از نون نواحی تا الف انقلاب

گفت‌وگوها: ندا سیجانی
خبرنگار
«موضوعی که من را می‌رنجاند، بی تفاوتی مردم و مسئولان فرهنگی به موسیقی‌های فاخر و ارزشمند است. موسیقی‌هایی که دوران انقلاب تولید شد، برای جوانان ارزشمند و خاطره‌ساز بود، البته آن دوران مسئولان هم در تولید این سرودها تلاش و عشق بسیاری داشتند و در مقابل مردم هم شوق بسیاری به گوش دادن این کارها نشان می‌دادند اما در حال حاضرنسبت به این مسأله کمی بی تفاوت و بی توجه شده‌اند و هیچ تبلیغاتی در این زمینه صورت نمی‌گیرد و به هنرمندان و سازندگان این آثار بهایی نمی‌دهند و بهتراست بگویم تولید این نوع موسیقی‌ها آرام آرام رو به فراموشی است درحالی که لازم است نگهداری بهتر و بیشتری از این آثار صورت بگیرد چرا که این نوع موسیقی‌ها بیانگر زمان و مقطع خاصی بوده که شاید هیچ گاه تکرار نشود...» صاحب این کلام زنده یاد احمدعلی راغب است، آهنگساز، نوازنده و نویسنده نام آشنای ایران. هنرمندی که توانست با خلق آثاری فاخر و ماندگار نام خود را در تاریخ موسیقی ایران بویژه موسیقی انقلاب اسلامی به یادگار ثبت کند. نامی که با بهمن ماه و پیروزی انقلاب پیونده خورده و با آنکه 42 سال از تولید آثاری همچون «امریکا امریکا ننگ به نیرنگ تو»، «الله اکبر خمینی رهبر»، «بابا خون داد»، «این پیروزی خجسته باد» و... می‌گذرد، این آثار همچنان شنیدنی است؛ اگرچه  به باور برخی‌ها تاریخ مصرف این گونه کارها به اتمام رسیده است اما هنوز هم کسانی هستند که با افتخار و علاقه در این زمینه فعالیت می‌کنند مانند احمدعلی راغب که موسیقی و ادبیات در رگ‌های او همیشه در جریان بود. او در سال‌های فعالیت هنری‌اش با عشق قلم زد و نت‌ها را روی ملودی‌ها به حرکت درآورد؛ هنرمندی که زاده سبزترین سرزمین شمالی ایران است... زنده یاد احمد علی راغب 18 آذرماه 99 بر اثر بیماری سرطان درگذشت و حال قرار است در سی‌و‌ششمین جشنواره موسیقی فجر تجلیل و بزرگداشتی از مقام هنری این هنرمند به عمل آید. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید شرح حالی است از زندگی هنری این آهنگساز برجسته که برای نخستین بار منتشر می‌شود.
راغب کی بود؟


«من اردیبهشت سال 1323 در بندر انزلی متولد شدم و سال‌ها در این شهر زندگی‌ کرده‌ام البته مادرم تحصیلکرده باکو بود و در اصل مهاجر بودیم. زمانی که ژوزف استالین رهبر و سیاستمدار شوروی سابق به حکومت رسید بر این هدف بود سرمایه‌ها را در خدمت دولت قرار بدهد و به همین دلیل مسلمانان را از شوروی خارج کرد. در نهایت این اتفاقات موجب شد خانواده ما به ایران مهاجرت کنند و در بندرانزلی ساکن شدیم.»
موسیقی در خانواده احمدعلی راغب موروثی است. البته دومین فرزند خانواده بهره بیشتری از این هنر برده است و در همان زادگاه مادری، نغمه‌های موسیقی را آرام آرام با خود زمزمه کرد و آموخت. او زمینه آشنایی‌اش را با موسیقی  این گونه تعریف می‌کند: «در شوروی موسیقی جزو دروس اجباری بود و طبق قانونی که دولت و انقلاب لنین تعریف کرده بود هر دانش‌آموز موظف بود نواختن یک ساز را بیاموزد. حتی پیش از دوران ابتدایی، و مادر من پیانو را انتخاب کرد. جالب است بدانید آن زمان برای آنکه سازهایی چون پیانو هنگام تخلیه ساختمان جابه‌جا نشود و کسی به آن دست نزند در داخل دیوار کار گذاشته می‌شد و اگر فردی یا خانواده‌ای به یک خانه جدید نقل مکان می‌کرد باز هم شرایط به همین صورت بود، یعنی سازهای مادر که پیانو هم  جزو آن است اجازه جابه‌جایی نداشتند و بدین سبب خانواده مادرم به هر جا که نقل مکان می‌کردند این ساز وجود داشت و این امر موجب شد  آموختن پیانو را کنار نگذارد و ادامه بدهد. البته نگاه آن دولت به هنر و موسیقی بسیار متفاوت بود و مسئولان فرهنگی آن از هیچ تلاشی برای حفظ موسیقی مملکت خود دریغ نمی‌کردند و آموختن موسیقی مانند دروسی چون ریاضی، ادبیات و... اجباری بود و مادرم این مسیر را ادامه داد تا اگر روزگاری از هیچ راهی نتوانست امرار معاش کند لااقل یک موسیقیدان و معلم باشد و از مسیر هنر ارتزاق کند. در واقع قانون جمهوری شوروی این گونه بود که نمی‌گذاشتند فردی بیکار باشد و برای او شرح وظایف تعریف می‌کردند و مادرم در مدرسه‌ای که درس می‌خواند تا کلاس ششم آموختن این ساز را ادامه داد و با آن انس بسیار گرفت تا آنجا که فرزندان خود را هم به یادگیری موسیقی و آموزش پیانو تشویق و ترغیب کرد. نکته دیگر اینکه تقریباً حواس دیداری و شنیداری  همه آهنگسازان متفاوت با مردم عادی است ما از هر صدایی در طبیعت به سرعت عبور نمی‌کنیم و نسبت به صداهای پیرامون خود حساسیت بیشتری  داریم.
ناگفته نماند مادرم در کنار نوازندگی پیانو از صدای خوبی هم برخوردار بود و موسیقی آذری را به زیبایی اجرا می‌کرد و تبحر بسیاری در نواختن تار قفقازی داشت و تأکید داشت ساز و آواز را به صورت جدی و حرفه‌ای بیاموزیم و بدین گونه مادر اولین معلم من در موسیقی بود. آن روزها گاهی اوقات مادرم می‌خواند ما پیانو می‌نواختیم و گاهی مادر نوازندگی می‌کرد ما می‌خواندیم. البته من هم علاقه بسیاری به تار قفقازی داشتم و به دنبال آموختن این ساز رفتم. همان‌طور که می‌دانید تار شیرازی به لحاظ پرده‌های موسیقی و وسعت صدا با تار قفقازی بسیار متفاوت است، خیلی از نت‌ها را می‌توان با تار قفقازی اجرا کرد اما با تار شیراز امکانپذیر نیست.
و در ادامه باید بگویم این علاقه‌مندی‌ها موجب شد آموزش تار را به عنوان اولین ساز انتخاب کنم. البته قبل از آن با نوازندگی سنتور هم آشنایی داشتم؛ دردوران مدرسه ناظمی داشتیم به نام آقای پَرخیده که سنتور و ویولن می‌نواخت و بعد از اتمام ساعت مدرسه، بی آنکه مسئولان آموزش و پرورش گیلان اطلاع داشته باشند ما را به منزل خود می‌برد و نوازندگی سنتور را آموزش می‌داد و این اتفاق موجب شد آرام آرام در آموختن موسیقی رشد کنیم و پروش یابیم و سرانجام این رفت و آمد‌ها به ارتباطات خانوادگی منجر شد و درس‌های بسیاری آموختیم.»
احمدعلی راغب به کار خود حساسیت بسیاری دارد و مانند برخی از آهنگسازان امروزی هر چیزی را سرهم نمی‌کند تا به عنوان یک اثر موسیقی عرضه شود و تأکیدش آموزش درست موسیقی است: «برخی از صداهایی که امروزه به‌عنوان یک کار هنری شنیده می‌شود، نادرست است حتی این دوستان سلفژ و نت را به درستی نمی‌شناسند، آن وقت مصاحبه می‌کنند و چیز دیگری می‌گویند اما مسئولان ارشاد بر این نظرند نباید سد راه کسی بود حتی اگر به غلط آموزش ببینند چرا که در آینده راه درست را انتخاب خواهند کرد البته باید این فرهنگ‌سازی وجود داشته باشد و در همان سن کودکی آموزش‌های لازم در مهد‌های کودک داده شود.»
فعالیت در ارکستر گیلان
زنده‌یاد راغب در طول زندگی هنری‌اش نزدیک به 1500 قطعه و سرود ملی تولید کرده که شامل موسیقی نواحی ایران زمین و همچنین تصنیف‏ های ایرانی، موسیقی پاپ و البته سرودهای انقلابی بوده است. راغب پس از طی دوران دبیرستان، به دانشسرای شبانه‌روزی کشاورزی رفت تا بتواند شغلی برای خود دست و پا کند و سرانجام پس از دو سال تحصیل به عنوان معلم مدارس روستایی، برای تعلیم روستازادگان اعزام شد و سال 1342 پس از دریافت دیپلم و شرکت در یک آزمون با حکم اداره فرهنگ استان گیلان، به عنوان معلم در مدارس روستایی گیلان مشغول به کار گردید. البته در این فاصله زمانی هرگز موسیقی را کنار نگذاشت و در کنار یادگیری تار، آموختن عود را هم ادامه داد: «به یادم دارم زمان دیپلم گرفتن من مصادف شد با افتتاح رادیو گیلان و شروع کار من در اداره فرهنگ و هنر این استان بود، البته برای ورود به رادیو هم امتحان داده بودم و در هر دو جا قبول شدم. اولین آهنگی که ساختم «شباهنگ» نام داشت با صدای آقای نادر گلچین. یک قطعه موسیقی محلی گیلکی هم ساخته بودم به نام «نوقاندار» و به شورای موسیقی رادیو گیلان ارائه کردم که مورد استقبال قرار گرفت و با صدای آقای فریدون پوررضا اجرا گردید. هر دو از رادیوی محلی پخش شد و از من دعوت شد تا به عنوان نوازنده و آهنگساز محلی، با ارکستر فرهنگ و هنر گیلان همکاری داشته باشم ارکستری که سرپرستی آن برعهده آقای یحیی نیک‌نواز بود و توانستم در کنار آقای نیک‌نواز گروه‌نوازی را فرابگیرم و آهنگ‌های محلی بسیاری ساختم که با صدای خواننده‌های مشهور گیلان اجرا و پخش شد.»
احمدعلی راغب با ساخت ترانه‌ها و تصنیف‌های گیلکی شهرت بسیاری به‌دست آورد و در سال 1345 از او دعوت شد تا با ارکستر رادیو و تلویزیون گیلان هم همکاری کند اما به دلیل اینکه اساسنامه ارکستر فرهنگ و هنر اجازه نمی‌داد نوازنده‌ای که در این مرکز کار می‌کند، همزمان در ارکسترهای دیگر مشغول به کار باشد، در نهایت، از اداره فرهنگ و هنر جدا و جذب ارکستر رادیو تلویزیون گیلان شد تا بتواند آهنگ‌های بیشتری بسازد و اجرا کند و بعد‌ها سرپرستی این ارکستر را برعهده گرفت. البته شاید کمتر کسی با آثار محلی او آشنایی داشته باشد و شهرت بیشترش در زمینه موسیقی‌های ملی است. از او درباره کم‌توجهی مسئولان در ادوار مختلف، نسبت به موسیقی نواحی و هنرمندان این عرصه سؤال کردم و پاسخ داد: «بعد از انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، دستور دادند ترانه‌ها و آهنگ‌های به قول خودشان کوچه‏ بازاری که در سطح جامعه خوانده و شنیده می‌شود حذف شود و به جای این کارهای سخیف، موسیقی فاخر در استان‌ها و شهرستان‌ها ترویج شود. اما واقعیت این است که مراکز استان‌ها بضاعت چندانی در زمینه تولید موسیقی‏ های قابل قبول ملی و محلی نداشتند. بعد از پیروزی انقلاب، من خودم پیشنهاد دادم که در مرکز موسیقی سازمان صداوسیما معاونتی تحت عنوان «موسیقی مراکز استان‌ها» تشکیل شود و موافقت شد و خودم 12 سال مدیریت آن را برعهده داشتم. از قبل از پیروزی انقلاب هم به دلیل عشق و علاقه‏ ای که در زمینه جمع‏ آوری الحان فولکلور و محلی نواحی مختلف داشتم، خصوصاً د ربخش شمال و شمالغرب ایران فعالیت می‌کردم و در این زمینه تحقیقات بسیاری انجام دادم و البته سختی‌های بسیاری هم کشیدم چرا که ساواک روی خوشی به این کارها نشان نمی‌داد و گمان می‏ کردند که الحان فولکلور، مردم را به مبارزه و مقاومت در برابر قدرتمندان ترغیب می‏ کند. البته واقعیت هم همین بود. در بطن بسیاری از الحان فولکلور، فرهنگ مبارزه با ظلم و استبداد و استعمار نهادینه شده بود و این روحیه، از طریق این الحان، سینه به سینه در میان کشاورزان و مردمان روستاها منتقل می‌شد و بر همین اساس از رشد موسیقی روستایی جلوگیری می‌کردند اما نمی‌دانستند توقف موسیقی اقوام یعنی گرفتن ادبیات آنها و ورود ادبیاتی بی‌محتوا که متأسفانه پیش از انقلاب این اتفاق رقم خورد. البته در گوشه و کنار اقداماتی هم صورت می‏ گرفت که هدفش ارائه نمونه‏‌های بی‏‌خطر و کنترل‏ شده از فرهنگ اقوام بود. مثلاً در زمینه موسیقی گیلکی افرادی نظیر ناصر مسعودی و فریدون پوررضا هم بودند که آهنگ‌های خاطره‏ انگیز محلی را با کمی تغییر در اشعار و اصطلاحاً غیرسیاسی کردنشان اجرا می‌کردند و حمایت‏‌هایی هم از آنها می‌‏شد اما در مجموع روی خوشی به موسیقی‌های محلی و روستایی نشان داده نمی‌‏شد و سیاست رسمی این بود که روستاییان، شهری بشوند».
همکاری با انجوی شیرازی و پژوهش در فرهنگ و هنر ایران
پژوهش در فرهنگ و هنر ایران آن هم در سال‌های پیش از انقلاب چندان مورد توجه و استقبال مسئولان فرهنگی و بویژه هنرمندان قرار نمی‏ گرفت و تنها عده‌ای خاص آن هم از روی علاقه و عشقی که به شناخت تاریخ فرهنگی کشور خود داشتند، روزها و شب‌های بسیاری را به کنکاش آنچه در پستوی این تاریخ نهفته است می‏ گذراندند. افرادی نظیر ابوالقاسم انجوی شیرازی پژوهشگر ادبی شناخته شده ایران. انجوی سال‌ها به همراه گروهی از فرهنگ‏ پژوهان شاخص کشورمان به کار جمع‌آوری فرهنگ عامه ایرانیان مشغول بود و با مراجعت به استان‌های مختلف، کارهایی که در این زمینه انجام شده بود را زیرنظر می‏‌گرفت. وقتی مکتوبات راغب در زمینه جمع‏ آوری الحان و ترانه‏ های محلی را دید، از او دعوت کرد تا در کار تدوین ۱۱ مجلد کتاب در زمینه فرهنگ عامه ایرانیان که به سرپرستی انجوی شیرازی در دست چاپ و انتشار قرار داشت، همکاری کند: «از آقای انجوی شیرازی خواهش کردم که به کار آنها در جمع‏ آوری فرهنگ عامه بپیوندم و من را راهنمایی کند. ایشان استقبال کردند و با کمکشان توانستم فرهنگ‌ها، آواها و ترانه‌های مختلف موسیقی اقوام را از کل روستاهای ایران جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل و پالایش کنم. هر دو هفته یک‌بار به دفتر استاد انجوی مراجعه می‌کردیم و در کنار دوستان و همکارانی همچون نصرالله یگانه، محمود ظریفیان، حسین پناهیان و دیگران بر فرایند تدوین مجلدات کتاب فرهنگ عامه نظارت می‌کردیم و با یکدیگر بحث و گفت‌و‌گو داشتیم.»
در سال 1355 مجلداتی از دستاوردهای فرهنگی ایران به ویژه در زمینه فرهنگ عامه به سازمان یونسکو ارسال شد: «به یاد دارم در سفری که برای برگزاری کنسرت به پاریس رفته بودیم، بازدیدی از سازمان یونسکو داشتیم که مرکز آن در پاریس قرار داشت. متأسفانه تنها اثر هنری که در آنجا از کشور ما به ثبت رسیده بود سرود «ای ایران» زنده یاد استاد روح‌الله خالقی بود و از این موضوع بسیار ناراحت شدیم و افسوس خوردیم که ایران کشوری با این پهنه گسترده فرهنگی و هنری، در دنیا آنچنان که باید و شاید شناخته شده نیست درحالی که کار جمع‌آوری شناسنامه کامل فرهنگ و هنر ایران، با هزینه‏ ای نسبتاً قابل قبول و تلاشی بسیار، انجام شده بود اما حتی در داخل کشور نیز آنچنان که باید و شاید مورد توجه مسئولان عالی نبود. به تهران که برگشتیم این مسأله را با آقای انجوی شیرازی درمیان گذاشتم و ایشان هم موافق بود که باید تلاش بیشتری در زمینه اطلاع‏‌رسانی درباره کاری که سرپرستی آن را برعهده دارد، انجام دهم. مدتی گذشت تا اینکه اطلاع دادند که فلان روز به دربار فراخوانده شدید تا درباره پروژه جمع‏ آوری فرهنگ عامه، توضیحاتی به شاه بدهید. ما هم رفتیم و آقای انجوی توضیحاتی دادند و سؤالاتی از هریک از ما پرسیده شد. آنجا استقبال کردند و حتی گفتند که یکی از اعضای خانواده‏ شان را مسئول مستقیم حمایت و ترویج این کار قرار می‏‌دهند که این اتفاق هم افتاد. اما باز هم به کارهای سطحی و نمایشی اکتفا شد و عملیات ترویجی جدی صورت نگرفت...»
اولین گام در موسیقی انقلاب
علی‌رغم تلاش‏ های ارزنده در زمینه ثبت و ترویج موسیقی نواحی ایران، نام احمدعلی راغب، بیشتر به واسطه ساخت سرودهای ماندگار انقلابی نظیر «بانگ آزادی»، «این پیروزی خجسته باد»، «امریکا امریکا»، «شهید مطهری» و... شناخته شده است: «شروع رسمی کارهای انقلابی من با سرود «بانگ آزادی» آغاز شد که با صدای آقای گلریز و شعر مرحوم سبزواری بود واولین باری بود که با  گروه کر صدا و سیما کار می‌کردیم. البته پیش از آن هم یک سرود تولید کردم که «سرود معلم» نام داشت و در رثای مرحوم شریعتی بود. بدون اینکه اسمی از ایشان برده شود اما از سرود بانگ آزادی بسیار استقبال شد و پس از پیام نوروزی امام (ره) در فروردین 1358 از رادیو و تلویزیون پخش شد. پس از این موفقیت، رفته رفته کارهایی را که از پیش از پیروزی انقلاب، خصوصاً بعد از 17 شهریور 1357 به شکل مخفیانه و اصطلاحاً زیرزمینی تولید و با گروه‌های سرود تمرین کرده بودیم، یکی یکی در استودیوهای رادیو ضبط ارکسترال کردیم. سرودهایی مثل «بابا خون داد»، «خوش‏ آمدی امام»، «خیرمقدم» و...»
اما نقطه عطف کارنامه هنری احمدعلی راغب ساخت سرود «شهید مطهر» است که با استقبال ویژه حضرت امام (ره) نیز مواجه شد و ایشان گروه تولید این سرود را به حضور پذیرفتند: «بلافاصله بعد از ترور شهید مطهری، به سفارش مجید حدادعادل، مدیر وقت موسیقی رادیو، سرودی برای این اتفاق غم‏‌انگیز ساختیم که شعرش را مرحوم سبزواری سرود و آقای گلریز نیز آن را خواند با مطلع: «ای مجاهد شهید مطهر...» که بسیار مشهور هم شد و حضرت امام (ره) نیز ما را به حضور پذیرفتند و از تداوم ساخت چنین سرودهایی حمایت کردند. در واقع این سرود سوگی بود که برخاسته از موسیقی آیینی ما بود. در ساخت این سرود از سبک موسیقایی صفی‌الدین ارموی بهره گرفتم که موسیقی درویشی و خانقاهی دوره صفویه بود.»
مذهب در موسیقی
احمدعلی راغب که از پیشگامان پیوند موسیقی ملی با نغمات آیینی است در این باره می‌‏گوید: «باید بگویم به لحاظ علمی هر موسیقی که به صورت  داستانی روایت  شود و با مؤلفه‏‌های فرهنگ سنتی ما که یا در قالب لالایی‏‌ها از مادران به فرزندان منتقل می‏‌شده و یا در قالب نوحه نسل به نسل برجای مانده، نزدیک باشد؛ آن موسیقی انسان ایرانی را جذب خود می‏‌کند. متأسفانه برخورد با موسیقی مذهبی در ایران از دوره رضاشاه آغاز شد که دگرگونی عجیبی در فرهنگ ایران به وجود آوردند و بهتر است بگویم که کاملاً برنامه‌‏ریزی شده هم بود و اساتیدی از انگلیس و بریتانیا آمدند تا به ما موسیقی یاد بدهند و به این تریتب مفاهیم مذهبی و دینی از ادبیات موسیقی سنتی ما رفته رفته زدوده شد به این بهانه که موسیقی مذهبی بسیار محزون است. این درحالی است که ما با همین سنت‏‌هایی که داشتیم، اتفاقاً ملت سرزنده و شادی هم بوده‏ایم. البته فلات ایران فراز و نشیب‌های بسیاری داشته است و فرود آمدن‏‌ها و بالا رفتن‏‌های زیادی داشتیم. اما سنت ما نیز با این فراز و فرودها حرکت کرده است و این گونه نیست که فقط حزن و اندوه بوده باشد.»
علت مخالفت روحانیون با موسیقی
راغب که پس از پیروزی انقلاب، سال‌های بسیاری را در کسوت سیاستگذار موسیقی در رسانه نیز حضور داشت، درباره ممنوعیت‏‌هایی که پیش روی موسیقی پس از انقلاب قرار گرفت، می‏‌گوید: «اگر در ابتدا روحانیون و اقشار مذهبی با موسیقی ما مخالفت می‌کردند به این دلیل بود که واقعاً جریان کلی موسیقی قبل از پیروزی انقلاب در مسیر درستش قرار نداشت. البته ما به مرور سعی کردیم با تولیداتی که داریم و حساسیت‌‏زدایی که می‏‌کنیم، جریان را تا حد زیادی عادی کنیم. دلمان می‏‌خواست در عین اینکه گونه‏‌های مختلف موسیقی در کشور فعالیت می‏‌کنند، جریان کلی موسیقی از نظر ریتم، قالب و محتوا پالایش شود. این کار را توانستیم انجام بدهیم اما متأسفانه در سال‌های میانی، در جریان سیاستگذاری موسیقی، انشعاب‏‌هایی ایجاد شد و مسیرهای دیگری طی شد. این امر موجب شده موسیقی به انحراف کشیده شود و بازهم تأکید می‌کنم همچنان خودمان را پیدا نکرده‌ایم و نسل جوان موسیقی پاپ ما هنوزهم نمی‌داند چه نوع موسیقی باید بسازد و برداشت و موسیقی پاپ درست و وزین کمتر می‏‌شنویم. این درحالی است که ما پاپ فاخر ایرانی هم داریم و اگر بهره درستی از آن ببریم، دیگر کسی جرأت نخواهد داشت به آن ایرادی وارد کند.»
احمد علی راغب  وضعیت بازار موسیقی در ایران را منوط به عوامل مختلف می‌داند: «با توجه به ذائقه‌‏ای که در جامعه و خصوصاً نسل جوان ما شکل گرفته، گونه خاصی از موسیقی که بعضاً استانداردهای اولیه را هم ندارد، برگشت مالی مناسبی پیدا کرده و شرکت‌های موسیقی هم که عمدتاً به دنبال سودآوری هستند، به حمایت از تولید چنین موسیقی‏‌هایی سوق پیدا کرده‏‌اند. خود من در دوره‌ای که عضو شورای شعر و موسیقی ارشاد بودم، کم کم متوجه شدم که  تغییراتی در کار من در حال شکل‌گیری است و دارم به سمت موسیقی بازاری و بیراهه حرکت می‏‌کنم  و همین امر موجب شد از این شورا استعفا بدهم چرا که دوست نداشتم بعد‌ها با خطی درشت در تاریخ ما بنویسند احمد علی راغب یکی از حامیان موسیقی کوچه بازاری است. البته ما مدام می‏‌گفتیم موسیقی باید حرف مردم باشد و مخاطب عام داشته باشد، اما این با تولید هر کار عامیانه و عامه‏‌پسندی فرق دارد.»
او در پاسخ به این سؤال که آیا دراین سال‌ها موسیقی سنتی یا مذهبی ما هم به سمت بازاری شدن رفته است، نظر متفاوتی دارد: «موسیقی مذهبی بازاری نشده و سال‌های بسیاری است که در مراسم تعزیه و نوحه‌خوانی و ایام عاشورا  یا توسط روستاییان در مشاغل و مناسک روزمره‌‏شان از این نوع موسیقی حراست می‌شود. چون سنت خودش را دارد. حتی یک سری سازها مانند «کَرنا» در سال‌های اخیر، بیش از پیش معرفی شده و رشد خوبی هم پیدا کرد یا ساز دیگری با نام «لَلِه وا» که تنها ساز اصیل و بومی مازندران است، اقبال پیدا کرده است. اینها با  فرهنگ‌های مناطق مختلف ایران عجین است و به‌راحتی نمی‏‌توان آنها را از بین برد. البته من کتمان نمی‏‌کنم که برخی نوحه‏ خوانان ما که در کار خودشان نیز آموزش یافته نیستند و بیشتر دنبال بازارگرمی هستند، بیراهه رفته و برخی الحان سبُک و عامیانه را وارد این وادی کرده‌اند. که خب بحث من نیست و متولیان خودش را دارد که باید روی کار اینها نظارت کنند.»
صیانت از موسیقی نواحی
راغب برای صیانت موسیقی به راه دیگری توجه دارد: «البته اینکه انتظار داشته باشیم که موسیقی‏ نواحی ما یا موسیقی‏‌های مقامی و مذهبی در همان قالب‏‌های کلیشه‏‌ای و روستایی خودشان بمانند. این راه درست صیانت از موسیقی نواحی نیست. موسیقی روستایی ما تا وقتی وارد لالایی‏‌های مادرانِ شهری نشد، عمومیت پیدا نکرد. الان هم باید جوانانی که تربیت شده موسیقی هستند به موسیقی نواحی گرایش پیدا کنند و آن را گسترش داده و به روز کنند و الا این موسیقی سرنوشتی جز قرار گرفتن در موزه‏‌ها نخواهد داشت. موسیقی نواحی را ابتدا باید ویرایش و بعد پیرایش  کرد تا قابل قبول و علمی باشد و آن گاه وارد بازار شود البته آنچه که امروز به عنوان موسیقی نواحی از برخی از دوستان می‌شنویم، اصلاً موسیقی نواحی هم نیست!»
جایگاه شجریان در نگاه راغب
احمدعلی راغب درباره جایگاه استاد شجریان در موسیقی ایران هم گفتنی‏‌هایی دارد: «ما منزلت آقای شجریان را ندانستیم. صدایی به زیبایی صدای شجریان در میان ردیف‌خوانان موسیقی ما وجود ندارد. من کارهای این هنرمند را بسیار دوست دارم و در این 40 سال هنوز کسی مانند او ظهور نکرده است. من دوبار قبل از انقلاب با آقای شجریان به امریکا سفر کرده‌‏ام که هر دو برای اجرای کنسرت بود، خاطرات بسیار خوبی از آن روزها به یادم مانده است. یادم هست در سفر دوم به همراه آقای شجریان با استاد جلیل شهناز بودیم و قرار بود کنسرت ساز و آوازی اجرا کنند با ترانه‏‌هایی خاص که اقتباسی از موسیقی‌های فولکلور ایران بود.»
حرف آخر
راغب در روزهای خانه‌نشینی‏‌اش هم کارهای مختلفی تولید کرده بود. کارهایی که در زمان حیات او منتشر نشد چرا که این هنرمند معتقد بود آثاری که تولید شده متناسب حال روز تنهایی‌اش بوده و آن زمان حاضر نبوده که منتشر شود: «امروزه نازیبایی مُد است و آنقدر از زیبایی فاصله گرفته‌‏ایم که کم کم دارد تعریفش هم عوض می‌‏شود! جریان کار دست افرادی است که زشت و زیبا برایشان معنای عجیب و غریبی پیدا کرده است و فرصت ارائه هر کاری نیست.» او در زمان حیات خود درباره انتظار خود از مردم و مسئولان به این نکته اشاره کرد که هرگز گلایه نکرده است: «اما دلگیری‌هایم را به نوعی در نوشته‌های مکتوبم یا مصاحبه‌هایم عنوان کرده‌ام و خطابم به مسئولان فرهنگی است چرا که در شرایط و اوضاع و احوال فعلی کشور و مشکلات اقتصادی مختلف، از مردم نمی‌توان انتظار بیشتری داشت. سیاستگذاری تولید و ترویج موسیقی در کشور باید یکپارچه و منسجم بشود. امروز شاهدیم که حتی در زمینه تولید سرودهای اصطلاحاً انقلابی نیز نهادهای مختلفی با تفکرات و اهداف گوناگون و بعضاً متضاد با هم، مشغول تولید و جهت‏دهی هستند و همین هم هست که می‌‏بینیم کارهای مختلفی با مضامین انقلابی و سیاسی تولید می‏‌شود که میان‏شان کارهای زائد و پیش پا افتاده هم بسیار هست که خب لابد نظر یک مدیر را در یک اداره، جلب کرده که تولید و تکثیر شده است!»

برش

احمدعلی راغب که محضر استادانی همچون جلیل شهناز، فرهنگ شریف، علی اکبر سرخوش، همایون خرم و علی تجویدی را درک کرده است، در اوایل سال ۱۳۵۰ و پس از قبولی در آزمون هنری شورای موسیقی رادیو، به عنوان نوازنده «عود» در ارکستر سازهای ملی رادیو زیر نظر مهدی مفتاح و بعدها، همایون خرم، فعالیت حرفه‏ای خود در موسیقی را آغاز کرد و پیش از پیروزی انقلاب، آهنگ‌هایی را نیز برای خوانندگان معروف و تراز اول آن روزگار ساخت. اما اوج فعالیت راغب پس از پیروزی انقلاب بود که او را به مرد اول موسیقی رادیو و تلویزیون تبدیل کرد و علاوه بر تولید آثار متعدد و مشهور در مناسبت‏‌ها و حوادث مختلف اجتماعی و سیاسی، سکان سیاستگذاری موسیقی صداوسیما برای سال‌هایی به او سپرده شد. وی در بین سال‌های ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۳ ریاست مرکز موسیقی سازمان صداوسیما را برعهده داشت و پس از آن نیز تا سال ۱۳۸3 عضویت در شورای سیاستگذاری موسیقی صداوسیما و مدیریت تولید موسیقی مراکز و استان‌های این سازمان را عهده‌دار بود. سال‌هایی که به شهادت حافظه شنیداری ما بهترین و درخشان‏‌ترین سال‌های موسیقی در صداوسیما بوده است و استعدادهای جوان در گونه‌‏های مختلف موسیقی (ایرانی، سنتی و پاپ) با هدایت و حمایت صداوسیما فرصت بروز و ظهور یافته و به شهرت و محبوبیت رسیدند. راغب در سال‌های آخر فعالیت خود در صداوسیما عضو شورای عالی موسیقی صداوسیما و شورای عالی نظارت و ارزیابی شبکه‌های رادیویی و تلویزیونی صداوسیما بود. یادش گرامی...