روزنامه شرق
1400/01/19
كيخسرو در انديشه آبادی ايران
كيخسرو در انديشه آبادی ايران مهدى افشار- پژوهشگر داستان کیخسرو در شاهنامه را پی میگیریم. كیخسرو پس از آنکه به همت مردانه گیو به ایران گام نهاد؛ پس از دیدارى پر از شور و دلبستگى با كاووس، نیاى خویش، با یكیك پهلوانان آشنا شد و توس نوذر را كه ابتدا سر مخالفت با شهریارىاش داشت، مورد عفو قرار داد، حتى كفش زرینه و درفش كاویانى را كه در خاندان توس به نشانه بزرگمنشی بود، دگرباره به خاندان او وانهاد و سپس به درگاه دادگر یگانه رفت به نیایش و از او یارى خواست تا ایران ویرانشده به دست افراسیاب را دگرباره آباد گرداند و بتواند كین خون به ستم ریخته پدر را از آن دیوخوى بگیرد، هرچند كه نیاى مادرىاش باشد. و اینك دنباله آن رویدادها: كیخسرو چون بر جایگاه نیاى خویش بنشست، پهلوانان گردنفراز ایرانى را به نزد خود فراخواند و به آنان گفت: «اى یاران شمشیرزن و خنجرگذار من، سراسر ایرانزمین را بر پشت اسب بپیمودم و از این مرز تا سرزمین آذرگشسب برفتم، هیچكس را شادمان ندیدم، با هیچ توانگرى روباروى نشدم، خانهاى آبادان نبود، همه رنجیده و خسته از افراسیاب بودند دلها پرخون و دیدهها پر آب بود كه من، خود نخستین خستهجگر از آن دیوسرشت هستم و تن و جانم آكنده از رنج اوست و دیگر كسى كه از او غمین است، نیاى من، آن شاه آزادمرد، كاووس است كه پیوسته از سینه باد سرد برآورد از این همه خروش زن و مرد كه از این بىداد مىنالند. اكنون اگر همه شما با من یكدل شوید و اگر بهراستى دوستدار منید، به پشتوانه شما بر آنم تا میان بندم و این اندوه را از دل یكیك شما و همه مردم ایران بزدایم و بدانید هر خونى كه از این مردمان بریزد، خواه ایرانى و خواه تورانى، بر گردن افراسیاب است. اكنون چه مىگویید، آیا مرا یار و یاور هستید؟ بدانید كسى كه در بدى و زشتى پیشدست است، باید كیفر پلشتى خویش را دریافت كند». بزرگان و مهان و پهلوانان از جاى برخاستند و گفتند: «اى بزرگمرد و اى پور سیاوش، شاد باش و دل را از هر اندوهى دور گردان، مىدانیم كه همه ما همزاد مرگ هستیم و از مرگ بیمى به دل راه نمىدهیم، دل و جان ما همه پیش توست و بنده توایم، اگرچه آزادهایم». كیخسرو چون این پاسخ از پیلتن، توس، گودرز و دیگر پهلوانان بشنید، به دل نیرو بخشید و رخش چون گل ارغوان رنگ گرفت و آنان را آفرین كرد با این اندیشه كه هر سرزمینى تنها به یارى شیفتگان مام میهن آباد مىشود. كیخسرو پس از پیمانكردن با سپاهیان، موبدان را فراخواند و با آنان به گفتوگو بنشست، از آنان خواست آمارى تهیه كنند از نام بزرگ و كوچك این سرزمین. ابتدا از خویشان كاووس كى آغازیدند و نام صد و ده سپهبد بر كاغذ نقش بست كه فریبرز، برادر سیاوش پیشاپیش آن صد و ده سپهبد بود. از خاندان توس نوذر، نام هشتاد پهلوان برآمد كه همه گرزدار و همه لشكرى بودند و سپهبد زرسپ چارهجوى در هر كارى، پیشاپیش آنان بود. گودرز كشواد، پیشتاز در هر نبرد و آبادگر هر سپاه، سپهبد خاندان خود بود با هفتاد و هشت نواده، همه دلیران كوه و سواران دشت، فروزنده و روشنىبخش تاج و تخت كیانى و فرازنده درفش كاویانى. از خاندان گژدهم شصت و سه نام برآمد كه پیشاپیش آنان گستهم بود. شمار خویشان میلاد، باب گرگین به صد سوار رسید. از خاندان لواده، نام هشتاد و پنج پهلوان برخوانده شد، همه سوارانى رزمآزموده و نگهبان این سرزمین و بُرته سرآمد ایشان بود. شمار خویشان پشنگ به سى و سه رسید كه چون سپر رویین، شهریار را در روز جنگ نگهبان بودند. از خویشان شیروى، هفتاد پهلوان را برشمردند، همه شمشیرزن و نیزهافكن به فرماندهى فرهاد. از خاندان گزاره نام صد و پنج تن آورده شد با پیشتازى كنارنگ، همه پهلوانانى گزیده و ستودنى و بدینگونه نام همه این پهلوانان و سپهبدان را بر دفتر شهریار نوشتند تا در چه هنگامهاى به كار آیند. آنگاه كیخسرو فرمان داد همه این مهان و سران از دشت بیرون آمده، انجمن كنند و چون همه گرد آمدند، خسرو آنان را به مهر و گرمى پذیرا شد و گفت كه سرِ ماه آماده باشند و چون آواى كرناها و كوبش كوسها و دراى هندى را شنیدند، سر سوى رزم توران نهند. همه آنان پیشانى بر خاك ساییدند و شاه را درود فرستاده، گفتند كه بنده شاه هستند و همان كنند كه شهریار اراده كند. آنگاه خسرو فرمان داد كه از دشت، همه اسبان را كه رها بودند، كمند افكنده، گرد آورند و آنها را براى نبرد آماده گردانند، سپس در گنج بگشود و گفت كه گنج از براى آسایش مردم و سپاه است و نباید آن را نهفت كه بهراستى به هنگام آبادگردانیدن و كینخواهى در نگاه شهریاران، گنج، خوار مىشود. به فرمان كیخسرو صد جامه دیباى روم آراسته به گوهر و زر و از خز و پرنیان و جامى پر گوهر بیاوردند و خسرو همگان را گفت: «این بهاى سر بىارزش افراسیاب است. هر آن كس كه سر و شمشیر و اسب افراسیاب را بیاورد، همه این هدایا از آن او خواهد شد». بیژن، نواده گودرز، فرزند گیو با چابكى بر پاى خاست و گفت آماده كشتن آن اژدهاست، همه جامهها را بر یك دست گرفت و آن جام پرگهر را نیز در دست دیگر خویش و شهریار را آفرین كرده، آرزوى خرمى او را تا روزگار روزگار است، بر لب آورد. آنگاه خسرو به گنجور فرمان داد تا صد جامه زرنگار دیگر آوردند و گفت این هدیه، كسى را دهم كه تاج تژاو، پهلوان تورانزمین را نزد من آورد. دگرباره بیژن، پهلوان جوان ایرانزمین پیشتاز شد و برسان دود برخاست، آن هدایا برگرفت و همه انجمن از دلیرى او در شگفت شدند. خسرو فرمان داد تا ده غلام و ده اسب گزیده با ستام زرین بیاوردند و گفت كه تژاو، آرام جانى به نام اسپینوى دارد كه در روز نبرد او را با خود همراه مىگرداند، بانویى كه به رخ چون بهار است و به بالا چون سرو و در باریكى كمر آهوان را ماند و به رفتار، چون تذرو؛ نباید به او آسیبى رسد و چون گرفتار آید، به نرمى و مهر با او رفتار شود و این هدایا از آنِ كسى است كه اسپینوى را نزد او آورد. سوم بار، بیژن پیشگام شده، به نزد شاه پیروز آمده، او را ستود و آمادگى خویش را براى بهكمندافكندن آهوى تژاو اعلام کرد. خسرو فرمان داد باز هم هدایاى گرانبهایى بیاوردند و گفت آن را به كسى خواهد بخشید كه سر تژاو را به این بارگاه آورد و این بار گیو گودرز، آن هدایا برگرفت. سپس هدایاى دیگرى را پیش آورد و گفت اینها از آن كسى است كه به كاسه رود و دیوارى از هیزم را به آتش كشد كه تورانیان برپا داشتهاند تا راه بر سپاه ایران ببندند. دیگربار گیو گفت كه این شكار اوست و آن هیزم را همه خاكستر خواهد گرداند. سپس هدایاى گرانبهاى دیگرى به فرمان خسرو آوردند و گفت این هدایا از آن كسى است كه بىهراس به نزد افراسیاب رفته، پیامى بگذارد و پاسخ بیاورد و گرگین میلاد دست آزید و آن هدایا برگرفت. و بدینگونه خسرو به یكیك پهلوانان خویش كارى سپرد و چون آسمان رنگ پر كلاغ گرفت، خسرو به ایوان خویش بازگشت.و زان پس به گنجور فرمود شاه/ كه ده جام زرین بنه پیش گاه/ برو ریز دینار و مشك و گوهر/ یكى افسرى خسروى با كمر/ چنین گفت كاین هدیه آن را كه رنج/ ندارد دریغ از پى نام و گنج/ دلیرى از ایران بباید شدن/ همه كاسه رود آتش اندر زدن /همان گیو گفت این شكار من است/ برافروختن كوه كار من است
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
هیئترئیسه مجلس در سودای پاستور
انقلابیونی چون گلسرخی بر مدعیان ریاکار ترجیح دارند
یکسوم سفره مردم در ۱۰ سال گذشته از بین رفته است
گاندوسازی با پول ملت
مجمع در انتظار نتیجه مذاکرات؟
در کشور خیلی چیزها را نداریم؛ فقط فشنگ و مهمات نیست
صورتحساب تازه پل صدر
من حجاب را انتخاب نمیبینم و به آزادی در آن اعتقاد ندارم
جمعه ادامه نشست وین
فشار دوحزبی برای تحریم المپیک پکن
مذاکرات وین دشوار اما امیدبخش
ابتذال در ابتذال شر
كيخسرو در انديشه آبادی ايران
شهید آوینی متعلق به همه است، مگر به خانوادهاش
کرونای قوی، رسانه ضعیف