه فیلمنامه‌هایی که نوشته است در سینما شناخته می‌شود. وی سال 1393 نخستین تجربه سینمایی خود را با فیلمنامه «ناهید» و با همکاری آیدا پناهنده پشت سر گذاشت و کاندیدای دریافت جایزه بهترین فیلمنامه از سی‌و‌‌سومین جشنواره فیلم فجر در بخش نگاه نو شد. فیلمنامه‌های «اسرافیل» و «ویلایی‌ها» از دیگر آثار معروف امیری است.  قصه فیلم «زالاوا» را امیری با همراهی تهمینه بهرام و آیدا پناهنده و با الهام از ماجرایی که در واقعی بودن آن تردید وجود دارد، نوشتند؛ ماجرایی که احتمالا نیمی از آن از نظر اهالی این منطقه، واقعی و ترسناک است.  امیری برای ساخت این فیلم به زادگاهش سنندج رفت و بخشی را در روستای شیان و بخش دیگر را در خرم‌رود همدان فیلمبرداری کرد. نوید پورفرج، هدی زین‌العابدین و پوریا رحیمی‌سام بازیگران اصلی این فیلم هستند. امیری همچنین علاوه بر فیلم «زالاوا» نگارش فیلمنامه‌های «گیج‌گاه» و «تی‌تی» را نیز بر عهده داشت که هر ۲ فیلم در جشنواره فیلم فجر حضور داشتند و با هم به رقابت پرداختند.  فیلم زالاوا درک کرده که فرصت زیادی برای نزدیک‌ شدن به تماشاگرش ندارد و به عنوان یک فیلم ترسناک از همان ابتدا تلاش می‌کند نشانه‌های تاثیرگذار و انفجاری‌اش را فعال کند. فیلم با نشانه‌هایی از ژانر ترس آغاز می‌شود اما به مرور این نشانه‌ها را از دست می‌دهد. دیالوگ‌ها و واکنش‌های کمدی، بخش‌های مهم و گاه تاثیرگذاری از داستان فیلم هستند اما حد خودشان را می‌دانند و از مرزهای مشخصی عبور نمی‌کنند. با این حال این خودداری از کمدی‌ شدن هم به فیلم زالاوا کمک نمی‌کند که فیلم ترسناکی بماند. تماشاگر هر چه به پایان فیلم نزدیک می‌شود، بیشتر احساس می‌کند با درامی گاه عاشقانه مواجه شده که تلاش‌های ارزشمندی برای انتقاد از جامعه‌ای خرافاتی دارد.  ارسلان امیری و همکارانش تلاش کرده‌اند فضای ژانر کمدی وحشت را در چارچوب‌های اقلیم کردستان بومی کنند و نتیجه کارشان با وجود ضعف‌های اندکی که دارد، قابل دفاع و ارزشمند به نظر می‌رسد. در سینمایی که ساختن فیلم‌های ترسناک هرگز مورد توجه قرار نگرفته، فیلم زالاوا تلاش می‌کند معنی و مفهوم ژانر ترس را در فرهنگ و اقلیم کردستان به تصویر بکشد و در رسیدن به این هدف تماشاگرش را ناامید نمی‌کند.  ارسلان امیری برای این فیلم، سیمرغ بهترین کارگردانی فیلم اولی را از آن خود کرد و علاوه بر آن در بخش سودای سیمرغ به همراه آیدا پناهنده و تهمینه بهرام موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه را برای «زالاوا» به خانه ببرد. همچنین پوریا رحیمی‌سام سیمرغ نقش مکمل مرد را برای این فیلم به دست آورد.   * مصلحت حسین دارابی، کارگردانی جوان اما پرکار در حوزه فیلم کوتاه داستانی است. او بیش از 20 فیلم کوتاه داستانی داشته و جوایز متعدد داخلی و خارجی نیز برای آنها کسب کرده و حالا با این پشتوانه کاری با فیلم مصلحت وارد جشنواره فیلم فجر شد. «مصلحت» که نخستین محصول مشترک سینمایی حوزه هنری و سازمان هنری- رسانه‌ای اوج به حساب می‌آید، یک تریلر امنیتی است که داستان آن اواخر دهه ۵۰ می‌گذرد.   «مصلحت» درباره فرزند یکی از مقامات بلندپایه قضایی در سال 1359 است که ناخواسته در یک درگیری خیابانی، جوانی را به قتل می‌رساند.  در این فیلم فرهاد قائمیان و وحید رهبانی نقش‌های اصلی را ایفا می‌کنند. این دومین فیلم رهبانی بعد از حضور در «شیشلیک» ساخته محمدحسین مهدویان است.   قصه «مصلحت» با اشاراتی کوتاه و متصل به وقایع تاریخی، در سال‌های ابتدایی انقلاب روایت می‌شود اما حرف فیلم مختص آن سال‌ها نیست. «مصلحت» اثر سیاسی و ایدئولوژیک جشنواره امسال بود که کوبنده و مطالبه‌گر آغاز می‌شود ولی از میانه‌های راه تغییر مسیر می‌دهد و مخاطب را دچار سردرگمی بدی می‌کند. شاید «مصلحت» از منظر اجرایی اثر بدی نباشد، با این حال دوربین و جزئیات صحنه آن نکته شگفت‌آوری را در بر ندارد. از نظر تیم بازیگران، با توجه به اینکه می‌دانیم آثاری از این دست همواره با مشکل بازیگر چهره و ستاره سینما روبه‌رو هستند، انتخاب‌های درست حسین دارابی به فیلم کمک کرده است.  وحید رهبانی که از سال‌های دور با مجموعه نوستالژیک «خانه ما» در بین مخاطبان به یاد آورده می‌شود، گزینه جاافتاده و باورپذیری برای ایفای نقش اصلی فیلم بوده و فرهاد قائمیان که در سال‎های اخیر کمتر بر پرده ظاهر شده بود، با این فیلم، یاد حضور درخشانش در آثار ابراهیم حاتمی‌کیا را زنده کرده و نشان می‌دهد دوباره می‌تواند به سطح اول سینما بازگردد اما بهترین بازی «مصلحت» را امیر نوروزی جوان و تازه‌کار ارائه می‌کند؛ بازیگر با استعدادی که با سینمایی «مامان» متبحر نشان داده بود و حالا با ایفای باورپذیر یک شخصیت منفی پلید در «مصلحت»، آینده روشنی را پیش روی خود می‌بیند.  از منظر محتوایی، «مصلحت» در یک ساعت اول رو به جلو ظاهر می‌شود؛ تا حدی که مخاطب احساس می‌کند فیلم قرص و محکم و جسوری پا به جشنواره گذاشته است اما نیم ساعت پایانی فیلم، دربردارنده یک جور پا ‌پس‌کشیدن فیلمساز و عقب‌نشینی اثر از آن فریاد مطالبات بخش‌های ابتدایی است. در واقع «مصلحت» خودش به مصلحت تن می‌دهد و آنقدر در فریاد زدن شعار‌ها اغراق می‌کند که مخاطب جذابیت پیرنگ اصلی را بر باد رفته می‌بیند اما با این همه حسین دارابی توانست دیپلم افتخار بهترین کارگردانی فیلم اولی را برای‌ این فیلم به ارمغان بیاورد. *** پرتره قهرمانان ملی تک‌تیرانداز اگر دوست دارید یک فیلم سینمایی قهرمان‌محور با داستان مهیج و در عین حال واقعی ببینید «تک‌تیرانداز» را از دست ندهید. تک‌تیرانداز به کارگردانی علی غفاری و بازی کامبیز دیرباز در ژانر فیلم‌های دفاع‌مقدس را می‌توان یک اتفاق ویژه میان فیلم‌هایی که قصد داشتند قهرمانان حقیقی و رویدادهای واقعی دفاع‌مقدس 8 ساله را روایت کنند به حساب آورد. تجربه فیلم سینمایی «اسنایپر آمریکایی» محصول سال 2014 به کارگردانی کلینت ایستوود نشان داد مخاطبان هنوز با فیلم‌های رئال با محوریت قهرمان واحد ارتباط نزدیک برقرار می‌کنند. این فیلم راوی زندگی تک‌تیرانداز آمریکایی «کریس کایل» بود که نویسندگان آن تا توانستند وقایع غیرواقعی را چاشنی فیلمنامه کردند تا محصولی در حد یک فیلم هالیوودی تحویل دهند. این در حالی است که 8 سال دفاع‌مقدس ایران پر است از قهرمانان واقعی که بیان حقیقت درباره آنها در روزگار امروزی شعار و اغراق به نظر می‌رسد. «تک‌تیرانداز» علی غفاری روایت‌گر بخشی از زندگی شهید عبدالرسول زرین، شکارچی ماهر دفاع‌مقدس است که در نبردهای حساس موفق شده بود با شلیک‌های طلایی خود پیروزی‌های حساسی را نصیب ایران کند. با توجه به مهارت مثال‌زدنی «شهید زرین» به وی لقب «صیاد خمینی» داده بودند؛ چیزی که در فیلم تک‌تیرانداز نیز به آن اشاره می‌شود.  آفت فیلم‌های قهرمان‌محور با قهرمانان حقیقی، فیلمنامه غیرواقعی و غیرحقیقی است؛ در چنین فیلم‌هایی، وقتی فرم بر محتوا چیره شود دیگر نمی‌توان از مخاطب انتظار داشت قهرمان فیلم را باور کند. به عبارت بهتر، سخت‌ترین کار نویسندگان و کارگردانان چنین فیلم‌هایی این است که قهرمان زمینی جذاب خلق کنند تا یک قهرمان سوپرمنی تکراری و تهوع‌آور! علی غفاری موفق شده یک قهرمان حقیقی را با کمترین شعار ممکن به مخاطب معرفی کند. غفاری برای این کار تفاوت یک قرارگاه ارتش حرفه‌ای حزب بعث عراق را با فضای قرارگاه ایرانی پررنگ می‌کند و مخاطب با 2 اتمسفر بسیار متفاوت مواجه می‌شود. همچنین تاکید بر تکلم کامبیز دیرباز در نقش شهید عبدالرسول زرین با لهجه اصفهانی، شاید در ابتدای فیلم توی ذوق بزند اما به سوپرمن نشدن قهرمان فیلم کمک زیادی می‌کند. کامبیز دیرباز در «تک‌تیرانداز» همان بازی همیشگی خود را به نمایش می‌گذارد و با اینکه در اجرای لهجه اصفهانی کمی مشکل دارد اما توانسته تا حدی از پس آن برآید. در بحث فرم چیزی که خیلی توی ذوق می‌زند، بازی حسین شریفی در کنار کامبیز دیرباز است؛ شریفی در نقش رزمنده نوجوانی که قرار است منتقم برادرش شود، بازی می‌کند اما موفق نمی‌شود سطح بازی خود را به کامبیز دیرباز برساند، با این وجود بار تک موقعیت‌های کمدی فیلم به همراه دیرباز بر دوش وی است. البته محتوای فیلم به اندازه‌ای قوی است که می‌توان تا حدودی از خلأ‌های فرمی فیلم سینمایی چشم‌پوشی کرد. علی غفاری با «تک‌تیرانداز» نشان داد توانایی بالایی در کارگردانی فیلم‌های قصه‌گوی دفاع‌مقدس دارد و از زیاده‌گویی و شعار و اغراق بیزار است و همین موضوع کمک بسیاری به جذابیت فیلم می‌کند.  تک‌تیرانداز یک فیلم اکشن هالیوودی نیست، بلکه یک فیلم اکشن دفاع مقدسی است با یک قهرمان حقیقی نه سوپرمنی؛ فیلمی که در نهایت موفق شد علاوه بر سیمرغ بهترین جلوه‌های ویژه میدانی برای ایمان کرمیان، سیمرغ بلورین این جشنواره از نگاه ملی را از آن خود کند. *** یدو فیلم «یدو» با دریافت 5 سیمرغ بلورین و یک دیپلم افتخار بیشترین جوایز این دوره جشنواره سی‌ونهم را دریافت کرد. این فیلم دفاع مقدسی توانست ۲ سیمرغ مهم بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را از آن خود کند.  محمدرضا مصباح، تهیه‌کننده «یدو» پس از دریافت جایزه بهترین فیلم جشنواره گفت: این جایزه را در وهله اول به شهدای امنیت و سلامت تقدیم می‌کنم. این جایزه را همچنین به مردم مقاوم آبادان تقدیم می‌کنم. ما 13 نامزدی داشتیم اما یکی از این نامزدی‌ها برای‌مان لذت‌بخش بود که آن هم نامزدی «میلاد صویلوی» بازیگر نوجوان و بااستعداد نقش یدو بود.  همچنین ستاره پسیانی که برای ایفای نقش در فیلم «یدو» از هیأت داوران دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول زن را گرفت، درباره این فیلم گفت: از آقای جعفری (کارگردان) ممنونم که فیلم انسانی «یدو» را ساختند و امیدوارم این فیلم به حقش برسد.  *** منصور فیلم «منصور» از دیگر فیلم‌های دفاع مقدسی جشنواره امسال نیز به ماجرای زندگی شهید ستاری پرداخته بود که در زمان جنگ تحمیلی کارگاهی راه‌اندازی کرد تا یک سری تجهیزات لازم برای ساخت هواپیما را به ایران آورده و ساخت هواپیما را در کشور انجام دهد تا بسیاری از مشکلات کشور را در زمان جنگ حل کند. بازی چشم‌نواز محسن قصابیان در نقش شهید ستاری در این فیلم مورد تحسین بسیاری از منتقدان قرار گرفت.