فرشتهها میخندند
ملیحه محمودخواه- کرونا که ادامهدار شد و مدرسهها تعطیل، انگار غم همه دنیا روی دلش جا خوش کرد . مدام با خودش میگفت امسال را باید چه کند. باز هم درس آنلاین و باز هم دردسر.
نه مادر توان خرید تبلت برای او داشت و نه کسی را داشت که بتواند درسها را همراه او بخواند. خانه محمد دوستش تنها جایی بود که میتوانست ساعتهای مدرسه و درس را آنجا بگذراند، اما او این ساعتها را دوست نداشت با وجود آنکه خانواده مهربان محمد هوای او را داشتند، اما هر بار مادر وسواسی محمد را میدید که قبل از ورودش تمام لباسهایش را الکل میزد، میخواست از خجالت زمین دهان باز کرده و در آن فرو برود .
او هم حق داشت. مادر محمد بیمار بود و کرونا میتوانست او را از پای بیندازد. این خجالتها تمامی نداشت، اما انگار خدا هم دوست نداشت خجالت او را ببیند. خدا هم به دنبال بهانههایی بود که بندگانش را آزمایش کند و آن شب، شب آزمایش همه بود شبی که نمیخواست او دیگر از دوستش خجالت بکشد. آن شب خدا هم منتظر شنیدن صدای خنده او بود.
او هم آرزوهایش را در دست گرفت و به خدا سپرد تا بیکسیاش را در پناه همه کس جبران کند. خدا زود صدایش را شنید. حالا او تبلتی دارد که میتواند با آن ساعتهای درس را در خانهاش سپری کند در کنار مادرش و بدون خجالت از مادر بیمار محمد.
آرزوهایی که برآورده شداو تنها کودکی نبود که در شب لیلهالرغائب به آرزوهایش رسید. 13 کودک یزدی در اولین شب جمعه ماه رجب به آرزوهایشان رسیدند آن هم با همت داوطلبانی که میدانستند خدا منتظر است تا هر بخشش آنها را هزاران بار جبران کند.
لبخند شادی این بار بر لب فرشتگان یزدی نشست. داوطلبان هلال احمری دور هم جمع شدند و با هم پیمان بستند تا جایی که توان دارند اجازه ندهند گرد غم روی چهره بچههایی که در گوشهگوشه شهرشان زندگی میکنند، بنشیند.
آرزویم داشتن تبلت بودمریم یکی از دانش آموزانی است که آرزوی داشتن تبلت برایش خیلی زود محقق شد آن هم توسط خیران یزدی.
او میگوید: «پدرم مدتهاست از کار افتاده است و مادر هم در یک شرکت خدماتی کار میکند. مدرسهها که آنلاین شد دردسر من شروع شد. با آنکه قبلا درسم خیلی خوب بود اما سال گذشته که مدارس تعطیل شد درسم افت کرد. زیرا مادرم گاهی مجبور بود گوشی را همراه خودش ببرد و من نمیتوانستم آنلاین، درسها را دنبال کنم.»
امسال هم وضع بهتری نداشتم درسهایم شده بود یک روز در میان. یعنی یک روز مادرم گوشی را با خود میبرد و یک روز هم گوشی در خانه میماند تا من درس بخوانم و این، شرایط را برایم سختتر میکرد.
اما یک بار از همین خانمهایی که لباس سفید و قرمز با هلال ماه داشتند از مادرم پرسیده بودند که آرزوی من چیست و مادرم هم گفته بود، داشتن تبلت.
او ادامه میدهد: «باورم نمیشد که اینقدر زود به آرزویم برسم. فقط چند روز طول کشید که صاحب تبلت شدم و حالا به مادرم قول دادهام که خیلی بهتر از قبل درسم را بخوانم.»
شبها خواب دوچرخه میدیدسعید هم عشق دوچرخه بود شبها خواب دوچرخه میدید. میدانست خبری از جایزه و نمره 20 و دوچرخه نیست، اما هیچوقت به روی خودش نمیآورد. فقط یکبار به مادرش گفت اگر یک روز پولدار شوم اولین چیزی که میخرم دوچرخه است. این آرزو به گوش داوطلبان جمعیت هلال احمری رسید که عهد بسته بودند لبخند را به لب بچهها بیاورند و حالا سعید دوچرخهای دارد که هر بار سوار آن میشود دلش غنج میرود.
داوطلبان پل ارتباطی نیازمندان و خیرانواحد داوطلبان هلال احمر پل ارتباطی توان توانمندان و نیاز نیازمندان است. این موضوعی است که ناهيد ايزدپناه، مسئول داوطلبان جمعيت هلال احمر شهرستان يزد به آن اشاره میکند و میگوید: «داوطلبان به 4 گروه تقسیم میشوند. حمایت، مهارت، ،هدایت و مشارکت.
از حمایت آنهایی که توان مالی دارند و از توان و توانمندی کسانی که مهارت دارند برای آنهایی که نیاز دارند استفاده میشود و این ظرفیتی است که سازمان داوطلبان از آن استفاده میکند و مشارکت هم بیشترین کاری است که داوطلبان هلال احمری آن را میآموزند.»
نیازسنجی کودکان برای برآوردن آرزوهااو توضیح میدهد که هلال احمر با توجه به وظایف ذاتی خود در حمایت از اقشار بیبضاعت از بیماران زیادی حمایت میکند این خانوادهها بیشتر شرایط مالی خوبی ندارند، به همین دلیل این را میدانستیم که این خانوادهها توان خرید تبلت برای کودکان خود را ندارند. با صحبتی هم که با خیرین داشتیم آنها پذیرفتند که در شب آرزوها خواستههای این بچهها را برآورده کنند.
او با تاکید بر اینکه با بیشتر این خانوادهها صحبت کردیم خاطرنشان میکند: «با این خانوادهها در مورد خواسته و آرزوهای بچهها صحبت کردیم و بیشتر آنها به ما گفتند که تبلت بیشترین نیاز و آرزویی است که بچهها میخواهند به آن برسند. دوچرخه نیز از جمله آرزوهایی بود که بچهها آن را عنوان کرده بودند.
این موضوع با خیرین مطرح شد آنها هم پذیرفتند با کمال میل آرزوی کودکان را برآورده کنند. همه وسایل موردنیاز کودکان تهیه شد و در شب لیلهالرغائب همه آنها به سازمان هلال احمر دعوت شدند. آنها نمیدانستند که قرار است به آرزوهای خود برسند.»
شادی کودکان قابل وصف نبودایزدپناه توضیح داد که دیدن چهره بچهها در زمان دریافت هدایایشان واقعا دیدنی بود. ناخودآگاه از دیدن چهرههای بشاش آنها انگار از ته دل خوشحال میشدیم و این شادی پاداش کسانی بود که دل به دل این بچهها داده بودند و میدانستند این خداست که منتظر لبخند این کودکان بوده است.
او با تاکید بر اینکه نزدیک به 40 میلیون تومان هزینه تهیه تبلتها شده است تاکید کرد: «دوچرخه نیز هدیه مغازه دوچرخهفروشی بود که دوست داشت در شب آرزوها دل پسری را شاد کند که امیدی به زنده ماندن پدر سرطانیاش نیست و از دریافت بیش از 6 میلیون تومان پول دوچرخه صرفنظر کرد.»
تلاش برای درمان بیماران کروناییاین همه کاری نیست که داوطلبان یزدی انجام دادند. این روزها آرزوی خیلی از خانوادهها بهبود بیمارانی است که کرونا آنها را در بیمارستان زمینگیر کرده است و برای کمک به برآورده شدن آرزوی این بیماران نیز دوباره خیرین دست به کار شدند و دو دستگاه ونتیلاتور تهیه و آن را در اختیار بانک امانات تجهیزات پزشکی هلال احمر فرار دادند .حالا امید برای بهبود این بیماران در دل خانوادههای بیماران کرونایی با 50 میلیون تومانی که خیرین هزینه کردهاند قوت گرفته است.
پیوند مفصل آرزوی دیگری که برآورده شدوقتی به او گفتند که هزینه عمل جراحیاش را بیمارستان بخشیده و خیری هم قرار است هزینه پیوند مفصل را پرداخت کند دلش یکهو ریخت. باورش برایش مشکل بود. مگر میشود.
او در خانوادهای بهدنیا آمده بود که سه دختر دیگر پیش از او بهدنیا آمده بودند. خواهر بزرگتر هم بیمار بود و خانواده توان پرداخت هزینههای درمان آنها را نداشت.
از زمانی که فهمیده بود مفصل لگنش به خاطر بیماری مادرزادیاش دچار مشکل است و نیاز به پیوند دارد دنیا روی سرش خراب شده بود. در سن 19 سالگی احساس میکرد هیچ راه نجاتی از شرایطی که در آن است، ندارد، اما این داوطلبان خیر هلال احمر یزد اجازه ندادند که سنگینی غم او روی شانههایش سنگینی کند. تلاش کردند و به نتیجه رسیدند و حالا روز جمعه مریم به آرزویش میرسد و میتواند مثل بقیه بهراحتی راه برود و دست خدا را در زندگیاش ببیند.