جنگ‌های جهانی در مقیاس‌های منطقه‌ای

آفتاب یزد - رضا بردستانی: این روزها و در حالی که همه‌ی نگاه‌ها به «وین، اتریش» و نشست‌های ۱+۴ با حضور دوباره‌ی آمریکا به عنوان عضو خارج شده‌ی برجام است، بسیاری از کشورهای - عموماً - خاورمیانه در آتش جنگ و اختلاف می‌سوزند. کمی آن طرف‌تر اما، میانمار و شاید تا چند روز یا چند هفته‌ی دیگر اوکراین!
> جنگ یمن؛ «جنگ جهانی با مقیاسی محدود»
مصطفی کمال اردمول در یادداشتی در روزنامه جمهوریت که گویا نخستین قسمت از مجموعه یادداشت‌های وی در مورد یمن است به مناسبت هفتمین سالگرد آغاز جنگ در این باره می‌نویسد. او جنگ یمن را جنگی فراتر از یک درگیری مذهبی و یا نتیجه یک کشمکش منطقه‌ای میان ایران و عربستان قلمداد کرده با اشاره به حضور کشورهای مختلف منطقه‌ای و جهانی در این جنگ آن را یک «جنگ جهانی با مقیاسی محدود» معرفی کرده است: «عربستان سعودی، آمریکا، قطر، اردن، سودان، کویت، بحرین، مراکش، ایران و مصر در این جنگ حضور دارند. در قالب نیروهای سعودی سربازان اریتره‌ای و سومالیایی را نیز به این لیست باید افزود.» وی تاکید می‌کند: «مکانیسم منجر به جنگ صرفا برآمده از تحولات منطقه‌ای و جهانی نیست و اختلافات داخلی خود یمن را در سرگیری این جنگ نباید از نظر دور داشت. حتی اگر امروز تمام دخالت‌های خارجی در این کشور تمام شود باز هم به دلیل اختلافات داخلی در این کشور بحران ادامه خواهد یافت. گسل موجود میان شمال و جنوب این کشور مسئله‌ای بحران آفرین است.» نویسنده در ادامه با اشاره به نقش عربستان سعودی در بغرنج شدن وضعیت بشری در این جنگ با توجه به میزان کشتگان غیرنظامی و قحطی و گرسنگی حاکم بر این ملت با استناد به گزارش سازمان ملل این جنگ را سخت‌ترین بحران انسانی موجود معرفی
کرده است.


اردمول ادامه می‌دهد: «آمریکا نیز نقشی عمده در این جنگ دارد. نه به عنوان یک حمایتگر بلکه خود بالمباشره در این جنگ حضور دارد. فارغ از این که رئیس جمهور سیاه پوست یا سفید پوست در کاخ سفید باشد آمریکایی‌ها انصارالله را هدف ضربات خود قرار می‌دهند. در دوره باراک اوباما ۱۸۴ و در دوره ترامپ ۲۰۰ حمله نظامی از سوی آمریکا به مواضع انصارالله انجام شده است.» نویسنده پس از اشاره به ماجرای یمن شمالی و جنوبی با اشاره به وضعیت اخیر می‌نویسد: مسئله در دین‌گرا یا شیعی بودن انصارالله نیست. آن‌ها جنبشی متاثر از آموزه‌های ضدامپریالیستی هستند برای همین نیز در برابر دولت صالح که تشنه همکاری با امپریالیسم بود از ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰ شش بار قیام کردند.
فارغ از آن چه اردمول نگاشته، دولت بایدن که این روزها در وین مشغول چانه زنی با ایرانی‌ها، چینی‌ها، روس‌ها و اروپایی‌ها است اگرچه قول‌هایی به انصارالله داد اما همچنان یمن زیر حملات سنگین هوایی و توپخانه‌ای عربستان، روزگاری تلخ‌تر از سخت را از سر می‌گذراند و این مسئله نشانگر آن است که در بحران یمن، نقش نیروهای بین‌المللی بسیار روشن‌تر و موثرتر از نیروهای نظامی عربستان است. تنها نکته‌ی مثبت ماجرا شاید بتوان این مسئله را خاطرنشان کرد که امارات متحده‌ی عربی به نحوی از انحاء، بحران یمن را به شریک استراتژیک خود یعنی عربستان واگذار کرده اما رد و نشانه‌های امکانات امارات در بحران یمن همچنان
پیدا است.
> افغانستان و ۴۳ سال جنگ
کمی آن طرف‌تر اما افغانستان حضور دارد که اگرچه شرایطی متفاوت با یمن دارد اما ۴ دهه جنگ - اعم از داخلی و غیر داخلی - رمقی برای این کشور باقی نگذاشته، مضافاً این که این کشور از دو قرن پیش که جنگ‌های سه‌گانه با انگلستان را از سر گذرانید و بعدها اسیر دولت‌های کمونیستی شوروی سابق شد تا ۲۰۰۱، به تناوب درگیر جنگ‌های داخلی و غیر داخلی بود و اما از بعدِ سپتامبر ۲۰۰۱ که آمریکایی‌ها به بهانه حملات تروریستی به برج‌های دوقلو به این کشور یورش بردند - ۲۰ سال از آن ۴۳ سال - به نوعی اسیر جنگ‌هایی داخلی و بین‌المللی است. از یک سو با نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا و ناتو و از سویی دیگر با نیروهای طالبان و این اواخر داعش. با اندکی مسامحه می‌توان گفت به دلیل منافع منطقه‌ای کشورهای همسایه و قدرت‌های فرامنطقه ای، افغانستان نیز درگیر نوعی جنگ جهانی در محدوده‌ای منطقه‌ای است که حداقل مانند یمن با همسایه، درگیری نظامی ندارد.
> عراق و حکومت شبه فدرالیِ از هم گسسته!
عراقی‌ها به خوبی وضعیت یمنی‌ها و افغانستانی‌ها و نیز سوری‌ها را درک می‌کنند زیرا این کشور شرایطی که این روزها یمن و سوریه با آن دست به گریبان هستند را دو دهه قبل و پیش از سقوط صدام تا به امروز، تجربه کرده است، از حملات نیروهای بین‌المللی گرفته تا جنگ‌های داخلی، نیابتی و تروریستی که هرکدام بخشی از برنامه‌ی قدرت‌های بزرگ برای به آشوب کشاندن خاورمیانه بوده است.
وجه مشترک دیگر عراق اما با افغانستان است که هر دو کشور وضعیتی شبه اشغال شده دارند (!) حضور پرتعداد نیروهای آمریکایی و بین‌المللی باعث شده هر دو کشور در اعمال حاکمیت با موانع عدیده‌ای رو در رو شوند، مسئله‌ای که با روی کارآمدن بایدن به نرمی رو به وخامت گذاشته است!
> سوریه و نبرد با داعش و نیمی از جهان!
بهار عربی وقتی به حوالی سوریه رسید تبدیل به جنگ‌های داخلی و بعدِ آن به نبردهای نیابتی شد. جرقه‌ی اولیه را آمریکایی‌ها برای سرنگونی «اسد» زدند گو این که سرنگونی «صدام» زیر زبان‌شان مزه کرده بود اما حمایت تام و تمام ایران و روسیه و مقاومت سوری‌ها اگرچه این کشور را به ویرانکده‌ای تلخ و غمناک تبدیل کرد اما اقتدار حکومت مرکزی دچار خدشه نشد.
جنگ سوریه که ۱۰ساله شده شباهت‌هایی به جنگ یمن، جنگ‌های دوره‌ای افغانستان و یورش غربی‌ها به عراق دارد اما ترکیه با بر هم زدن موازنه و توافقات پشت پرده‌ی روس‌ها، اسرائیلی‌ها و آمریکایی‌ها، سوریه را عملا به یک آوردگاه جهانی تبدیل کرده است که تبدیل به میز مذاکرات سخت دولت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای کرده است.
سوریه با خساراتی که دیده، تلفاتی که داده و آوارگانی که به سرتاسر جهان گسیل داشته، چندین دهه تا آرامش و آبادانی فاصله دارد اما آن چه مهم‌تر از این مباحث است آن که دمشق به یک تشویش خانه در عرصه‌ی سیاست بین‌الملل تبدیل نشد به تعبیری ساده تر، اگرچه عراق خیلی زود از آتش جنگ و حضور نیروهای نظامی بیگانه خلاص شد اما آن چه باقی ماند هیچ شباهتی به یک دولت با استقلال و
عظمت ندارد.
> منطقه‌ی قفقاز، آتش زیر خاکستر
ترکیه در دو سوی غربی و شرقی خود و نیز بخش‌هایی از مرز مشترک با عراق وارد جنگ شد در غرب و مرز مشترک خود با عراق با کردهایی که در شمال شرقی سوریه و شمال عراق حضور داشتند و در شرق با ارمنی‌هایی که عزم کرده بودند قره باغ را مال خود کنند.
دخالت روسیه خیلی زود غائله‌ی قفقاز را ختم به خیر کرد اما بر اساس تحلیل‌هایی که کارشناسان ارائه داده‌اند این منطقه همچنان می‌تواند بخشی از مجادلات آتی دولت‌های قدرتمند در عرصه سیاست و اقتصاد باشد پس بی‌سبب نیست که منطقه‌ی قفقاز و جنگ‌های فروخفته‌ای که هر لحظه می‌تواند عیان شود را به «آتش زیر خاکستر» تعبیر کرده اند.
> لبنان - فلسطین، تا همیشه جنگ و ناآرامی
ریشه‌ی جنگ و ناآرامی در لبنان و فلسطین به اواسط دهه‌ی شصت میلادی بازمی‌گردد، جنگی که چون نابرابر و ناخواسته است تا همیشه می‌تواند ادامه پیدا کند جنگی که نه نیابتی است نه بین‌المللی بلکه جنگ دنیا با یک ملت مظلوم که نمی‌خواهد دولتی غاصب را در کنار خود تحمل کنند.
> جنگ‌های جهانی - در مقیاس‌های منطقه‌ای
بسیاری از تحلیلگران بین‌المللی معتقدند دیگر جنگی با مقیاس‌های جنگ‌های جهانی اول و دوم در جهان شکل نخواهد گرفت اما جنگ‌هایی که این روزها بسیاری از بخش‌های خاورمیانه را در بحران‌هایی خونین فروبرده، مدل و ماکتی از همان جنگ‌های جهانی اول و دوم است که این بار عوض اروپا، خاورمیانه را در برگرفته؛ جایی که ثروت‌هایی عظیم و ملت‌هایی ستمدیده با حکومت‌هایی خودکامه را در خود جای داده است!
این درست که دیگر جهان نمی‌خواهد و نمی‌تواند شاهد و ناظر جنگ جهانی سوم باشد اما بحران‌هایی نظیر بحران یمن، سوریه، افغانستان، لبنان، فلسطین، عراق و شاید قفقاز؛ دست کمی از جنگ‌های جهانی ندارد. بررسی آمار کشته‌ها، حجم ویرانی‌ها، ضرر و زیان‌های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و انسانی؛ عقب‌ماندگی‌ها و ویرانی‌هایی که شاید یک قرن نیز نتوان آن‌ها را سامان داد روی هم به ما می‌گوید این مناطق نه یک بار که بارها اسیر جنگ‌های جهانی اما منطقه‌ای شده اند!
تلفات میلیونی در یمن، سوریه، افغانستان و عراق کافی است تا باور کنیم خاورمیانه چهاربار بیشتر از تمام اروپا، شاهد جنگ‌هایی جهانی و بین‌المللی بوده است با گستره‌ای محدود‌تر اما با کشتار و ویرانی‌هایی بیشتر.