به نام کشاورز به کام صنعت

محمد رضا عابدی‪-‬ آب خلیج فارس به یزد رسید. کویر یزد از بی‌آبی نجات یافت. انتقال آب شیرین از خلیج فارس به استانهای کم آب مرکز ایران.
به قول قدیمی‌ها جملات بالا که به گوشت می‌رسد گل از گل وجودت میشکفد و لبخند ملیحت تا بنا گوش باز؛
از آن طرف وقتی که نگاهت به بنرهای سطح شهر که برای خوشامد گویی به حضرت مستطاب آب و قدم رنجه کردنشان به کویر تشنه روشن میشود در دلت سرور و شادمانی به پا می‌خیزد که‌ای جان! ببین کشاورز رنج کشیده یزدی را که خسته از روزی پر تلاش آ ستینها را بالا زده تا وضویی بگیرد و خدایش را به پاس این نعمت بزرگ سپاس گوید. او آمده تا آبی به دست و صورت بزند و پای
پینه بسته‌اش را لختی در آب سرد خلیج فارس خنکی بخشد.


اما این‌روی دیگر سکه است. آنچه تو در این آب میبینی برای کشاورز یزدی سراب است.
کشاورز یزدی فقط در بنرهای عریض و طویل شهر دستش به این آب می‌رسد.
او عادت کرده که همیشه فدایی مقاصد دیگران شود. او در جهان واقعی باید بر سینه کاریز نقش مرارت بزند تا کام تشنه محصولش را با جرعه آبی تسلی بخشد.
کشاورز یزدی سالهاست که زخم زبان می‌خورد که آب را هدر می‌دهد و قدر این گوهر را نمی‌داند.
آری آب را باید به اهلش سپرد تا با آن کام برگیرند و نام پرآوازه سازند.
اینجا کویر است و باید این داغ همیشه بر پیشانیش نقش بسته باشد. اصلا کویر را چه به سرسبزی و کشاورزی! اینجا سرزمین صنعت است. خاک اینجا بوی طلا می‌دهد، پس حیف است که مایه حیات را دستمایه کشت و زرع کرد و از آن برای رونق صنعت چشم پوشید.
اصلا به قول مالک جدید این آب، «آبی که قیمت تمام شده آن ۲ تا ۳ دلار باشد برای کشاورزی صرف نمی‌کند.اما اگر کسی برای کشاورزی هم خواست ما می‌فروشیم! »
ختم کلام:
این جشن میمون و خجسته ارزانی و مبارک خودتان،فقط لطف کنید و از کیسه خالی کشاورز رنج کشیده یزدی برای این جشن ملی هزینه نکنید.