عمارت و عمران دل‌ها

مولا علی (ع) می‌فرماید: «عمران و آبادانی، توان و تحمل مردم را زیاد می‌کند و تنگدستی مردم، موجب ویرانی زمین می‌شود.» طی هفته‌های گذشته، طرح‌های ملی، یکی یکی افتتاح شدند. از استادیوم ورزشی اردبیل تا میدان تره بار خرمشهر. از مسکن مددجویی و بهسازی پل جاده سی‌سخت دنا، تا ندامتگاه و پروژه‌های عمرانی دیگر دامغان. هرچند افتتاح این طرح‌های کوچک و بزرگ در کلان شهرها و خصوصا در روستاهای دور افتاده باعث دلگرمی‌اند، اما فاصله معنادار و ناامید کننده‌ای تا «توسعه همه‌جانبه» باقی مانده است.
شالوده این یادداشت کوتاه، لزوم توجه به اولویت‌هاست. جمله کانونی این نوشتار نیز، همانگونه که در عنوان آن آمده است: ...
توسعه، عمران و آبادانی «دل‌ها» است. تا دل‌ها آباد نباشند، توسعه و آبادانی میسور نخواهد بود. آبادی دل‌ها، بر زیرساخت‌های متعددی متکی است. یکی از مهمترین این تکیه گاه ها، عدالت یا دادگری است. معلم اول (ارسطو) عدالت را لازمه سعادت می‌دانست و آن را به دوگونه عام (شامل تمام فضایل) و خاص (دست یافتن هرکس به هرچه حق اوست) تعریف نموده است.
باید دقت نمود که گاهی مفاهیم «عدالت» و «برابری» معادل هم یا به جای هم، به کار می‌روند. در حالیکه عدالت، سیاست، مکانیسم و ابزاری برای رسیدن به برابری است. عدالت را، گاه با رفع تبعیض تعریف می‌کنند و گاه، غنی‌تر از آن، با تعاریفی «نوعی» توصیف می‌شود:


۱- عدالت در توزیع: مثال به روز آن، توزیع عادلانه واکسن کووید-۱۹ بین تمامی کشورهاست. این مسئله از چنان اهمیتی برخوردار است که سمینار چهارم مارس سال جاری دانشکده حقوق دانشگاه آکسفورد مختص آن است.
۲- عدالت در روال و رویه ها: دور شدن از رانت و رانت خواری و بخشی نگری و توصیه‌پذیری.
۳- عدالت در پاداش و کیفر: آنگونه که تعلق به دسته و گروه و حزب و جناح و عقاید شخصی در میزان پاداش عمل درست و سزای عمل خلاف بی‌اثر باشد. نمود این عدالت آنجاست که مولا علی (ع) به عنوان رئیس یک حکومت در کنار فردی که سپری از او سرقت نموده می‌نشیند و حکم قاضی را علیه خود، می‌پذیرد.
۴- عدالت مالیاتی: مانع رشد سرطانی مشاغل کاذب و سقوط آزاد حقوق بگیران می‌شود.
۵- عدالت محیطی: کنوانسیون‌های جهانی برای حفظ منابع محیط زیست و بهبود شرایط اقلیمی و جلوگیری از سودجویی غارتگران
بر پایه همین نوع عدالت است.
۶- عدالت ترمیمی (restorative): که هرچند دیری است مهجور مانده، ولی برای ایجاد ارتباط سالم و پایا بین بزهکاران و
خسارت دیدگان و ایجاد صلح و سازش و ریش سفیدی و رفع زمینه‌های جرم و خلاف و اختلاف، بسیار کارآمد و حائز اهمیت است.
۷- عدالت اجتماعی: شاید بتوان اذعان نمود که مهمترین راه آباد کردن دل‌ها، ایجاد «دادگری اجتماعی» است. عدالت اجتماعی بر محور حقوق بشر شکل می‌گیرد و «برابری در برخورداری با تکیه بر شایستگی» از مهمترین اصول آن است. خوانندگان محترم دقت فرمایند که وقتی از اولویت‌ها سخن می‌گوییم، می‌توانیم با ارجاع به سخن مولا علی (ع) ، اولویت اول را توسعه همه جانبه مبتنی بر عدالت اجتماعی بدانیم که مهمترین پیامد آن رفع فقر خواهد بود. رشد و توسعه، تنها با عدالت اجتماعی است که مقدور می‌شود وگرنه به تبعیض و گسترده شدن فقر و ریشه دواندن فساد می‌انجامد.
مولا علی (ع) خود، پیشقراول عدالت اجتماعی بود. امیر مومنان که امام نخست شیعیان و خلیفه چهارم اهل تسنن است؛ به گواهی اسناد معتبر هرچند بیت المال را به تمامی در اختیار داشت، هیچگاه آن را نه برای تبلیغ دین، نه برای اثبات خود، نه برای انتفاع خود استفاده ننمود و همواره با دستمزد حاصل از کار شخصی گذران معیشت می‌کرد و هرگز حقوقی برای خود مقرر نساخت. علاوه بر آن، ایشان هزینه کردن بیت المال و خراج را قانونمند ساخته بودند و حتی دستگیری از نیازمندان و مستمندان را نیز با دسترنج شخص خویش عملی می‌ساخت.
باید توجه داشت که هرچند انفاق و ایثار و جود و بخشش به عنوان رفتارهای مدنی و اخلاقی توصیه شده اند، اما «عدل از جود افضل است». در حکمت ۴۳۷ آمده است که عدل بهتر از جود است، به این دلیل که عدل و داد هرچیزی را در جای خود قرار می‌دهد و هدف آن رساندن حق به ذی‌حق واقعی خود است. جود وبخشش اما، روال امور را از مدار اصلی خارج می‌کند. به عبارت دیگر، جود و بخشش یک حالت استثنایی و برای موارد خاص است. بنابرین، عدالت در «مبنا» و سخاوت در «استثناهای اجرا» باید نهادینه شوند. معنی این فراز مهم آن است که به جای عریض و طویل کردن سازمان‌هایی که بر صدقه و بخشش مردمان پایه ریزی شده اند، باید بر رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی متمرکز شد. با افزایش سرانه درآمد مردم، با رونق صنعت بیمه و ایجاد کارآفرینی و سودآوری به جای سوداگری و نهایتا با مهار تورم، می‌توان در سایه عدالت اجتماعی به رشد و توسعه رسید. عمل به دستورات اخلاقی نیز در بستر رشد و توسعه و عدالت اجتماعی تسهیل خواهد شد. برای مثالی ملموس، کسانی که در امر توصیه شده قرض الحسنه مشارکت می‌کنند، اگر پول مازاد نیاز خود را در کشوری مانند ژاپن با تورم منفی قرض دهند، ضرر چندانی نمی‌کنند. لیکن این افراد در کشوری که تورم «چند ده و چند صد» درصدی دارد، صدمه بزرگی خواهند خورد. نکته دردآور در این میان، دیدگاههای افراطی و تفریطی است. در یک سو با افراط بسیار، برخی ناآگاهان، وضعیت فعلی حاکم بر کشورهای عقب مانده یا در حال توسعه را «جبر سرنوشت» آن‌ها می‌دانند. در سوی دیگر و به گونه‌ای تفریطی، آبادانی و توسعه همه جانبه در سایه مبارزه و جنگ (های) تمام نشدنی سرد و گرم (که هرلحظه ممکن است تمام زیرساخت‌ها و تلاش‌های سازندگی را نابود سازد) «کم رنگ» جلوه داده می‌شود. این افراد، متعلق به هر مشرب فکری که باشند، به طور صریح و ضمنی اعلام می‌کنند که مردم در این خطه ها، «جبر تاریخ و جغرافیا» هستند.
بله، بلاشک تاثیر فاکتورهای محیطی و عوامل متعدد خارج از قلمرو یک کشور، در سرنوشت مردمان آن کشور را، نمی‌توان انکار یا رد نمود (حتی اثر پروانه‌ای نظریه آشوب هم قابل تامل است). اما آموزه‌های راستین ملی و دینی ما، هیچگاه اثرات عارضه‌ای را، حاکم مطلق بر توانایی‌های مردم ندانسته اند. اندیشه و گفتار و رفتار پیشوای پرهیزگاران، خود بهترین دلیل و حجت است. در حکمت ۷۸ نهج البلاغه آورده شده است که «قضای الهی» به معنای آنکه از قبل تقویم شده باشد که چه پیش خواهد آمد، نیست. به طریق اولی، بی‌فایده دانستن تلاش بندگان در تغییر سرنوشت، تفکری خطا، خطرناک و نابودکننده است. در قرآن آمده است که تغییر سرنوشت
هر قومی توسط خداوند، منوط و مشروط به تغییر خود آن‌ها و
تک تک آن‌هاست. مولا علی (ع) هم در رد این نگرش نادرست، تاکید فرموده اند: “… اگر چنین بود، پاداش و کیفر، بشارت و تهدید الهی، بیهوده بود! خداوند سبحان! بندگان خود را فرمان داد در حالی که اختیار دارند و نهی فرمود تا بترسند. (او) احکام آسانی را واجب کرد و چیز دشواری را تکلیف نفرمود و پاداش اعمال اندک را فراوان قرار داد. (خداوند) با نافرمانی بندگان مغلوب نخواهد شد و با اکراه و اجبار اطاعت نمی‌شود. (پروردگار) پیامبران را به شوخی نفرستاد و فرو فرستادن کتاب‌های آسمانی برای بندگان بیهوده نبود و آسمان و زمین و آنچه را در میانشان است بی‌هدف نیافرید. “
کوتاه سخن، باید تصریح نمود که دادگری یعنی حقی کسی یا کسانی پایمال نشود. توجه و اصلاح وضعیت معیشت و ایجاد آرامش روانی مردمان با بهبود و مهندسی مجدد سیستم‌های اقتصادی و اجتماعی، حق عظیمی است که برعهده کارگزاران است. بازنگری شجاعانه و متواضعانه سیاست‌های کلان و رهیافت‌های ناکارآمد اقتصادی و اجتماعی، ضرورتی غیرقابل انکار است. نسلی که ضرورت‌های یک زندگی آبرومند را نتواند با معیشت مشروع تامین نماید، آرامش و آسایش روحی نخواهد داشت. در چنین شرایطی، تحصیلکردگان به دیارهای دیگر رو می‌کنند؛ چون خون تازه‌ای که از شاهرگ
مام وطن خارج شود؛ و بازماندگان، ناامیدانه گذران می‌کنند و اینگونه: «دل‌ها خراب خواهند شد.» بدیهی است که دل‌های خراب، از آبادانی ملک و مملکت عاجز خواهند بود. این نوشتار را با امید شنیدن بوی بهبود از اوضاع جهان و میهن و با شعری از لسان غیب، به پایان می‌بریم:
به می‌عمارت دل کن که این جهان خراب
بر آن سراست که از خاک ما بسازد خشت
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چو شمع صومعه افروزی از چراغ کنشت
مکن به «نامه سیاهی» ملامت من مست
که؟ آگه است که تقدیر برسرش چه نوشت؟!