روزنامه آفتاب یزد
1400/01/15
تحویل و تحول با تدبیر و تفکر
دکتر نوید هاشمی طبا- سال ۱۴۰۰ شمسی از نظر فلسفی، حسی، اجتماعی و عرفی شایسته «جشن ورود به سده جدید» و شروع خجسته یک قرن متفاوت و متحول شده با احوالات نیک برای همه هممیهنان است. اینکه شروع گاهشمار از «سال یکم» بوده و تغییرمیزان آغاز قرن به «صفر» از نظر موسسات تخصصی مربوطه چگونه است، البته موضوع این یادداشت نیست.باید توجه داشت که در برخی مراجع، تصریح شده است که هجرت پیامبر اسلام (ص) توسط خود ایشان، مبدا تاریخ اسلامی شد و برخی منابع هم اشاره دارند که این امر در زمان خلیفه دوم و به پیشنهاد پیشوای پرهیزگاران و با مشورت ایرانیان دانشمند در حوزه گاهشمار تصویب و ابلاغ شد. در هر دو صورت، آنچه مورد اتفاق است این است که سیستم گاهشمار شمسی و قمری بوده و مبدا آن تغییر نموده است. البته منابع متعددی نیز گاهشمار قمری را حاوی یک ماه تطبیق نسبی نشان میدهند که هر سه سال یکبار هجری شمسی و قمری را تطابق میداده است. با نزول آیههای ۳۶ و ۳۷ سوره توبه در سال دهم هجری مبنی بر آنکه «نزد خداوند یک سال ۱۲ ماه دارد» این ماه اضافه حذف شده است.
نکته قابل تامل آن است که در منابع مختلف موثق، حرکت پیامبر رحمت (ص) از شهر مکه، یکم یا چهارم ربیع الاول یعنی ۲۴ یا ۲۷ شهریورماه سال یکم شمسی و ورود به یثرب (مدینه) هشتم یا دوازدهم ربیع الاول سال یکم قمری معادل یکم یا چهارم مهرماه آن سال آورده شده است. با این ترتیب از نظر محاسبات تاریخی، در همان سال اول شمسی، ۶ ماه و در همان سال اول قمری ۲ ماه «گمشده» (پیش از هجرت) خواهیم داشت که البته، آنها هم با همان دیدگاه ذکر شده «کاملا قابل اغماض» اند.
باری، برای چنین جشنی، صاحب این قلم گمان میکند که یک مدل مفهومی متشکل از چهار عامل اصلی باید نصب العین باشند: «تحویل و تحول با تدبیر و تفکر». خوانندگان عزیز، این جمله اخیر را جمله کانونی این نوشتار قلمداد فرمایند و میهمان مختصر تفسیر و تاویل ارائه شده باشند. پیش از ورود به بحث مدل یادشده، لازم است که تاکید شود منظور از جشن سده، شادمانی بیسبب نیست. بلکه ایجاد شرایطی است که دلها آباد شوند و غبار غم از چهره کشور و مردمان صبور و نجیب به کناری رود. برای اینکار، با ایجاد ساختارهای مناسب شرایط به گونهای خواهد شد که به هرجا نظر کنیم، عمران و آگاهی و عدل و داد و فقدان فقر و تبعیض و فساد ببینیم. در این حال است که دست افشان و پایکوبان، غم یکدیگر را خواهیم خورد
و فرزندانمان را به روشنی و آبادانی و مهر گسترده نوید
خواهیم داد.
در این مدل، نخستین تنبیه آن است که اگر تحویل با تحول همراه نباشد، تنها یک رفع مسئولیت خواهد بود. یک انتقال صوری از شرایطی به شرایط مشابه که محتمل است «تبعات نامناسبی» نیز پیامدهای خواسته و ناخواسته آن باشند. تحویل پستها از مدیری به مدیری دیگر با رویکردها و سلایق و حتی سطح دانش و مهارت و انگیزه و تعهد مشابه، مثالی از «تحویل بدون تحول» است. نکته مهم دیگر مدل پیشنهادی برگرفته از دعای تحویل سال است. در این نیایش همگانی، از مدبری که شب و روز را خلق و تنظیم کرده است، درخواست ایجاد «شایستگی تحول» داریم. اصولا نیایشها نه به معنای درخواست معجزه و نفی نظام علت و معلول که در راستای مشیت الهی و یادآوری لزوم ایجاد شایستگی در خود انسان است. به عبارتی، با برداشتی سمبلیک از نیایش سال نو، میتوان اذعان داشت که بدون تدبیر و تفکر، «تحویل» ممکن است، اما «تحول» هرگز. اگر مقدور است که یک یادداشت، دو جمله کانونی داشته باشد، از خوانندگان فهیم تقاضا میشود که این جمله اخیر را نیز «کانونی» تلقی فرمایند. تحولهای «بدون پشتوانه فکری» به آنارشیزم منجر میشوند و ویژگیهای مثبت سیستمهای جاری را را از بین میبرند. تغییراتی که در سیستمها و نظام آموزش مدارس کشورمان طی دهههای گذشته روی داده و به جفا، روند سعی و خطا را بر فرزندان معصوم ما تحمیل نمودهاند، نمونهای از تحولهای «فکرنشده» اند. بگذریم. شاید این تاکید نیز لازم باشد که منظور از تحول در این یادداشت، دگرگون کردن و تبدیل کردن پایهای «Transform» است، نه تنها فرگشت و سیرتکاملی «Evolution».
سه دهه قبل، پس از پایان جنگ تحمیلی، یکی از اصولیترین اقدامات سیستمی به نام «تحول اداری» در اکثر سازمانها و موسسات (عمدتا” دولتی) آغاز شد. نکته مغفول مانده آن نهضت بزرگ آن بود که اکثرا، خود مدیران و کارشناسان و کارمندان ادارات مسئول طرح ریزی و اجرای این تحول شدند. حال آنکه افراد یک مجموعه، اینرسی و سوگیری دارند و نسبت به تغییرات مقاومت نشان میدهند. از منظر دیگر، اصولا تشخیص اینکه چه تغییرات و تحولاتی مورد نیاز است باید با نگرشی نوین از بیرون و با مشارکت گسترده دانشمندان حوزههای مرتبط (به همراه انتقال تجربیات درون سازمان) صورت میپذیرفت. اگر اکنون بعد از گذشت دهها سال و با اینهمه امکانات و تسهیلات سختافزاری و نرمافزاری، شاهد ناکارآمدیهای گسترده در سازمانها و موسسات هستیم، شاید، یکی از دلایل مهم آن، همان تحولی است که ناقص و اُریب صورت گرفت. تعریف پروژهها که معمولا سنگ بنای تحولات خواهند بود از نظر تئوریهای سیستمی، بسیار حساس و مهم است. فرض کنید که پروژهای تعریف شده باشد برای «بهسازی منابع آب کشور» (فرض محال که محال نیست). عنوان چنین پروژهای نشان میدهد که تا چه اندازه سطحی و بیمایه است. کدام منابع؟ منابع زیرزمینی، رودخانه ها، قنات ها، دریاچه ها؟ آخر این چه طرز تعریف پروژه خواهد بود؟ مگر چند بار در یک سده میتوان امثال این پروژهها را تعریف نمود؟ لایروبی چاههای کشاورزی و بهسازی یک رودخانه یا قنات چند کیلومتری، خود به چندین پروژه مرتبط نیاز دارد.
برای ارایه مثالی کوچک اما ضروری و مهم، همین کنتورهای برق نصب شده در منازل و املاک را در نظر آورید. در طول سال ها، نگارنده بارها در جلسات تخصصی متعدد، پیگیر (ناموفق) این مهم بوده است که با انتقال یک ملک، کنتور برق هم باید لزوما، منتقل یا تعویض شود. امری که مکتوم و مغفول است و تنها به ذکر مشخصات کنتور در سند اکتفا میشود. اکنون مالکین و مستاجران بسیاری از ملکها، کنتورهایی را مورد استفاده دارند که به نام مالکین قبلی هستند و به جای آنها قبضهای خدمات ارایه شده را پرداخت میکنند! سازمان برق هرگز نمیداند که به راستی مشغول ارایه خدمات به چه شخص حقیقی یا حقوقی است. این سازمان هرگز نمیداند که هرماه میلیونها قبضی که صادر میکند کدامشان استفاده کننده «واقعی» و کدام «صوری و اسمی» آن خدمات بودهاند. از نگاهی حساستر و اجرایی و حقوقی، هنگام انتقال خودرو و بسیاری از تراکنشهای مهم و حساس دیگر، ارایه قبض برق نشاندهنده سکونت مالک کنتور در آن محل قلمداد میشود و ارایهکننده یک قبض (به روز) صادر شده، ساکن آن ملک محسوب میگردد. حال آنکه ممکن است آن ملک بارها و بارها سند خورده باشد و کنتور برق به نام مالک یا مالکین پیشین و اسبق باشد. ازنظر حقوقی نیز پرداخت هزینه خدماتی که به نام یک شخص و بهرهبردار شخص دیگری است، دارای ملاحظات بسیار است. این تنها یک نمونه از هزاران مشکل اساسی در سازمانهای مختلف است.
خوانندگان محترم اجازه فرمایند که مطابق عادت مالوف این نویسنده، تمرکز بر راه حل باشد تا مشکلات. هفته گذشته و مشخصا پنجشنبه ۲۵ مارس سال جاری، شورای تجارت جهانی برای توسعه پایدار (WBCSD) ، چشمانداز ۲۰۵۰ خود را که پیشتر و در سال ۲۰۱۰ تنظیم نموده بود، به روزرسانی نمود. این شورا که مقر آن در ژنو است و متشکل از ۲۰۰ شرکت بین المللی. است، نسخه جدید چشمانداز را با عنوان «زمان تحول» (Time to Transform) منتشر نمود. در گزارش منتشر شده، صریحا شیوع جهانی ویروس کووید ۱۹ به عنوان یکی از دلایل مهمی بیان شده است که در بازبینی این چشمانداز موثر بوده است. محور اصلی تغییرات البته، لزوم تحول برای «توسعه پایدار» است.
باری، فرهیختگان حوزه علوم انسانی میدانند که یکی از مکاتب و سبکهای مهم و محبوب مدیریتی، رهبری تحولگرا است. بهزعم راقم این سطور، این مکتب مدیریتی را با اتکا بر «اتاق فکر
دانشمندان منصف و متعهد» نوشدارویی حیات بخش برای تحولات بایسته بنیادین میداند. با یک جستجوی ساده، حتی با موتورهای جستجوی متداول و نه تخصصی، میتوان به میلیونها مقاله و سخنرانی و درس و بحث از رابطه رهبری تحولگرا با سازمانهای یادگیرنده، فرهنگ سازمانی، اثربخشی، کارآفرینی، توسعه پایدار و صدها مفهوم دیگر دست یافت. اما همه اینها ناظر به یک حقیقت مسلم با سه شعبه مهم هستند که لازمه مدل مفهومی ارایه شده است: ۱- ذهن مدیران برای تحول آماده شود، ۲- همه دستاندرکاران به این تحول “ آگاهی و ایمان “ داشته باشند و ۳- همگی
آماده پرداخت هزینههای معقول و عرفی مترتب بر آن باشند.
این یادداشت، طولانیتر از این نخواهد بود و وارد مصادیق متعدد نخواهد شد. شاید بتوان گفت که شالوده این نوشتار، تنها یادآوری و تذکری است برای نگارنده و مخاطبان عزیز که: «روزها میآیند و میروند و فصلها تکرار تکوین طبیعتاند. اما از میان فصل ها، این فصل «بهار» است که با خود «تحول» به همواره میآورد و درختان به خواب رفته را به جوانه و زمین یخ زده را به سبزه میآراید. » بیتردید روزی، زمانی، دیر یا زود، تک تک ما و هرآنکه مسئولیتی دارد و از «لطف» حیات بهرهمند است، خواسته و ناخواسته هرآنچه دارد به دیگری و دیگران «تحویل» میدهد و از «قید» آن رهایی مییابد. اگر در بین این تحویلها، «تدبیرها و تفکرات» پایه «تحولها» نباشند، بهاری نخواهیم بود و بهاری، نخواهیم داشت و در این صورت؛ نه عمرانی در این دنیا و به تبع آن، نه برداشتی در آن دنیا متصور نخواهد بود. این کلام را نیز چون همیشه، امیدوارانه به پایان میبریم و به شعر حزین عزیز، معطر میکنیم:
پس از ما تیره روزان روزگاری میشود پیدا
قفای هر خزان، آخر بهاری میشود پیدا
مکشای طور با افسرده حالان گردن دعوی
که در خاکستر ما هم شراری میشود پیدا
سرت گردم، دل آشفته ما را چه میکاوی؟
درین گنجینه، داغ بیشماری میشود پیدا
من خونین جگر از بس که با خود داغ او بردم
کنی هر جا به خاکم، لاله زاری میشود پیدا
به استغنا چنین مگذر ز منای برق سنگین دل
مرا در آشیان هم مشت خاری میشود پیدا
به هر بزمی که از صهبای غم ساغر به کف گیرم
ز مژگان ترم سرمایه داری میشود پیدا
فراموشم نخواهد کرد آن سرو روان امّا
بهار رفته بعد از انتظاری میشود پیدا
«حزین» ار خویشتن را از میان گمگشته انگاری
درین دریای بیپایان، کناری میشود پیدا
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
تا زمانی که با آمریکا مشکل داریم چین روابط استراتژیک با ایران برقرار نمیکند
طرح «حذف سربازی اجباری» احساسی است
تیر بانک مرکزی به سنگ خورد!
تخلف؛ دلیل برکناری سردار سعید محمد
توضیح بانک مسکن در مورد گزارش آفتاب یزد
گاندو گاف داد ناتمام ماند
کلاب هاوس جایگزین نشستهای مطبوعاتی میشود؟
مذاکرات برجامی کند اما امیدوار کننده
بایدن پس از پیروزی به سندرز پشت کرد
عجب مسئولان طلبکاری داریم!
درماندگی آموخته شده و دلزدگی از نقش
مُتکا، تلویزیون و یک سریال خوب...
نفت در سرآغاز دو قرن
تحویل و تحول با تدبیر و تفکر