نوروز متفاوت خانم مجری
مرگ مادربزرگ آن هم با سیلی که از اسفند ماه دامن استان مازندران را گرفته بود شوکی بزرگ در دلش ایجاد کرد.
هراس در نورزو ۹۸یازرلو با خونسردی در حالی که لبخند به لب دارد، تصویر سال ۹۸ را با کلمات نقاشی می کند. «ساعت ۴ صبح بود که تلفنم زنگ خورد. خانوادهام حامل خبر خوشایندی نبودند. مادربزرگم در بیستونهم اسفند به رحمت خدا رفته بود. اما به علت شرایط شغلیام خانوادهام ترجیح دادند من را بیخبر بگذارند. سیل استان گلستان هم آغاز شده بود و هر لحظه شدتش بیشتر میشد.
دو، سه روزی که برای مراسم آنجا بودم شرایط بحرانی شد و ما در استودیو پوشش خبری میدادیم تا اینکه متوجه شدم باید به منطقه اعزام شوم. در تمام سالهایی که در این شغل فعالیت داشتم بهندرت پیش آمده بود که گوینده خبر گزارش میدانی داشته باشد. اما این استثنا در سال ۹۸ برای من در حرفهام اتفاق افتاد.
هماهنگی که با مدیر محترم شبکه صورت گرفت به منطقه سیل زده اعزام شدم. با فرمانداری شهرستان آق قلا و استانداری و هلال احمر گلستان صحبت کردم. گفتند اعزام به منطقه فقط از طریق بالگرد هلال احمر امکانپذیر است.»
مکثی در کلماتش نشست و کلمات ناگهان کمرنگ شدند که به ثانیهای نکشیده کلمات رنگ مفهوم خود را باز گرفتند.
«سال قبل از این اتفاق، خبر سقوط هواپیمای تهران-یاسوج را اعلام کرده بودم و بهشدت از هواپیما ترس داشتم. وحشت از پرواز من را رها نکرده بود و تا مدتها با هواپیما سفر نکردم. حتی به یاد دارم در برنامه سفر ریاستجمهوری به هرمزگان تمام مسیر را با ماشین شخصی رفتم. این هراس در حالی بود که شب قبل سفر روستاهای سیلزده فقط با باند هوایی مهیا میشد. از اضطراب تا صبح بیدار بودم.»
تنها دغدغهام پوشش درست خبری بودشمرده شمرده حرفهایش را با همان خونسردی که بر کلماتش نشسته ادامه میدهد: «۷ صبح پرواز داشتم؛ در همان باند هلال احمر. هنگامی که بالگرد از زمین بلند شد وحشت شدیدی داشتم اما همین که اوضاع مردم سیلزده را دیدم ترسم از پرواز کاملا فراموش شد. تنها دغدغهام پوشش درست خبری بود و اینکه بتوانم اوضاع هموطنان سیلزدهام را تشریح کنم. اولویت اولین پوشش خبری را روستاهایی که در حوزه کامل آب بودند قرار دادیم. هیچ گونه راه ارتباطی نداشتند، تلفن ثابت و همراه قطع بود. وسایل را هلال احمر توزیع میکرد و من همزمان گزارش میگرفتم و خبر را پوشش میدادم.»
نوعدوستیواکنشهای سیلزدگان برای خانم مجری جالب بود. واکنشهایی که برایش خاطره شدند. تنها خاطره جالبی که برای او در آن سیل وحشتناک باقی مانده این است که در یکی از روستاهای آبگرفته وقتی هلال احمر وسایل را در اختیار مردم روستا قرار داد آنها اعلام کردند ما این وسایل را نیاز نداریم و به روستایی بدهید که بیشتر نیاز دارد.
پوشش خبری در سراسر کشور مردم ایران را تحت تأثیر قرار داد و باعث شد مردم از سراسر کشور کمکهای زیادی کنند. بعد از من هم خبرنگار از تهران به استان گلستان اعزام شد.
چرا خبرنگار زنخاطرات آن سال لبخند را در صورتش بیشتر کرد. «خیلی خوشحال بودم که توانسته بودم صدای مردم سیلزده را به گوش کل کشور و دنیا برسانم اما مورد انتقاداتی هم قرار گرفتم. کار در شرایط بسیار بحرانی پیش میرفت و هر لحظه جان من در خطر بود. همین مسأله باعث شد صدای انتقادات بلند شود که چرا در این شرایط وحشتناک یک زن باید خبرها را پوشش دهد.»
شانهاش را به نشانه عدم تأیید بالا میاندازد و با نگاهی کاملا جدی پشت حرفهاش را میگیرد. «خبرنگاری عشق به کار میخواهد و اصلا مرد و زن نمیشناسد. جسارت، احساس مسئولیت نسبت به هموطنان میخواهد. دیدن شرایط روستاها و مردم استان گلستان بسیار برایم سخت بود. اما در کنارش لحظات بسیار زیبایی وجود داشت. لحظات تلخ و شیرین را با هم تجربه کردم. از خودگذشتگی نیروهای داوطلب و نیروهای جمعیت هلال احمر بسیار لذتبخش بود.
روزهای نوروز برای ما ایرانیان بسیار مهم است. بعضی از نیروهای هلال احمر از دیگر استانها همراه با خانوادههایشان به کمک این منطقه سیلزده آمده بودند. در صورتی که میتوانستند کنار اقوام و فامیل نوروز را سپری کنند، کنار مردم استان گلستان بودند و هیچ چیز از دیدن چنین صحنهای لذتبخشتر نمیتواند باشد. این نیروها به صورت شبانهروزی فعال بودند و این مسأله باعث دلگرمی مردم همان منطقه بود.» این جمله را با تشدیدی هر چه تمامتر به اتمام رساند.
شرایط روحی بد
چشمهای یازرلو آغشته به غمی کهنه شد. «با وجود شرایط بد روحی اما فکر میکردم تمام مردم سیلزده استان گلستان خواهر و برادرانم هستند. پوشش خبری سیل استان وظیفه انسانی من بود. همین که میتوانستم کمک جزئی به مردم آن استان کنم برایم دلنشین بود. از مرگ مادربزرگم بسیار ناراحت بودم. به هر حال من نوه اول بودم و وابستگی زیاد بود.
علاقه به شغل خبرنگاری و پذیرفتن مسئولیت آن سبب شد در آن شرایط روحی بد من کنار مردم استان سیلزده گلستان باشم. همه چیز را فراموش کرده بودم فقط میخواستم صدای مردم در آن شرایط بحرانی باشم.
به هر حال کار خبرنگاری و گویندگی به تمرکزی نیاز دارد که برای به ثمررسیدن آن باید تمام دغدغهها را برای مدتی از یاد برد. در استودیو هم همین است. برای گویندگی من تمام مشکلاتم را فراموش میکنم تا بتوانم مسئولیت حرفهام را پذیرا باشم.»
خبر برایم مانند کودک دلبند استبا افتخاری هر چه تمامتر کلماتش را کوبنده به زبان آورد. «پنج ساله بودم که کار اجرا را شروع کردم، مهد کودک میرفتم و تمام اشعار مناسبتی را مادرم به من یاد میداد و شعرها را هنوز حفظ هستم.»
اینجا بود که چندبیتی از شعرهای دوران کودکانهاش را با حرکات دست به زبان آورد. همان طور که مادر به او آموزش داده بود.
«پدر و مادرم فرهنگی هستند. در پانزده سالگی وارد سازمان شدم. ورودم با تست همراه بود. اولین شرط پذیرش سازمان حداقل مدرک لیسانس بود. با پافشاری من تست گرفتند اما از قبل به من گفتند که قبول نمیشوی. شرایط پذیرش را نداری. ۷۰۰ نفر دیگر در تست صدا شرکت کرده بودند.
من حتی دیپلم هم نداشتم و جالب اینکه میان ۷۰۰ نفر سه نفر قبول شدند که من جزو این سه نفر بودم. از رادیو کارم را آغاز کردم. در هجده سالگی وارد سیما شدم و کار اجرای تلویزیونی انجام میدادم. سال ۹۳ وارد شبکه خبر شدم و تا به الان مشغول کار هستم؛ چون تمام حوزهها را تجربه کردم، خبر برایم مانند کودک دلبند است.
از صبح که بیدار میشوم تمام اخبار را دنبال می کنم.
تمام انتخابم در خانه شبکه های خبری بویژه شبکه خبر است. کلا با خبر زندگیام را میگذرانم. دوره های گویندگی گذراندهام اما در خبرنگاری دوره ندیدم اما مطالعات فراوان داشتهام. همیشه سعی کردم کارم را به بهترین نحو انجام دهم. هر چند کار خبر در لحظه پوشش داده میشود و من هنوز استرسهای خودم را دارم.»
ذهنش به همسرش گره میخورد. «در تمام مدت سفر همسرم کنارم بود. تصویربرداری، هماهنگی با مسئولان، ترابری و به نوعی تیم خبری من در آن زمان همسرم بود. با اینکه آشنایی چندانی با حرفه من ندارد اما در طول این مدت کنارم بود.
شاگرد اول مدرسهبه کلماتش رنگ و بوی افتخار پیچید. «در کنار کارم تحصیلم را ادامه دادم. در تمام مقاطع تحصیلی معدلم ۲۰ بود. خیلی به رشته حقوق علاقهمند بودم. معلمانم در دوره دبیرستان توقع داشتند که در رشته علوم تجربی یا ریاضی ادامه دهم؛ اما علاقهام به شغل وکالت باعث شد در شاخه علوم انسانی تحصیل کنم و ثمر آن قبولشدن در رشته حقوق دانشگاه خوارزمی شد. در شبکه خبر ما نمیتوانیم حرفه دیگری را انجام دهیم. فرصتش را هم نداریم؛ اما مطالعات آزادم را دارم.»
آموزش همگانی را جدی بگیریمتجربه آن سال در سرش میچرخد و جایی آن را ثابت نگه داشت. «در تمام سال بهتر است آموزش درستی برای وقوع این بلای طبیعی وجود داشته باشد. کمکهای مردمی در این خصوص بسیار مفید واقع میشود. برخی از شهروندان بدون هماهنگی با سازمان هلال احمر برای کمک به مردم استان گلستان آمده بودند که همین ناهماهنگیها فضای جالبی را به تصویر نمیکشید.
این آموزشها باید به مردم داده شود البته به شرطی که مردم هم آموزشها را جدی بگیرند. در آن روزها با وجود اخطارهای تیمهای امدادی مردم حاضر به تخلیه منطقه نبودند. هر لحظه بیم حادثهای تلختر میرفت اما اگر شاید این آموزشها به صورت فراگیر انجام شده بود تخلیه خانههای سیلزدگان سریعتر صورت میگرفت. مردم باید این آموزشها را جدی بگیرند. جمعیت هلال احمر به این آموزشها توجه زیادی داشته است که مردم میتوانند دنبال کنند.»