چرا سریال‌های طنز در شبکه نمایش خانگی از برنامه‌های طنز گذشته فاصله بسیار دارند؟ نویسنده‌ها، پشت عینک دودی!



فاطمه امین‌الرعایا
این روزها بازار شبکه نمایش خانگی حسابی داغ است. انواع و اقسام سریال‌های رنگارنگ در خروجی پلتفرم‌های وی‌اودی‌ها قرار گرفته و هر روز از هفته به یک سریال اختصاص دارد، سریال‌هایی با داستان‌های عاشقانه، معمایی و البته طنز. با آغاز سال 1400 مهران مدیری و رامبد جوان سریال‌های تازه خود را در این بستر به نمایش گذاشتند. اما در همین آغاز کار نیز موج انتقادات به سمت این دو کارگردان طنز روانه شده است. حال پرسش این است، آیا شبکه نمایش خانگی که روزگاری قهوه تلخ را ارائه می‌داد به آثاری کم‌ کیفیت راضی شده یا عمر طنز جذاب به سر آمده است؟
شبکه نمایش خانگی این روزها با استقبال بیش از پیش مخاطب و به تبع آن هنرمندان و برنامه‌سازان قرار گرفته است. البته این اتفاق چندان هم غیرقابل پیش‌بینی نبود. زمانی که صدا و سیما رو به افول رفت و مدیریت عجیب آن سرمایه‌های انسانی و برنامه‌سازان را از خود راند، طبیعی بود که وی‌اودی‌ها و دیگر سامانه‌های شبکه نمایش خانگی جایگزین صدا و سیما برای این افراد باشد. حالا نام افراد شناخته‌شده را می‌شنویم که می‌خواهند در این بستر سریال بسازند. حالا شبکه نمایش خانگی در ایران جای تلویزیون‌های خصوصی را گرفته و در فضایی آزادتر به فعالیت می‌پردازد. حالا در این فضا شاهد حضور بازیگران و کارگردانان مطرح هستیم که تصور حضور آن‌ها تا پیش از این در سریال‌ها برایمان متصور نبود. در این میان سریال‌های طنز نیز تلاش کردند تا سهم خود را در این فضا به دست بیاورند. این روزها سریال‌های «خوب، بد، جلف: رادیواکتیو» ساخته پیمان قاسم‌خانی، «دراکولا» ساخته مهران مدیری و «مردم معمولی» ساخته رامبد جوان در شبکه نمایش خانگی در دسترس هستند. اما گرچه این نام‌ها نام‌های مطرح در حوزه طنز و برنامه‌سازی هستند اما نتیجه با توقعی که از این نام‌ها می‌رود فاصله بسیاری دارد. اما چرا این اتفاق افتاده و کیفیت آثار طنز در شبکه نمایش خانگی که فضایی به مراتب بازتر از صدا و سیما دارد، قابل قبول نیست؟ محمدرضا خالقی‌زاده، نویسنده و منتقد سینما در گفت‌وگو با «ابتکار» در این‌باره می‌گوید: کیفیت آثار طنز این نام‌های آشنا به شدت افت کرده و به نظر من این افت بیشتر مربوط به متن کارها است. نمی‌توان گفت هزینه در این بخش موثر است چون برای این آثار هزینه‌های مورد نیاز تامین شده است. من احساس می‌کنم این افراد و کسانی که قرار است برای این مجموعه‌ها تولید محتوا کنند، به نحوی از جامعه فاصله گرفته‌اند.


او می‌افزاید: شاید هم این افراد به این نتیجه رسیده‌اند که تنها درآمدی داشته باشند و به این نتیجه رسیده‌اند که دردسری برای خود ایجاد نکنند. به هر حال باید قبول کنیم که تولید آثار طنز در کشور ما به نوعی دردسرهای خودش را دارد. به عنوان مثال مجموعه «پایتخت 6» که یکی از کم مایه‌ترین سری‌های این سریال بود، حاشیه‌های بسیاری داشت. بنابراین حواشی بسیار برای شوخی‌هایی که در حد چند جمله دم‌دستی بود، کمی عجیب و غیرقابل باور بود. در صدا و سیما ما پیش از این شاهد مجموعه‌هایی مثل شب‌های برره که پر بود از شوخی‌ها و مطالب مهم بودیم. اما به نظرم دوستان به این نتیجه رسیده‌اند که ما می‌خواهیم کار کنیم و راه درآمدمان این است و می‌خواهیم بی‌دردسر کار کنیم.
او درباره علت استفاده از شوخی‌های سبک و دم‌دستی در این سریال‌ها با وجود بستر مناسب برای شوخی‌های جدی‌تر می‌گوید: به هر حال شبکه نمایش خانگی فضای بازتری دارد و امکان بیان مطالبی بیشتر از صدا و سیما وجود دارد اما واقعیت این است که من فضای پلتفرم‌ها را در کاهش کیفیت دخیل نمی‌بینم. به نظر من نقش نویسنده‌ها و کارگردان‌ها در افت کیفیت آثار طنز بیشتر است. به نظر می‌رسد برخی این افراد از ریل حرکت خود در گذشته خارج شده‌اند.
خالقی‌زاده با اشاره به برنامه همرفیق با حضور پیمان قاسمخانی می‌افزاید: یک نویسنده در یک برنامه می‌گوید که ارتباطش با مردم قطع است. من به کارگردان و بازیگر هم کاری ندارم. یک نویسنده نمی‌تواند در جامعه نباشد. لحظه‌ای که یک نویسنده تبدیل می‌شود به یک سلبریتی لحظه مرگ آن نویسنده است. یکی از کارگردانان و نویسندگان مطرح حوزه طنز می‌گفت که من ماشین نمی‌خرم چون می‌خواهم با تاکسی و اتوبوس تردد کنم تا با مردم در ارتباط باشم. افراد وقتی دغدغه‌هایشان تبدیل به دغدغه‌های مالی و مهاجرت می‌شود به نظر می‌رسد بیشتر نگاه‌شان به آن زندگی است تا این جامعه.
اما چگونه می‌توان روزهای اوج طنز را دوباره دید؟ این منتقد می‌گوید: من فکر می‌کنم این آرزو تنها به دست افراد جدید محقق می‌شود. یعنی افراد جدیدی که وارد این عرصه می‌شوند می‌توانند آن راه گذشته را ادامه بدهند و با یک پوست‌اندازی نسل تازه‌ای در این ماجرا باشند. وقتی خود ما یک ماشین خوب داشته باشیم دیگر نمی‌توانیم با پراید رانندگی کنیم. افراد گذشته به زندگی‌ای عادت کرده‌اند و سبک زندگی‌شان تغییر کرده که دیگر نمی‌توانند به زندگی قبلی باز گردند. ما متاسفانه درگیر افراط و تفریط هستیم.
او ادامه می‌دهد: ما باید در نگرش‌مان برای تولید محتوا بازبینی جدی بکنیم و اجازه بدهیم هوای تازه در جریان باشد و افراد جدید وارد این حوزه شوند. تلویزیون و هنر ما خیلی موروثی شده است. وقتی برنامه‌سازان می‌خواهند افراد وابسته به خود را به هر نحوی وارد هنر کنند و به ستاره هم تبدیل می‌شوند نتیجه همین می‌شود. بر چه اساسی این افراد برجسته می‌شوند؟ تنها به صرف نام؟ نویسنده نمی‌تواند با جامعه درگیر نباشد و تحلیلی از محیطش نداشته باشد. موروثی شدن یکی از آسیب‌های جدی ما در عرصه سینما و برنامه‌سازی است. اینجا است که می‌بینیم سریالی ساخته می‌شود که هیچ محتوایی ندارد. تعجب‌برانگیز است که برای چنین برنامه‌هایی این چنین هزینه می‌شود.
به نظر می‌رسد تا زمانی که بزرگان حوزه طنز و برنامه‌سازی این چنین به دنبال خلق برنامه‌های بی‌کیفیت و بی‌محتوا با شوخی‌های سطحی باشند، نه‌تنها نمی‌توان امیدی به بهبود اوضاع با استفاده از تیغ تیز و کارآمد طنز داشت بلکه لابد فاتحه اخلاق و فرهنگ را نیز خواند.