بايدن، اوباما نيست؛ ما باید شهامت به خرج دهيم

آرمان ملی- احسان انصاری: دکتر سید‌حسین موسویان دیپلمات و مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای سابق ایرانی است که در شرایط کنونی در دانشگاه پرینستون به عنوان پژوهشگر فعالیت می‌کند. موسویان در دولت آیت‌ا... هاشمی‌رفسنجانی سفیر ایران در آلمان و در دولت اصلاحات معاون دبیر شورای عالی امنیت ملی (حسن روحانی) و عضو هیات مذاکرات هسته‌ای ایران بود. دکتر موسویان در گفت‌وگو با «آرمان ملی» به بررسی مهمترین چالش‌ها و فرصت‌های پیش‌روی ایران و آمریکا با توجه به مذاکرات اخیر در وین می‌پردازد. سفیر سابق ایران در آلمان معتقد است: «‌خیلی‌ها در آمریکا معتقدند بین جناح اصولگرای تند یا معتدل با جناح اصلاح‌طلب یا اعتدالیون ایران هیچ تفاوتی نیست و اینها هر دو یکی هستند و برای انحراف افکار عمومی داخل و خارج، نقش پلیس خوب و بد را در ایران بازی می‌کنند، لذا فرقی بین دیدگاه‌های مثلا مرحوم مصباح‌یزدی و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی یا بین دیدگاه آقای سید‌محمد خاتمی و آقای سید‌احمدخاتمی قائل نیستند. در ایران هم خیلی‌ها همین برداشت را درمورد دو جناح دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا دارند لذا ترامپ و اوباما یا جان کری و مایکل پمپئو یا ترامپ و بایدن را یکی می‌دانند. درحالی‌که هیچ‌کدام از دو برداشت درست نیست». این تحلیلگر روابط بین‌الملل همچنین به قرارداد ایران و چین اشاره می‌کند و با مثبت دانستن این قرارداد معتقد است این قرارداد باید 20 سال پیش بین دو کشور بسته می‌شد. در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید.   ارزیابی شما از مذاکرات اخیر هسته‌ای ایران در وین چیست؟ آیا این مذاکرات می‌تواند زمینه کاهش مناقشات ایران و آمریکا را فراهم کند؟
 درحقیقت این اولین جلسه جدی مذاکرات هسته‌ای برای احیای برجام بعد از اتمام دوران اوباما بود. در دوره ترامپ، آمریکا از برجام خارج شد و در عمل برجام را فشل کرد. مذاکرات متعددی بین ایران و پنج قدرت جهانی منهای آمریکا انجام شد و دیدیم هر پنچ قدرت جهانی درمقابل آمریکا منفعلانه عمل کردند و نتوانستند برجام را منهای آمریکا عملیاتی کنند. بعد از پیروزی بایدن و تصمیم او به بازگشت به برجام، دوماهی ایران و آمریکا مواضع یکدیگر را وزن می‌کردند تا استراتژی مذاکراتی خود را تنظیم کنند. لذا جلسه هفته پیش وین، اولین نشست کاری‌ای بود که تیم ایرانی هم بسیار خوب عمل کرد بنابراین هرشش کشور و ایران، این نشست را سازنده وگامی به جلو ارزیابی کردند.
  اما هیچ نتیجه عملی حاصل نشد.
 این مذاکرات از پیچیده‌ترین نوع مذاکرات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و بین‌المللی است که معمولا چند جلسه نیاز دارد تا به فرمول مرضی‌الطرفین برسند.


  موضع ایران این است که ابتدا آمریکا باید همه تحریم‌ها را بردارد، بعد ایران راستی‌آزمایی کند و به تعهداتش عمل کند. آیا مذاکرات در این چاچوب به نتیجه خواهد رسید؟
 اصل باید نتیجه مذاکرات باشد؛ نتیجه‌ای که تامین‌کننده پنج دستاورد باشد: اول؛ برجام عملیاتی شود، تحریم‌ها برطرف شود تا ایران از منافع اقتصادی آن بهره‌مند شود و روابط اقتصادی سایر کشورها با ایران از بن‌بست خارج شود. دوم؛ تهدیدات هسته‌ای مثل احتمال بازگشت پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل برای همیشه برطرف شود. سوم؛ برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران با اطمینان و بدون‌چالش به پیش رود. چهارم؛ تجربه دوره ترامپ درمورد برجام تکرار نشود و پنجم؛ توطئه‌های مثلث اسرائیل، جناح تندروی آمریکا و اعراب تکفیری علیه برجام و ایران خنثی شود. برای حصول چنین نتیجه‌ای، موضع فعلی ایران درست است. منتها دراین مذاکرات ایران درمقابل شش قدرت جهانی نشسته است. ایران می‌گوید اول رفع کامل تحریم توسط آمریکا، بعد راستی‌آزمایی صحت رفع تحریم‌ها و سپس بازگشت ایران به برجام. آمریکا هم می‌گوید که ایران به تعهداتش برگردد، بعد ما تحریم‌ها را برمی‌داریم. نظر روسیه و چین که طرف ایران هستند و همچنین اروپا که هماهنگ‌کننده مذاکرات برجامی است، این است که آمریکا تخلف کرده و باید برای رفع تحریم‌ها پیشگام شود اما نهایتا ایران و آمریکا باید در چارچوب تعهدات متقابل به برجام بازگردند. لذا احتمال دارد که پنج قدرت یعنی روسیه و چین و سه کشور اروپایی، حد وسط مواضع ایران و آمریکا را انتخاب کنند تا مذاکرات به نتیجه برسد. گمان من این است که ایران هم سناریویی را که تامین‌کننده آن پنج دستاورد باشد، زیرپا نخواهد گذاشت.
  مهمترین تفاوت‌های استراتژی بایدن و ترامپ در مقابل ایران چه خواهد بود؟ چرا بایدن تاکنون هیچ اقدام عملی موثری برای بهبود رابطه با ایران انجام نداده است؟
 مهمترین تفاوت سیاست بایدن با ترامپ این است که ترامپ ضد‌برجام بود و بایدن موافق برجام است. در دوره ترامپ، اتحاد نتانیاهو- بن‌سلمان- نئوکان‌های آمریکایی ضد‌ایران مثل جان بولتون و مایکل پمپئو و گروه‌های ضد‌انقلاب به‌ویژه منافقین، سیاست‌های ضد‌ایرانی واشینگتن را فرماندهی می‌کردند اما دردوره بایدن تیم مذکور از این فرماندهی خلع‌ید شده است و دولت بایدن به‌دنبال مهار خصومت بین دو کشور است.
  آیا بایدن در مسیر دولت اوباما درباره ایران حرکت خواهد کرد یا اینکه مسیر جدیدی را برای خود تعیین خواهد کرد؟
بایدن مسیر دولت اوباما را دنبال خواهد کرد اما با با تفاوتهایی قابل توجه. اول اینکه بایدن شهامت اوباما را ندارد، دوم اینکه بایدن به جناح راست یا محافظه کار حزب دمکرات گرایش دارد درحالی که اوباما به جناح مترقی یا چپ. سناتور برنی سندرز در راس جناح مترقی و چپ حزب دمکرات است که هم ضد بن سلمان است و هم ضد نتانیاهو و هم طرفدار برجام و هم طرفدار دولت مستقل فلسطینی. بایدن ضد بن سلمان است، محتاطانه طرفدار برجام است، درمورد نتانیاهو ولابی صهیونیسم و نئوکانهای آمریکا خیلی محتاطانه عمل می‌کند.
 آیا صبر استراتژیک بایدن در مقابل ایران به دلیل مشخص شدن رئیس‌جمهور بعدی ایران است؟
واقعیت اول این است که «صبر استراتژیک» در مقابل ایران، مفهوم درستی نیست، چون آمریکا بعد از ترامپ، با چالش‌های فوق‌العاده حیاتی مواجه شده که ناچارا اولویت اصلی دولت بایدن است. برای دولت آمریکا موضوع برجام اولویت مهم نیست. مشکلات داخلی همچون شکاف درجامعه آمریکا، رشد نژاد‌پرستی، بحران کرونا، مشکلات اقتصادی و ضرورت بازسازی و نوسازی تاسیسات زیر‌بنایی، موضوعات اصلی برای دولت بایدن است. درسیاست خارجی هم موضوعاتی مثل بازسازی روابط با متحدان بزرگ در ناتو و اروپا، مهار چین و بعد روسیه و پایان دادن به جنگ افغانستان و یمن، به‌عنوان اولویت دولت بایدن است که از اجماع بین دوحزب دموکرات و جمهوری‌خواه نیز برخوردار است. در ایران برجام موضوع دست اول است درحالی‌که درآمریکا برجام موضوع دسته سوم است. واقعیت دوم هم این است جبهه متحد نتانیاهو، لابی صهیونیست، لابی اعراب و ضد‌انقلاب نفوذ و اقتدار خود درکاخ سفید را از دست داده، اما سرمایه‌گذاری خود را روی کنگره دوچندان کرده است. نامه‌های متعدد کنگره به دولت بایدن علیه برجام، نامه برخی از اعضای کنگره در مورد پیگرد افراد حامی ایران، کارشکنی‌های سناتور منندز، که در موقعیت ریاست کمیته سیاست خارجی سنای آمریکاست، از شواهد این تلاش‌ها است. لذا بایدن باید با این چالش‌ها هم دست و پنجه نرم کند. واقعیت سوم اینکه به‌قدری اختلافات داخلی ایران درمورد برجام شدت گرفته که طبیعی است برخی در دولت بایدن احساس کنند که دولت روحانی و مذاکره‌کنندگان هسته‌ای در اوج ضعف و تهدید داخلی هستند؛  ضمن اینکه درآستانه ترک قدرتند و توافق با چنین دولتی پایدار نخواهد بود.
 تحلیل شما از تأثیر انتخابات ریاست‌جمهوری ایران بر مناسبات آینده ایران و آمریکا چیست؟
 مقامات ایران و آمریکا همیشه گفته‌اند که نتیجه انتخابات داخلی طرف مقابل، تاثیری در مناسبات ندارد اما واقعیت این است که تاثیر دارد. دوسه ماه قبل از انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در ایران بودم. هرجا می‌رفتم، اولین مطلبی که از من می‌پرسیدند این بود که بایدن پیروز می‌شود یا ترامپ؟ اگر بایدن پیروز شود، وضع ما بهتر می‌شود؟ اگر ترامپ انتخاب شود، جنگ شود؟ علاوه براین رسانه‌های داخلی را که از نزدیک رصد می‌کردم، احساسی که به هر خواننده دست می‌داد این بود که ظاهرا نتیجه انتخابات آمریکا به یک میزان برای مردم آمریکا و ایران مهم است. به هرحال الان نتیجه انتخابات آمریکا مشخص شده، باید دید نتیجه انتخابات ایران چه می‌شود، مذاکرات فعلی برجام تا چندماه آینده به چه نتیجه‌ای می‌رسد، و آیا تحولی درروابط رخ می‌دهد یا نه؟ 
  حضور یک نظامی به عنوان یک رئیس‌جمهور چه پیامدهای مثبت و منفی‌ای برای سیاست خارجی ایران به همراه خواهد داشت؟
به‌نظر من مساله اصلی ما این نیست که رئیس‌جمهور یک نظامی باشد یا یک روحانی، یک دانشگاهی باشد یا یک امنیتی، یک تاجر باشد یا یک معلم. مساله ما چالش‌های انباشته شده سنگین داخلی و خارجی است که نیازمند تغییرات کلان در سیاست‌ها و برنامه‌ها و نوع دیدگاه‌های مدیریتی و حاکمیتی و نحوه کشورداری است. هنگام بروز انقلاب در ایران،  90 درصد مردم چین فقیر بودند، یعنی درآمد زیر 2 دلار در روز داشتند. در 40 سال گذشته، رشد و توسعه اقتصادی چین به‌جایی رسیده که میزان فقر از 90 درصد  به زیر یک درصد درچین رسیده است. چنین معجزه و موفقیت بزرگی ناشی ازدیدگاه‌های کلان، برنامه‌ها و سیاست‌های درست و هدفمند و مدیریت منسجم بوده است. متقابلا از مقامات رسمی ایران می‌شنویم که یکی می‌گوید 80 میلیون نفر در ایران زیر خط فقرند، یعنی حدود 90 درصد، دیگری می‌گوید حدود 60 درصد مردم ایران زیر خط فقرند؛ یعنی حدود 50 میلیون نفر. براساس چنین آماری مختلفی که مسئولان می‌دهند، اگر حتی نیمی از مردم ایران زیر فقر باشند، چیزی جز یک فاجعه نیست. این وضعیت هم با آمدن و رفتن یک رئیس‌جمهور و یک دولت درست نمی‌شود. اعداد و ارقامی که توسط مسئولان کشور درمورد فساد در بخش‌های مختلف حکومتی به‌طور رسمی اعلام می‌شود، در کمتر کشوری می‌توان دید. حجم اتهامات متقابل مسئولان و سیاسیون و جناح‌های سیاسی کشور به یکدیگر درحدی است که وزیر فرهنگ و ارشاد کشور می‌گوید: کارنامه کشور در رسانه رسمی در قالب خبر، گزارش، گفت‌وگو، فیلم مستند، سریال‌های سریالی! چنین است: ‌مسئولان چپاولگر اموال عمومی و جاسوس خارجی هستند! لذا به‌نظرم مسئولان ما باید اول یک بازنگری اساسی در روند 40 ساله گذشته داشته باشند، علل مشکلات را شناسایی کنند و سپس  بپذیرند ادامه وضع فعلی ممکن نیست و شهامت تصمیمات بزرگ برای ایجاد تحولات در بخش‌های مختلف حاکمیتی را داشته باشند. مشکلات فعلی حاصل عملکرد کل حاکمیت است که دولت‌های اصولگرا یا اصلاح طلب یا اعتدال همه در مجموعه این حاکمیت مسئولیت داشته‌اند. دوران شوت کردن توپ در زمین این جناح یا آن جناح و فرار از مسئولیت‌پذیری به‌سر آمده است. رئیس‌جمهور بعدی هم چه نظامی باشد، چه روحانی، چه مهندس باشد، چه دکتر یا استاد دانشگاه نمی‌تواند تغییرات اساسی به‌وجود آورد مگر اینکه درمورد ریشه مشکلات کشور چاره‌اندیشی اساسی شود.
  آیا ایران پس از ترامپ با توجه به تغییر قدرت در آمریکا رویکردهای خود را تغییر داده؟ اصرار بر دنبال کردن یک رویکرد در مقابل آمریکا بدون تغییرات داخلی این کشور چه پیامدهایی به همراه خواهد داشت؟
 خیلی‌ها در آمریکا معتقدند بین جناح اصولگرای تند یا معتدل با جناح اصلاح‌طلب یا اعتدالیون ایران هیچ تفاوتی نیست و اینها هر دو یکی هستند و برای انحراف افکار عمومی داخل و خارج، نقش پلیس خوب و بد را در ایران بازی می‌کنند لذا مثلا فرقی بین دیدگاه‌های مثلا مرحوم مصباح‌یزدی و مرحوم هاشمی‌رفسنجانی یا بین دیدگاه آقای سید‌محمد خاتمی و آقای سید‌احمد خاتمی  قائل نیستند.  در ایران هم خیلی‌ها همین برداشت را درمورد دو جناح دموکرات و جمهوری‌خواه آمریکا دارند لذا ترامپ و اوباما یا جان کری و مایکل پمپئو یا ترامپ و بایدن را یکی می‌دانند. در حالی که هیچ‌کدام از دو برداشت درست نیست. اختلاف‌نظرهای جناح‌های سیاسی ایران و آمریکا جدی است؛ درعین اینکه همه جناح‌های سیاسی در دو کشور به‌دنبال منافع کلان کشورخودشان هستند. ترامپ و بایدن هردو دنبال منافع آمریکا هستند و هر دو هم ایران را دشمن می‌دانند منتها دو دیدگاه متفاوت دارند. اصلاح‌طلب و اصولگرای ایران هم هر دو دنبال منافع کشور هستند و هر دو هم آمریکا را دشمن می‌دانند منتها دو دیدگاه متفاوت دارند.   من معتقدم ایران باید سیاست خود را در مقابل آمریکا متناسب با رفتار و سیاست آمریکا تنظیم کند. دولت ترامپ به بن سلمان ولیعهد عربستان درحملات به یمن چک سفید امضا داده بود. بایدن چنین علاقه‌ای به بن سلمان ندارد و مایل است به حمایت نظامی آمریکا در یمن خاتمه دهد. ترامپ دنبال فروش نامحدود سلاح های پیشرفته به عربستان بود، اما بایدن می‌خواهد این روند را تغییر دهد. ترامپ در مورد نابودی حقوق فلسطینی‌ها به نتانیاهو چک سفید امضا داده بود و از او برای پایان دادن به برنامه دو دولت اسرائیلی و فلسطینی و ایجاد یک دولت یهود، حمایت می‌کرد اما بایدن مخالف است و می‌خواهد برنامه دو دولت فلسطینی و اسرائیلی را مجددا احیا کند، ضمن اینکه بایدن هم مثل ترامپ، اسرائیل را بخشی از امنیت ملی و حیاتی آمریکا می‌داند. ترامپ مثلث رسمی همکاری با اسرائیل - عربستان- امارات علیه ایران را تشکیل داد اما بایدن به این روند اعتقادی ندارد و حتی مخالف بهبود روابط ایران با عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس نیست. این تفاوت‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت و باید درراستای منافع ملی کشور و امنیت کلان منطقه از آنها بهره‌برداری کرد.
  در چه شرایطی می‌توان امیدوار بود کشورهای اروپایی ایران و آمریکا را به هم نزدیک کنند؟
 اروپا درحد ظرفیت خود تلاش کرده و خواهد کرد، اما فراموش نکنیم که اروپا یک میانجی بی‌طرف نیست و درمخالفت با سیاست‌های ایران، با آمریکا اشتراک‌نظرهای مهمی دارد.
  ارزیابی شما از نزدیکی اقتصادی ایران و چین و قرارداد 25 ساله این دو کشور چیست؟ این قرارداد به چه میزان می‌تواند معادلات بین‌المللی را تغییر بدهد؟
 توافق راهبردی 25 ساله چین، اقدامی درست و ضروری بود که باید 20 سال پیش انجام می‌شد. درعین حال این توافق نمی‌تواند همه معادلات بین‌المللی را به نفع ایران متحول کند اما در تقویت جایگاه بین‌المللی ایران تاثیر مثبتی خواهد داشت. اگر ایران بتواند این نوع توافقات راهبردی را با کشورهای مهم همسایه‌ومنطقه، سایر بلوک‌های قدرت به‌ویژه هند و روسیه و اروپا و ژاپن و سایر کشورهای مهم داشته باشد؛ آنگاه شاهد تحول بزرگی در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی به نفع ایران خواهیم بود.
  بهترین موضع ایران در مقابل تصویب اف‌ای‌تی‌اف چه باید باشد؟ دیدگاه شما درباره مخالفت‌ها با این طرح در ایران چیست؟
 بحث‌های جناحی داخلی درمورد اف‌ای‌تی اف دیر یا زود تمام و توسط ایران تصویب خواهد شد. اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان اف‌ای‌تی‌اف را پذیرفته‌اند و ایران هم نهایتا خواهد پذیرفت چون بدون اف‌ای‌تی‌اف، هیچ‌گاه روابط مالی و بانکی ایران با دنیا درسطح پایین هم ممکن نخواهد بود.