نامديريت نابازار

وقتي نماهنگ كوتاه و معني‌دار پيرمرد در فضاي مجازي پخش شد كه دست بر شانه محمود حجتي گذاشت و دردمندانه گفت: خودتان مي‌دانيد و مملكت‌تان، براي دوستان گروهي مجازي كه عضوي از آن هستم، نوشتم كه فرياد رساي وزير جهاد كشاورزي وقت را هم در پشت سكوت عميق و چهره دردمندش بشنويد. پيرمرد دردمند مانعي براي اعتراض ندارد، اما وزير دردآشنا و دغدغه‌مند هزار ملاحظه دارد و تعهدي بالاتر و مسووليتي سنگين‌تر تا همچنان با دل خونين، لب خندان بيارد همچو‌ جام.  چند روزي است فرياد خاموش وزير جهاد كشاورزي سابق و همه دل‌سوزان كشور، منتشر شده است در صداي ناله‌هاي مردمي كه در صف مرغ مي‌ايستند يا روغن.  همين بهار امسال بود كه خبر معدوم كردن انبوهي از جوجه‌هاي يك‌روزه به دليل افت تقاضا و عدم كشش بازار در رسانه‌ها پيچيد و بسياري را شگفت‌زده كرد. امروز، ذهن پرسشگر بسياري از مردمان دچار حيرتي عجيب مي‌شود، وقتي دو‌ خبر ياد شده را كنار هم مي‌نهد. كدام را بايد باور كرد وجود تقاضا را يا عدم آن را ؟
تا اين مايه تضاد، ريشه در چه دارد؟  پاسخ من، كه حاصل رويكردي صرفا اقتصادي است، در سطح كلي همان دو دليل است كه مكرر نوشته و گفته‌ام: «اختلال تخصيص» و «عدم تعادل‌هاي ساختاري در اقتصاد.» كه صد البته، اين دو متغير، هم مستقلند و هم اثر‌گذار روي همديگر. اما پاسخي ويژه هم براي موضوع مرغ دارم و آن‌هم باز دو ‌عامل است: «نابازار» و «نامديريتِ آن.» در اين مورد نيز آثار اين دو عامل بر يكديگر و اثر ناگوار هر دو بر اقتصاد، چه باهم و چه به‌طور مستقل، امري بديهي است.   باورم اين است و شواهد فراوان دارم كه با وجود تمامي محدوديت‌هاي بين‌المللي، مديريتي و كارآمدي، ظرفيت‌هاي اقتصاد ايرانِ بزرگ در اين ماه‌ها و روزها، به مراتب بهتر و بيشتر از سال‌هاي جنگ در دهه شصت است. بدين سبب، چگونه مي‌توان تماشاي صف‌ طولاني مرغ، روغن و نظاير آن را كه حتي در روزهاي دشوار دفاع مقدس نيز بدين‌گونه نبود، برتافت؟ آيا جز اين است كه در مورد بسياري از كالاها، بازار به نابازار تبديل شده و مديريت اين نابازار هم ناكارآمد است؟   نابازار را صاحب‌نظران، شكلي از بازار تعريف كرده‌اند كه يا انحصاري است و خالي از رقابت و يا دخالت‌ها در آن به حدي است كه نيروهاي عرضه و تقاضا، نمي‌توانند براساس طبيعت خود عمل كنند و از اين منظر، يا طرف عرضه دچار مشكل است يا طرف تقاضا يا هر دو. نكته مهم اين است كه به دلايل مختلف، گاهي ظهور نابازار گريزناپذير است و از اين روي، سياستگذار و مجري، بايد تدبير ويژه‌اي بينديشند تا نابازار به نحو ‌مناسبي مديريت شود و در بلندمدت به حالت طبيعي بازار برگردد. گذشته از اينكه گاهي نابازار خود نتيجه مديريت نادرست و ناكارآمد است، ناكارآمدي در مديريت نابازار، خود عامل تشديدكننده مشكلات است.   اشاره به نمونه‌هاي مختلف در اقتصاد بزرگ‌ كشورمان براي تحليل و اثبات دلايل پيش‌گفته كار دشواري نيست و نمونه مرغ و جوجه، از هر مثالي عيني‌تر است. كافي است پژوهشگر جوان، فقط رخدادهاي چند سال اخير در بازارها و رفتار بخشي از سياست‌گذاران، مجريان و ناظران را تحليل كرده و يا بسنده كند به پاسخ اين پرسش كه چرا وزير پيشين جهاد كشاورزي، ترجيح داد قبل از جلسه استيضاح، كنار رود؟
گره‌هايي كه كار را در بازارهاي كالاهايي مهم مانند مواد غذايي، خودرو، فولاد و نظاير آن، حتي در بازار كار، دشوار كرده‌ است، با دست قابل گشودنند، به شرطي كه به طبيعت اقتصاد احترام گذاشته شود.