انتهای ابتذال

با چند جامعه شناس و روانشناس در مورد پیامدهای اجتماعی و روانی کلیپ مبتذل یک خواننده خارج نشین گفتگو کردیم.
برای در امان ماندن نوجوانان از آثار وحشتناک چنین محتواهایی چه باید کرد؟
آفتاب یزد_ یگانه شوق‌الشعرا: بازار فروش ابتذال در جامعه ما چنان گرم است که بخش کوچکی از موزیک ویدئوی یک خواننده معلوم‌الحال با مشارکت و بازی یک بازیگر مشهور فیلم‌های غیراخلاقی تنها در کمتر از 24 ساعت حدود 6 میلیون بار در صفحه مجازی او بازدید داشته است و بسیاری از افراد با این موزیک، دابسمش ساخته و در فضای مجازی منتشر کرده‌اند. دیری نخواهد پایید که والدین از فرزندان خود بخواهند با استفاده از این موزیک دابسمش گرفته و در فضای مجازی به اشتراک بگذارند. همچنین این خواننده در موزیک قبلی خود از مخاطبان خواسته بود درس و کتاب را رها کرده و به فضای مجازی روی آورند تا اینگونه ابتذال‌ها خریدار داشته باشد. از دیدن این ویدئو به راحتی می‌توان متوجه شد سازنده آن شناخت دقیقی از مخاطبان خود دارد و طبق سلیقه آن‌ها این ویدئو را بر اساس سکانسی شناخته شده از فیلم ایرانی «ابد و یک روز»ساخته است. روزی احساسات عده‌ای از ما ایرانیان تحت تاثیر این فیلم و بخش‌هایی از آن قرار گرفت و امروز با بهره‌برداری از این پیشینه، تجسم ابتذال در عده‌ای دیگر را شاهد هستیم. مخاطب اصلی فضای مجازی و این نوع خواننده‌ها متاسفانه قشر نوجوان و جوانی است که نه می‌دانند بایسته‌های هنر و هنرمند چیست و نه از امر مبتذل آگاهی دارند. جدای از تبعات روانی این نوع کلیپ‌ها بر قشر نوجوان، امر مبتذل می‌تواند در جامعه تبعات اجتماعی زیادی داشته باشد که مخاطبان بهتر است از آن به نحوی درست، آگاه شوند. ما درباره تبعات روانی انتشار چنین محتوایی به سراغ روانشناسان رفتیم و از
جامعه شناسان تبعات اجتماعی و راه حل مقابله با ابتذال را جویا شدیم.


>مبنای مبتذل خواندن
وقتی مقوله داوری و قضاوت و ارزش‌گذاری به میان می‎آید، مسئله بعدی معیار و سنجه و ملاک قضاوت و داوری است. یعنی زمانی که فرد الف، فرد ب، یا رفتار و گفتار فرد او، یا عقاید و افکار و احساسات یا خواسته‎های او یا سلیقه‎اش را مبتذل یعنی پیش پا افتاده و
دم دستی می‎خواند، لابد سنجه‎ و معیاری دارد و بر اساس آن چنین قضاوت می‎کند. این معیار هم می‎تواند خصوصی یعنی فردی و شخصی یا عمومی یعنی دسترس‎پذیر برای همگان و مورد وفاق و عینی یا ذهنی(یا بین‏الاذهانی) باشد. همچنین متناسب با معیار ارزش‌گذاری و قضاوت، می‎توان انواعی برای آن بر شمرد از جمله قضاوت اخلاقی بر مبنای اصول اخلاقی خواه ذهنی باشند یا عینی یا عمومی یا خصوصی، قضاوت حقوقی بر مبنای قانون، ارزش‌گذاری زیباشناختی بر مبنای تعریفی که از زشت و زیبا داریم، قضاوت علمی بر مبنای معیارهای سنجش‎پذیر عینی، ارزش‌گذاری دینی بر مبنای هنجارها و اصول موضوعه دین، ارزش‌گذاری بر مبنای آداب و رسوم و عرف و عادات فردی و اجتماعی و ارزش‌گذاری بر مبنای مصلحت‏اندیشی.از سوی دیگر انسان با دو عنصر آگاهی و اراده از سایر موجودات متمایز می‌شود و بر اساس این دو خصیصه موجودی مختار و گزینش‎گر است، یعنی در دایره محدودی می‏تواند دست به انتخاب بزند و برگزیند. نفس انتخاب و گزینش‌گری میان ولو دو گزینه، به معنای ترجیح (رجحان بخشیدن و برتر دانستن) یکی بر دیگری و بنابراین ارزش‌گذاری است. بنابراین ارزش‌گذاری فی‎نفسه امری ناگزیر است و به طور کلی نمی‎توان از آن تبری جست. اما این که کنش‎ها و رفتارها و کردارها و گفتارها و عادات و اندیشه‎ها و باورها و احساسات و خواسته‌های دیگران را مبتذل و بی‎ارزش بخوانیم، سخن دیگری است. ضمن آن که «مبتذل» خواندن یک کنش یا گفتار، عمدتا نوعی قضاوت اخلاقی یا زیبایی‎شناختی یا دینی تلقی می‌شود و از این حیث همواره محل مناقشه است. به عبارت دیگر وقتی کسی یا گروهی، چیزی مربوط به دیگری را مبتذل و بی‎ارزش می‎خواند، به سرعت این پرسش مطرح می‎شود که بر چه مبنایی و با کدام متر و معیار؟ آیا این سنجه و ملاک امری عینی و دسترس‎پذیر برای همگان است یا خیر؟
عقلانیتِ رشدنکرده و ذهنیت عقب‌مانده در برابر خودانتقادی مقاومت می‌کند. اساساً یکی از نشانه‌های بارز عقل و ذهن توسعه‌نیافته همین است که فاقد اراده و توان خودانتقادی است. این پدیده مانند بسیاری دیگر از پدیده‌های زندگی انسانی، وقتی در سطحی جمعی و اجتماعی مدنظر قرار گیرد، ممکن است خود را به عنوان اشکالی ناهنجار از فرافکنی‌های مرتبط با قدرت و مصلحت، توجیه‌های محافظه‌کارانه سیاسی برای حفظ و بازتولید فرایندهای معیوب اما منفعت‌طلبانه و حتی رویکردهای فاشیستی برای اشکال نرم سلطه، تعین ببخشد.از سوی دیگر این موقعیت توسعه‌نیافته که مجبوریم آن را در همان سطح جمعی و فراگیر اجتماعی و سیاسی خوانش و فهم کنیم، در عرصه‌های مختلف، عامل بروز انواع و اقسام ابتذال‌ها هم است. عرصه‌هایی چون اخلاق، ادبیات، رسانه، هنر، اقتصاد، سیاست و... که شکل خاصی از انتقاد را به شکلی کاملا مبتذل تبدیل به خوراک جمعی می‌کنند از همین رویکردها ریشه می‌گیرند. به همین دلیل در این موقعیت «عقب‌ماندگی ذهنی» که سوژه عمداً یا سهواً از خودانتقادی تن می‌زند، ما همواره در خطر غلتیدن به رویکردهای فاشیستی از یک سو و ابتذال از سوی دیگر هستیم. دلیلش هم این است که در این موقعیت مهم‌ترین دستاویز «سوژه» یک فرافکنی تمام‌عیار است تا به دلیل تن زدن از خودانتقادی، همه کاسه‌کوزه‌ها را بر سر چیزها یا کسان دیگر بشکند و خود را به مبتذل‌ترین وجه تبرئه کند. در این موقعیت که از پیش قرار است همواره حقیقت یا بخشی از آن «پنهان» یا «قلب» شود، نوعی از منش فاشیستی و مبتذل که از قضا قرابت و پیوندهای بسیاری با هم دارند، همواره بیخ گوش ما هستند، حتی نزدیک رگ گردن! اکثر ما معمولا در پاسخ به دلیل پذیرش این شکل از رفتارها و کنش‌ها بر اساس آنچه گفته شد، به دلیل مناقشه در همان معیارهایی که ملاک قضاوت و ارزش‌گذاری قرار می‌گیرند ناخودآگاه به ابتذالِ بیشتر دچار می‌شویم و از طرفی هم برای توجیه و فرار از خودانتقادی، دیگران را مسئول اعمال و رفتار و سلایق خود می‌دانیم.
>تبعات مخرب روحی و روانی
درباه تبعات روانی قرار گرفتن چنین محتوایی در دسترس نوجوانان، فاطمه رسولی کارشناس ارشد روانشناسی بالینی به آفتاب یزد گفت: « باتوجه به این که مخاطبان چنین دست محتواهایی در فضای مجازی نوجوانان و کودکان هستند تاثیراتی که در این گروه‌ها به وجود می‌آورد این است که باعث افزایش حس کنجکاوی این گروه‌ها نسبت به افراد به نمایش گذاشته شده در این کلیپ‌ها می‌شود و نوجوانان سعی می‌کنند با جست و جو بفهمند این بازیگران چه کسانی هستند. با جستجو کردن و دستیابی به کلیپ‌هایی که به نوعی در آن‌ها هرزه انگاری وجود دارد این افراد محتمل خطرات و آسیب‌های زیادی می‌شوند. اولین آسیبی که می‌تواند دیدن فیلم‌ها و کلیپ‌های این چنینی در نوجوانان به وجود آورد بروز بلوغ جنسی زودرس است. زمانی که بلوغ جنسی زودرس اتفاق می‌افتد نوجوانی که هنوز به بلوغ فکری متناسب نرسیده است دچار تغییرات هورمونی‌ای می‌شود که اصلا متناسب با سن او نیست. در نتیجه وقتی هنوز به سن عقلی مناسب نرسیده است دست به رفتاری می‌زند که باعث به وجود آمدن هیجانات منفی، افسردگی، اضطراب و.... در او می‌شود. همچنین ممکن است دست به کارهایی بزند که آمار بیماری‌های مراقبتی را در جامعه افزایش دهد. همچنین افکار غلط و نگرش‌های غلط در باره امر جنسی یکی دیگر از آسیب‌های دسترسی به این نوع محتواها است. زمانی که بچه‌ها با چنین چیزهایی مواجه می‌شوند دچار احساس نفرت و احساس گناه نسبت به والدین خود می‌شوند و نمی‌توانند درک درستی از این قضیه پیدا کنند. دیدن این فیلم‌ها می‌تواند فرزندان ما را به راحتی در معرض خطر قرار دهد. زیرا وقتی برای آن‌ها با این دست کلیپ‌ها این نوع روابط عادی‌سازی می‌شود در نتیجه به راحتی فریب دیگران را می‌خورند و ناخواسته در تله تجاوز می‌افتند. بچه‌ها در سنین پایین وقتی با چیزهایی مواجه می‌شوند که متناسب با سن‌شان نیست دچار سردرگمی و ترس می‌شوند، چون نمی‌توانند به درستی تجزیه و تحلیل کنند. بعضی از کودکان وقتی این محتواها را می‌بینند حتی ممکن است دچار ناخن جویدن و شب ادراری شوند و بعدا ممکن است در روابط عاطفی خود دچار مشکل شوند.»
>به فرزندانتان آموزش دهید
وی در ادامه افزود: « اما کاری که بهتر است پدر و مادرها در رابطه با این موضوع برای فرزندان خود انجام دهند این است که با فرزندان خود ارتباط برقرار کنند، درباره سود و زیان این محتواها و غیرواقعی بودن آن‌ها با فرزندان خود صحبت کنند. پدر و مادرها باید سعی کنند حتما علم‌شان را نسبت به اینترنت و فضای مجازی به روز کنند تا بتوانند به وسائل الکترونیکی بچه‌ها نظارت داشته باشند. والدین باید بدانند که نباید از روش‌های خشن و تنبیهی در این موارد استفاده کنند و حس کنجکاوی فرزند خودشان را به رسمیت بشناسند و اجازه ندهند محتواهای این چنینی تا حد امکان در دسترس آن‌ها قرار بگیرد. فرزندان باید مطابق سن خود یک سری آموزش‌های جنسی را دریافت کنند که این آموزش‌ها باید توسط والدین به آن‌ها منتقل شود. درباره کلیپ این خواننده که در مدت زمان بسیار کمی بازدید‌کننده زیادی داشته است باید حتما به بچه‌ها این هشدار داده شود که این ادبیات معنا و مفهوم مناسبی ندارد و جایگزین‌های بهتری را برای فرزندان خود فراهم کنند تا آن‌ها بتوانند هیجانات خود را از طریق گوش دادن به موسیقی‌های بهتر تخلیه کنند. خوراکی که والدین به فکر فرزندان خود می‌دهند بسیار اهمیت دارد. بچه‌ها باید از سنین کودکی در فضای فرهنگی مناسبی قرار گیرند و پدر و مادرها الگوی مناسبی برای بچه‌های خود باشند. فرهنگ‌سازی در خانواده بسیار برای تربیت فرزندان حائز اهمیت است. اگر پدر و مادر مراقب رفتارهای خود نباشند به الگوی نامناسبی برای فرزندان خود تبدیل می‌شوند.»
> نتیجه برخورد سلبی مسئولین
همچنین دکتر سیدجواد میری جامعه شناس در این باره به آفتاب یزد گفت: « اواسط دهه 60 رئیس صدا و سیما در گفتگویی با علما متهم شده بود که به امور فرهنگی توجه ندارد و ولنگاری در جامعه به وسیله صدا و سیما در حال اشاعه است. در پاسخ محمد هاشمی رئیس صدا و سیما در رادیو این را گفت که به زودی در جامعه جهانی ابزار تکنولوژی چنان گسترده و وسیع خواهد شد که دیگر نمی‌توان در برابر این سیل عظیم و بنیان افکن مقاومت کرد. به عبارتی با امر سلبی نمی‌توان افکار عمومی کشور را مدیریت کرد و نیاز به یک برنامه‌ریزی بلند مدت در سطح جهانی برای مقابله با چنین اموری می‌باشد. این حرف‌ها در آن زمان به صورت جدی مورد توجه سیاست گذاران و مدیران فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قرار نگرفت. تا امروز هم اولین کاری که در مواجهه با اپلیکیشنی مانند
تلگرام اتفاق افتاد، فیلتر کردن آن بود. ثقل کار بر یک حرکت واکنشی و عکس‌العملی وسلبی گذاشته شده است که جلوی تکنولوژی را با یک ابزار تکنولوژیک گرفته‌اند. آن چیزی که ما امروز با آن مواجه هستیم این است که تکنولوژی به مثابه یک ابزار نیست. به عبارتی دیگر نمی‌توان گفت تکنولوژی یک ابزری است که می‌شود جلوی آن را با یک ابزار قوی‌تر گرفت، مثلا در برابر تلگرام فیلترینگ مطرح شود. بسیاری از فیلسوفان بزرگ جهان در این فضا نظریه پردازی می‌کنند که تکنولوژی شیوه زندگی انسان فراصنعتی است و دیگر ابزاری در کنار دیگر ابزارها نیست. زمانی که ما این تمایز را درک کنیم آن موقع نوع مواجهه ما با تکنولوژی به اینگونه که ما امروز گرفتار آن شده‌ایم نخواهد بود بلکه می‌فهمیم اساسا در جهان تکنولوژی مدیریت افکار عمومی چگونه باید باشد؟ آیا ما باید صرفا تلاش کنیم دانه
به دانه فیلترشکن‌ها را محدود کنیم یا برویم به سمت اینکه
سوژه وارگی انسان معاصر را بفهمیم و با درک آن در برابر این موضوعات جایگزین‌هایی را خلق کنیم. مادامی که ما در چنبره تفکر سلبی قرار گرفته‌ایم و می‌خواهیم تکنولوژی را به مثابه ابزار ببینیم صورت مسئله برای ما حل نشده است و نمی‌دانیم با چه مسئله‌ای مواجه هستیم. به همین دلیل است که نوع مواجه سیاست‌گذاران و مدیران فرهنگی در جامعه ایران بیشتر از نوع مواجهه عکس‌العملی است.»
> انتخاب ابتذال در واکنش به سرکوب فرهنگی
این جامعه شناس در ادامه افزود: « صورت‌بندی مسائل اجتماعی در ایران با صورت‌بندی مسائل در جوامع دیگر متفاوت است و این تمایز باعث شده است خواننده‌ای در خارج از فضای ایران از این تمایز استفاده کند و با تصاویر و مفاهیمی هنر خود را مطرح کند که در ایران به دلیل فشارهای فرهنگی این بحث‌ها قابل مطرح شدن نیست، چون تابو است. در حاشیه قرار گرفتن امر تابو این نتیجه را به دنبال دارد که بسیاری از گفتمان رسمی به سمت صحبت کردن درباره امر متعالی است و همه باید به صورت یک شکل در عرصه عمومی درباره امر متعالی بسیار غیرمبتذل صحبت کنند. آدم‌ها و ذائقه‌ها در یک سطح نیستند و وضعیت جهان معاصر مملو از تکثر و تنوع است و اگر در برابر آن، عنصر اختیار و حق انتخاب وجود داشته باشد خود افراد می‌توانند به سمت امر مبتذل نروند، اما چون در مدیریت و سیاست‌گذاری‌های فرهنگی مفهوم انسان ایرانی به مثابه یک سوژه مستقل که خودش بتواند خلاقیت و قدرت انتخاب داشته باشد، وجود ندارد و دائم امر سوژه واره در سطح کلان فرهنگی سرکوب می‌شود و به این شکل است که انگار مدیران می‌دانند چه چیزی در عرصه زندگی شخصی افراد برایشان بهتر است و در عرصه خصوصی هم کنترل وجود دارد، این در ایرانی‌ها یک رد فعل ایجاد کرده است و آن‌ها دائما به سمت حرکت‌های واکنشی
می‌روند و کمتر دیده می‌شود ایرانی‌ها در عرصه اجتماعی خلاقانه و کنش‌گرایانه وارد شوند. این حالت، واکنشی از نوع فرهنگ
رد فعلی را در ایرانی‌ها ایجاد کرده است که امر مبتذل هم برای آن‌ها
جذابیت زیاد دارد.»
> پدیده‌هایی زودگذر ولی تاثیرگذار
همچنین سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در این خصوص به آفتاب یزد گفت: « این پدیده یک امر جهانی است. نکته‌ای که وجود دارد این است که در جوامع دیگر از این نوع خواننده‌ها استقبال زیادی می‌شود. این به یک فرهنگ در بین جوانان و نوجوان تبدیل شده است که از این نوع محتواها استقبال زیادی می‌کنند. من فکر می‌کنم این تفاوت نسلی را نشان می‌دهد. نسل جوان در همه جای جهان به دنبال چنین نمایش‎‌هایی در فضای مجازی هستند و این افراد پیروان زیادی دارند. به نظر من این پدیده زودگذر است ولی در نهایت تاثیرگذار است زیرا این فضا دنیای جدیدی برای نوجوان است که قابل کنترل هم نیست. به همین خاطر دیده می‌شود که از این محتواها در مدت زمان کوتاهی استقبال زیادی می‌شود. هرکسی هم نمی‌تواند چنین استقبالی را برای خود داشته باشد، این افراد کسانی هستند که در بین نوجوانان و جوانان سابقه ذهنی دارند و به محض مطرح شدن، بار دیگر مشهور می‌شوند. این پدیده نمی‌تواند به یک جریان تاثیرگذار در جامعه تبدیل شود. جوانان امروز چیزهایی را تجربه می‌کنند که والدین آن‌ها تا به حال آن‌ها را تجربه نکرده‌اند و به فعالیت در فضاهایی وارد هستند که والدین توانایی فعالیت در آن فضاها را ندارند.»