یک شبه انقلابی و شبه شورشی


آفتاب یزد - رضا بردستانی: کتاب «انقلاب ما» را نوشته که جزء بهترین کتاب‌ها است. جرقه‌ی این مصاحبه اما به یک ادعا از سوی یک فیلسوف فرانسوی معاصر زده شد. مطلبی به نقل از «آلن بدیو» فیلسوف معاصر فرانسوی ما را بر آن داشت تا سندرز را بیشتر زیر ذره بین تحلیل قرار دهیم و در یابیم او کیست و چرا رئیس جمهور آمریکا نشده است، جایگاه او در بدنه‌ی سیاسی ایالات متحده کجا است، تا چه اندازه به سیاست‌های دموکرات‌ها و تا چه اندازه به سیاست‌های جمهوری خواهان نزدیک است؟ او اگر چه مستقل است اما در برهه هایی، نظریاتی ارائه داده که قابل تامل است.
> یهودی زاده‌ای که علاقه‌ای به مذهب ندارد!
برنی سندرز متولد بروکلین شهر نیویورک در تاریخ ۸ سپتامبر ۱۹۴۱ است. او در خانواده‌ای یهودی متولد شد، پدرش از یهودیان مهاجر لهستانی و مادرش اهل نیویورک بود. سندرز به مدرسه عبری نیویورک رفت و حتی در مراسم جشن تکلیف یهودی شرکت کرد، هر چند از همان نوجوانی علاقه‌ای به دین و مذهب نداشت. او یکی از سیاستمداران و سناتورهای آمریکایی است که طولانی‌ترین دوره حضور به عنوان یک مستقل در کنگره آمریکا را دارد.
سندرز نخستین بار در سال ۱۹۹۰ به نمایندگی مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکاانتخاب شد. او در فراکسیون حزب دموکرات شرکت می‌کند که وی را قادر می‌سازد در صورتی که دموکرات‌ها در اکثریت قرار گیرند در کمیته‌های کنگره عضو شود. او بزرگ شده شهر نیویورک است. سندرز که خود را یک سوسیالیست دموکراتیک و یک ترقی‌خواه می‌داند، حامی حقوق کارگران بوده و بر مقابله با نابرابری اقتصادی تاکید می‌کند.


او مدافع مراقبت سلامت همگانی و تک‌پرداخت‌گر، مرخصی زایمان با حقوق، و نیز آموزش دانشگاهی بدون شهریه است.
در سیاست خارجی، او حامی کاستن از هزینه کرد نظامی آمریکا، پی گرفتن بیشتر دیپلماسی و همکاری بین‌المللی و تاکید بیشتر بر حقوق کار و دغدغه‌های زیست‌محیطی در زمان مذاکره بر سر توافقات تجاری بین‌المللی است.
> برنی سندرز و سیاست
برنی سندرز حرفه سیاسی خود را در سال ۱۹۷۱ به عنوان عضوی از حزب اتحادیه آزادی که منشا آن جنبش ضد جنگ و حزب خلق بود شروع کرد. او در سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ برای فرمانداری ورمانت و در ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ برای سناتوری ایالات متحده رقابت کرد. در انتخابات ۱۹۷۴ سنا او پس ازپاتریک لیهی دادستان کل ۳۳ساله شهرستان چیتندن و دیک ملری نماینده جمهوریخواه مجلس نمایندگان از ورمانت سوم شد. سندرز در سال ۱۹۸۰ به شهرداری برلینگتون، ورمانت، پرجمعیت‌ترین شهر این ایالت، برگزیده شد. در سال ۱۹۹۰ او به نمایندگی حوزه انتخابیه کلی ورمانت در مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا برگزیده شد. واشینگتن پست پیروزی او را به عنوان نخستین راهیابی یک سوسیالیست به مجلس نمایندگان توصیف کرد. سندرز تا زمان انتخاب به سنا در سال ۲۰۰۷ در مجلس نمایندگان فعالیت کرد. او نخستین سیاستمدار مستقلی بود که پس از ۴۰ سال به نمایندگی مجلس آمریکا برگزیده می‌شد.
> رقابت‌های انتخاباتی ریاست جمهوری ۲۰۱۶
کمپین انتخاباتی برنی سندرز از ۲۶ می‌۲۰۱۵ آغاز شد، سندرز برخلاف نامزدهای دیگر به جای حامیان مالی بزرگ از حمایت‌های کوچک طبقات متوسط و کارگر آمریکایی برای تامین هزینه‌های تبلیغات انتخاباتی بهره می‌برد. سندرز در ۱۲ژوئیه ۲۰۱۶ به نفع هیلاری کلینتون از رقابت‌های انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده کنار کشید.
> انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰
برنی سندرز در تاریخ ۱۹ فوریه ۲۰۱۹ نامزدی خود را برای انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکا اعلام کرد. این دومین شرکت او در انتخابات ریاست جمهوری بود او در نظرسنجی‌های اولیه جزو پیشتازان انتخابات مقدماتی حزب دموکرات محسوب می‌شد. سندرز در هنگام اعلام کارزار انتخاباتی خود ۷۷ سال سن داشت، که ۵ سال بیشتر از سن دونالد ترامپ در زمان مشابه محسوب می‌شود. او به دلیل «سن بالا و فرصت ندادن به نامزدهای جوان تر» مورد انتقاد برخی هم حزبی‌های خود قرار گرفته است. از دیگر انتقادات به سندرز «وجود آزارجنسی در کارزار ۲۰۱۶» بوده است. سندرز هنگام اعلام دومین نامزدی خود، کمپین ۲۰۱۶ خود را «انقلاب سیاسی» نامید و اعلام کرد کمپین ۲۰۲۰ فرصت آن است که او و طرفدارانش، «این انقلاب را پیش ببرند.»
> وعده‌های انتخاباتی۲۰۲۰ سندرز
از جمله وعده‌های او می‌توان به «پوشش همگانی سلامت رایگان»، «دانشگاه‌های رایگان» و «شغل تضمین شده برای همه افراد»، اشاره کرد. سندرز همچنین یکی از هدف‌های کمپین ۲۰۲۰ خود را تک دوره‌ای کردن ریاست جمهوری دونالد ترامپ می‌داند و او را «دروغگو»، «نژادپرست»، «جنسیت پرست» و «همجنس گرا هراس» می‌داند.
> میزان تائید برنی سندرز
یک نظرسنجی جدید حاکی است که میزان تائید برنی سندرز در دیدگاه عموم، از جو بایدن و کامالا هریس بالاتر است. این رتبه‌بندی در حالی انجام و اعلام شده که سناتور سندرز خواستار آن شده بود که افزایش حداقل دستمزد به ۱۵ دلار، در لایحه ۱/۲ تریلیون دلاری مشوق مالی ویروس کرونا، که در هفته جاری به تائید کنگره رسید، گنجانده شود.
> سیاست خارجی/ ایران
در ۱ دسامبر ۲۰۱۶ مجلس سنای آمریکا برای تمدید تحریم‌های ده‌ساله علیه ایران رای‌گیری کرد. رهبر جمهوری اسلامی گفته بود که تمدید این تحریم‌ها نقض آشکار برجام است. این تحریم‌ها با اکثریت قاطع ۹۹ درصدی رای آورد و تنها کسی که به این تحریم‌ها رای نداد برنی سندرز بود. در انتخابات سال ۲۰۱۶ در رابطه با سیاست خارجی ایالات متحده در قبال ایران، برنی سندرز تنها کاندیدای ریاست جمهوری بود که اعلام کرده پس از رئیس‌جمهور شدن، هر چه سریع‌تر روابط آمریکا با ایران را از سر خواهد گرفت. رقیب او هیلاری کلینتون، معتقد بود این موضوع باید به صورت مقطعی و گام به گام انجام شود، نه به سرعتی که سندرز معتقد است. سناتور سندرز ریشه یهودی دارد اما از برجام به‌طور کامل حمایت می‌کند، معتقد است در قضیه اسرائیل و فلسطینیان، ایالات متحده باید به واقع بی‌طرف باشد و از حمایت بی‌چون چرای اسرائیل دست بردارد و در نهایت خواهان ایجاد رابطه دیپلماتیک مابین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا است.
برنی سندرز در مناظره با هیلاری کلینتون، در نقد دخالت‌های سابق دولت ایالات متحده در امور کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، از سقوط دولت قانونی مصدق، به عنوان نمونه‌ای از عملکرد ایالات متحده در ساقط کردن دولت‌ها یاد کرد و مصدق را نخست‌وزیر منتخب ملت ایران خواند که به خاطر منافع ایالات متحده و بریتانیا، از قدرت به زیر کشیده شد. او نتیجه این کودتا را دیکتاتور شدن شاه ایران و انقلاب ایران دانست.
> سندرز در منتهی الیه سمت چپ سیاست؟
«آلن بدیو» دو سخنرانی در سال ۲۰۱۶ در آمریکا ایراد کرد که به صورت کتاب منتشر شده است. در این کتاب نوشته شده: تضاد حقیقی پنهان در سیاست آمریکا تقابل هیلاری کلینتون و ترامپ نیست بلکه تضاد سیاسی در آمریکا زمانی است که سندرز و ترامپ با هم به رقابت بپردازند. به تعبیری ساده‌تر می‌گوید منتهی الیه سمت راست و منتهی الیه سمت چپ سیاسی آمریکا سندرز و ترامپ قرار می‌گیرند. آیا شما
قبول دارید؟
این تحلیل به نظر من منتهی الیه راست و چپ هیئت حاکمه ایالات متحده آمریکا است الزاما به این معنی نیست که این دو نفر یعنی سندرز و ترامپ دو سر طیف چپ و راست ایالات متحده آمریکا باشند. یعنی ما باید بین چپ و راستی که می‌توانند در حاکمیت باشند با چپ و راستی که در سطح جامعه هستند و نمی‌توانند در حاکمیت حضور داشته باشند تفکیک قائل شویم. از این جهت فردی مثل سندرز که در هیئت حاکمه است، سال‌ها سناتور بود، نامزد انتخابات ریاست جمهوری بود و از شانس پیروزی در انتخابات هم برخوردار بود منتها الیه سمت چپ ایالات متحده آمریکا را نمایندگی نمی‌کند. احزاب، جریان‌ها و شخصیت‌هایی هستند که به مراتب در مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی چپ گراتر از برنی سندرز هستند. احزاب کمونیستی، احزاب سوسیالیستی یا جریان‌های ضد جنگ که این‌ها یا اجازه ورود به آن‌ها داده نمی‌شود یا مورد استقبال و اقبال عمومی قرار نگرفتند و شانسی ندارند که در کنگره حضور داشته باشند یا روزی پای‌شان به کاخ سفید کشیده شود. در مورد جناح راست هم همین طور است. البته به آن اندازه که سندرز طیف چپ حاضر در هیئت حاکمه را نمایندگی می‌کند، ترامپ اینگونه نیست. اتفاقا ترامپ جزء راست میانه طبقه‌بندی می‌شود. هر از گاهی یک نشانه‌هایی از راست‌گرایی افراطی هم بروز داده اما از دونالد ترامپ هم راست‌گراتر در هیئت حاکمه آمریکا هست. اما راست گراهایی هم هستند که مثل چپ‌هایی که در هیئت حاکمه حضور ندارند آن‌ها هم در هیئت حاکمه نیستند و شانسی برای پیروزی ندارند در کنگره و کاخ سفید راه پیدا نمی‌کنند اما مورد استقبال قرار می‌گیرند راست‌هایی که شانه به شانه با نژاد پرستی در حرکت هستند. بنابراین تعبیر این صحبت درست است که سندرز و ترامپ بین دو سر طیف راست و چپ در آمریکا است اما به این معنی نیست که برنی سندرز تمام چپ را نمایندگی کند یا فردی مثل دونالد ترامپ تمام راست را نمایندگی کند. جریان‌های چپ هستند که سندرز را یک فرد راستگرای سازشکار لقب می‌دهند و راست‌هایی هم هستند که به فردی مثل ترامپ به چشم یک آدم خائن به ارزش‌های محافظه‌کارانه یک لیبرال مسلک نگاه می‌کنند که باعث می‌شود به شکل طیف‌های وسیع‌تری در دایره قدرت بین ترامپ و سندرز در آمریکا شاهد باشیم.
در سال‌های ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ سندرز برای رئیس جمهور شدن تلاش می‌کند. از یکی از اساتید تاریخ شنیدم که هیچ یهودی رئیس جمهور آمریکا نخواهد شد آیا این مسئله صحت دارد؟
تا به الان که هیچ یهودی رئیس جمهور نشده است و به جز جان‌اف کندی و جو بایدن همه پروتستان بودند. اما رئیس جمهور شدن یک یهودی خیلی غریب الذهن نیست. یهودی ستیزی در آمریکا هم وجود دارد برخی از جهت گیری‌های جریان‌های راست علیه یهودیان است. اما یهودیان از یک پشتوانه بسیار بزرگی برخوردارند و آن هم «اونجلیست ها» هستند که مسیحی اما به شدت علاقه‌مند به سرنوشت قوم یهود هستند و ظهور حضرت عیسی را منوط به پیروزی‌های اسرائیل در سرزمین‌های فلسطین می‌دانند. از این جهت از حمایت زیادی برخوردار هستند اما اینکه تاکنون رئیس جمهور نشدند چون وزن جمعیتی‌شان کم است. سه - چهار درصد آمریکایی‌ها یهودی هستند و نمی‌توانند در کشوری که اکثریت پروتستان است با توجه به پیشینه دینی و مذهبی برنده شوند. اما دور از انتظار هم نیست که یک یهودی رئیس جمهور شود. مثلا در سال ۲۰۰۰ الگور معاون جو لیبرمن یهودی بود و اگر در انتخابات اتفاقاتی که می‌دانیم رخ نمی‌داد جولیبرمن می‌توانست اولین معاون رئیس جمهور یهودی شود. بنابراین دور از ذهن نیست اما کار ساده‌ای هم نیست نیاز دارد یک سری الگوهای ذهنی آمریکا شکسته شود که راه برایشان باز شود.
پس یهودی بودن سندرز نمی‌تواند مانعی برایش باشد؟
خیر. رسیدن به جایگاهی که برنی سندرز است یک موفقیت بسیار بزرگ است. برنی سندرز بنا به دلایل دیگری در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ ناکام ماند. به نظر بنده پارامتر دین عامل مهمی در این قضیه نبود. اگر اتفاقات دیگری رخ می‌داد برنی سندرز می‌توانست به عنوان نامزد انتخابات بررسی شود و شانس شکست دادن دونالد ترامپ را هم داشت.
در سال ۲۰۰۰ زمانی که کار به آراء الکترال کشید- مابین الگور و بوش -
آن‌هایی که بعدها در مورد اتفاقات انتخابات ریاست جمهوری آمریکا تاریخ تحلیلی نوشتند جمله‌ای دست به دست می‌شد که اگر الگور رئیس جمهور شده بود مسیر جهان و ایالات متحده آمریکا عوض می‌شد آیا چنین فرضی در مورد سندرز در سال ۲۰۱۶ می‌تواند صحت داشته باشد؟
از آنجایی که ایالات متحده آمریکا خواسته یا ناخواسته بزرگترین بازیگر بازی جهان است بنابراین اینکه چه کسی رئیس جمهور شود فی نفسه تغییرات اساسی در دنیا ایجاد می‌کند. ربطی به سندرز یا الگور ندارد. هر کسی در آمریکا به ریاست جمهوری برسد با به اجرا گذاشتن طرح‌ها و برنامه‌های انتخاباتی، حزبی و سیاسی‌اش در جهان تاثیر‌گذار است. تا آینده نامعلوم و تا زمانی که آمریکا چنین وزن پر رنگی در شکل دادن به تحولات جهان داشته باشد هر رئیس جمهوری که روی کار آید این تغییرات را ایجاد می‌کند.
به نظر شما مقایسه الگور و سندرز مقایسه درستی است؟
سندرز دموکرات نیست و حزبی مستقل است ولی اگر بخواهیم در کمپین دموکرات طبقه‌بندی کنیم از یک جنبه اشتراکاتی داشتند. الگور هم به جناح لیبرال حزب دموکرات تعلق داشت برخلاف خانواده کلینتون‌ها که راست میانه حزب دموکرات هستند الگور متمایل به جریان لیبرال حزب می‌شد که مسائل زیست محیطی و حقوق بشری خیلی پررنگ بود. از این جهت مشابهت‌هایی بین الگور و سندرز وجود دارد ولی سندرز بیشتر یک شبه انقلابی است یک اصلاحگر عمده است. افرادی مثل الگور بیشتر در چارچوب ساختارها و نظم و نظام مستقر طبقه‌بندی می‌شوند ولی از سندرز می‌توان با تعابیری مثل شورشی یاد کرد. اسم کتابی هم که نوشته انقلاب مارس، از واژه انقلاب استفاده کرده است. یکی از دلایل عمده‌ای که در سال ۲۰۱۶ و ۲۰۲۰ نتوانست حمایت‌های عمومی را حداقل در حزب دموکرات به سمت خودش جلب کند این است که نگران هستند چنین شخصی وقتی به قدرت رسد بسیاری از چارچوب‌های سنتی را از بین ببرد و دست به تغییراتی بزند که خیلی با خلق و خوی آمریکایی‌ها که خیلی به نظم و نظام مستقر پایبند هستند خوش نیاید از این جهت تفاوت وجود دارد. فاصله بین الگور با سندرز در مسائل تحولات و اصلاحات اجتماعی مقداری زیاد است.
اگر با این عبارت موافق هستید سوال را کامل می‌پرسم. من هنری کیسینجر را یک شخصیت خیلی خاص در تاریخ سیاسی آمریکا می‌دانم. چقدر سندرز در سیاست و عرصه قدرت آمریکا خاص است؟
هنری کیسینجر در عرصه سیاست خارجی یک شخصیت شاخص و سرشناس است و اگر نه در عرصه سیاست اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جایگاهی که در عرصه سیاست خارجی دارد، ندارد و برای کشورهای دیگر شناخته شده‌تر اما در داخل اینگونه نبوده است. با این حال هنری کیسینجر را مدافع یا حافظ نظم می‌دانم کسی که آمد نظام ساخته شده توسط ایالات متحده را پاسداری کند و به عنوان یکی از پاسداران امپراطوری آمریکا می‌شود از او یاد کرد. ولی سندرز یک انقلابی است که خواهان تغییرات اساسی است حتی تا دگرگون کردن یک سری از مناسبات اقتصادی و اجتماعی. اکنون دائم در مورد بی‌عدالتی و نابرابری صحبت می‌کند و دیدگاهش علیه بزرگان وال استریت و طمع ورزی سرمایه داران است. یک نوع نگاه انتقادی به نظام سرمایه داری در آمریکا دارد. ماهیتا به کیسینجر نمی‌خورد. کیسینجر یک انقلابی، برانداز و تحولخواه نبود او حافظ وضعیت موجود بود اما سندرز معتقد است برای رسیدن به زندگی بهتر باید تغییراتی ایجاد کرد و معتقد است با اصلاحات بنیادین باید منشا تغییرات بزرگ بود. سندرز سمبل تغییر و کیسینجر سمبل حفظ وضع موجود است.
حرف‌ها و ادعاهای آقای سندرز را چقدر واقعی می‌دانید؟
برای طیف وسیعی از جامعه آمریکا اصلا مورد پسند نیست. به شدت نگران و وحشت زده هستند چون در سپهر سیاست آمریکا سوسیالیسم یا اشتراکی یا توزیع ثروت بسیار امر ناپسندی است و همگان گارد می‌گیرند. به ویژه علی رغم مواضع ضد ثروتی که دارد و منتقد به وال استریت در زندگی شخصی فرد ثروتمندی است و روابط بسیار نزدیکی با بزرگان وال استریت دارد. در همین انتخابات ۲۰۱۶ در رده بالای جمع‌آوری پول بود که بخش عمده‌ای از این پول را سرمایه داران و کمپانی‌های بزرگ می‌دهند و گفته می‌شود رفتار سندرز با گفتارش متناقض است چگونه یک فرد ثروتمند می‌تواند مدافع فقرا باشد؟ اما دیدگاهش برای جوانان مورد پسند است برای کسانی که از وضع موجود ناراضی هستند اما محافظ کار نیستند قابل قبول است. کسانی که از نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی رنج می‌برند از او حمایت می‌کنند. اما دشمنانی بسیار عمیق‌تر و گسترده‌تر از حامیان دارد. اینکه در سال ۲۰۱۶ حذف شد همه‌اش به این دلیل نیست که توطئه‌ای توسط هیلاری کلینتون صورت گرفت یا در سال ۲۰۲۰ توطئه‌ای توسط بایدن. پایگاه اجتماعی فراگیر هم ندارد پایگاه اجتماعی قوی و پر سر و صدا دارد و جوانان بسیار به او علاقه‌مند هستند اما به همان اندازه افراد مسن افرادی که هنوز ذهنیت‌های جنگ سردی دارند بحث سوسیالیسم برایشان اهمیت دارد و تداعی‌کننده اتحاد شوروی است، علیه او جبهه می‌گیرند.
به عنوان یک تحلیل‌گر مسائل سیاسی آمریکا چقدر صداقت در صحبت‌های آقای سندرز می‌بینید؟
پاسخ به این سوال خیلی سخت است چون در آمریکا زندگی نکردم. تصویری که از برنی سندرز می‌بینم با واقعیت‌های زندگی روزمره مردم آمریکا شاید متفاوت باشد. سندرز را به عنوان کسی که نقاد سیستم است و تلاش می‌کند سیستم را آسیب‌شناسی کند مورد توجه قرار می‌دهم قضاوت ارزشی یا ندارم یا ترجیح می‌دهم اکنون بیان نکنم چون قرار است منتشر شود. از یک منظر تفکرات سندرز اگر به تقویت قدرت آمریکا منجر شود و بتواند آمریکا را از مشکلاتش خارج کند می‌تواند برای کشورهایی مثل ایران مخاطره‌آمیز باشد چون اگر اصلاحات صورت گیرد و آمریکا از بحران‌ها خارج شود می‌تواند با قدرت بیشتری سلطه‌اش در جهان را ایجاد کند بعضی از نظریات این است آمریکا اگر به سمت بحران پیش رود و کسی کمک نکند آمریکا به سمت فروپاشی پیش می‌رود. اما اگر منجی پیدا شود و تلاش کند آمریکا را احیا کند شاید از یک منظر مورد پسند نباشد و خیلی‌ها در دنیا خواهان فروپاشی آمریکا هستند.
دقیقا همان مسیری که آقای ترامپ طی می‌کرد؟
بله. بعضی می‌گفتند ترامپ خوب است چون آدمی است که به فروپاشی آمریکا کمک می‌کند و با این ادله در ایران و برخی کشورها حمایت می‌کردند و بیان می‌کردند ترامپ نسخه آمریکا را می‌پیچد. عکس آن می‌تواند این باشد که اگر سندرز بیاید و اصلاحات خود را انجام دهد و فروپاشی و افول آمریکا را به تعویق بیاندازد برای کشوری مثل ایران می‌تواند مخاطره‌آمیز باشد چون نفع آن در درجه اول به جیب شهروندان آمریکایی می‌رود. ادعای سندرز این است که می‌خواهد آمریکا را قدرتمند کند.
فارغ از چین، ایران و کره شمالی یکی از اصلی‌ترین مسائل سیاست خارجه آمریکا همیشه روسیه بوده است. شاهد بودیم هر گاه هیئت حاکمه آمریکا یک رابطه نرم‌تر و نزدیکتری با روسیه داشتند اتفاقات عجیبی در برخی نقاط دنیا افتاده است. مثلا در خاورمیانه یا شرق آسیا. در یکی از کمپ‌های انتخاباتی آقای ترامپ متلکی به آقای سندرز گفته بود که ما می‌دانیم روس‌ها چقدر علاقه مندند سندرز رئیس جمهور شود. آیا واقعا هیئت حاکمه روسیه به شخصی مانند سندرز علاقه داشت که رئیس جمهور شود؟
تحلیل بنده این است که کشورهایی که از جانب ایالات متحده آمریکا احساس خطر و تهدید می‌کنند هر چه این احساس تهدید شدیدتر باشد بیشتر علاقه مندند که در داخل آمریکا جنگ، دعوا، درگیری و تنش وجود داشته باشد. این درگیری و تنش می‌تواند با حمایت از یک گروه علیه گروه دیگر باشد. بنابراین منطقی است که اگر روس‌ها احساس خطر می‌کنند اتفاقاتی در آمریکا رخ دهد که آمریکایی‌ها گرفتار خودشان باشند. این می‌تواند انتخابات باشد یا رسوایی‌هایی برای رئیس جمهور باشد که هر روز دعوا و کشمکش داشته باشند و به کشورهایی مانند ایران، چین و روسیه توجه نکنند. از این جهت دولت اگر در دست دموکرات‌ها باشد جمهوری خواهان تلاش می‌کنند آشوب به پا کنند در اختیار جمهوری خواهان باشد دموکرات‌ها علیه آن‌ها کار می‌کنند. از این منظر منطقی به نظر می‌رسد که کشورهایی مثل روسیه، ایران، چین، کوبا و ونزوئلا به دنبال این باشند که در آمریکا جنگ و دعوا باشد یا اگر در توان‌شان باشد و قدرت اثرگذاری داشته باشند بتوانند به این شکاف‌ها شدت بخشند. برخلاف برخی از کارشناسان معتقدم دلبستگی شخصی بین پوتین و ترامپ نه در سال ۲۰۱۶، در سال ۲۰۲۰ وجود داشته. ترامپ ابزاری برای تشدید شکاف‌ها و اختلافات در درون آمریکا بوده است. مثلا این کار را اگر سندرز انجام دهد روس‌ها از سندرز حمایت می‌کنند، اگر بایدن انجام دهد از او حمایت می‌کنند.
آقای سندرز در هر صورت یکی از حامیان آقای بایدن بود ولی اقبالی از سمت آقای بایدن به سمت سندرز نمی‌بینیم کما اینکه بایدن تقریبا می‌توان گفت با برخی از حامیانش فاصله مطمئنه‌ای ایجاد کرده آیا ممکن است این فاصله سبب شود سندرز به عنوان یکی از منتقدان یا مخالفان بایدن دست به تحرکاتی زند؟
برخلاف این دیدگاه معتقدم سندرز اثر خود را گذاشت. درست است که سمتی در دولت بایدن نگرفت علتش هم این است که دموکرات‌ها در سنا لب مرزند و ۵۰ - ۵۰ هستند و هر سناتوری که از دست دهند پرکردن جایش بسیار دشوار است بنابراین اگر سندرز می‌خواست وزیر شود می‌توانست این خطر را ایجاد کند که برتری شکننده دموکرات‌ها به خطر افتد. بنابراین
هیچ‌کس از سنا وارد دولت بایدن نشد و تنها کامالا هریس بود که معاون رئیس جمهور شد. اما بعضی از سیاست‌هایی که اجرا می‌شود متاثر از فشاری است که جریان ترقی خواه در داخل حزب دموکرات بر بایدن ایجاد کردند و یک سری ایده‌ها را به تیم بایدن تحمیل نمودند. انرژی سبز محصول کار افرادی مثل سندرز و خانم کلینتون است آن‌ها این را از بایدن خواستند و او هم انجام داد. یا واگذاری ریاست کمیته بودجه سنا که بسیار بسیار مهم است به سندرز و یک تنه می‌تواند تمام اقتصاد آمریکا را زیر و رو کند. بنابراین با این نظر موافق نیستم که نادیده گرفته شده اتفاقا به شکل خیلی حساب شده سندرز داخل دولت نفوذ دارد و ایده‌هایش به اجرا گذاشته می‌شود. الان بحث سر این است بدهی بانکی دانشجویی تا سقف ۵۰هزار دلار بخشیده شود؛ یکی از عمده‌ترین محورها و تبلیغات و شعارهای برنی سندرز بوده و بایدن یواش یواش در صدد پذیرفتن آن است. اگر این مسئله اجرا شود یک پیروزی بسیار بزرگ برای سندرز و جریان حامی او در داخل آمریکا است. ممکن است در آینده اختلافاتی بروز کند اما در سال ۲۰۲۰ تعداد کمیسیون ترقی خواه بیشتر شد این نشان می‌دهد که اقبالی در جامعه وجود دارد و حزب دموکرات و بایدن مجبور هستند بیش از گذشته به نظریات این جریان گوش بسپارند. تا جایی که دونالد ترامپ می‌گفت رئیس جمهور بایدن است ولی من دارم با سندرز مناظره می‌کنم. اینها صحبت‌هایی است که جناح راست در آمریکا می‌زند و می‌خواهد بگوید بایدن دولت راست میانه حزب دموکرات نیست برآیند رادیکالیسم ترقی خواه چپ گراها یا به قول خودشان سوسیالیست‌های حزب دموکرات است.
خانم کلینتون بسیار در انتخاب آدم‌ها تاثیر‌گذار است حتی از عنوان مادرخوانده دولت بایدن برای او استفاده می‌کنند. کامالا هریس و سندرز هر دو از رقبای آقای بایدن بودند. آیا سندرز هم به اندازه کلینتون آدم و رد پا در دولت دارد؟
همسر خانم کلینتون جزء محبوب‌ترین روسای جمهور آمریکا است. برای خود وزنه‌ای است و اصلا قابل مقایسه نیست. جریان میانه رو حزب دموکرات به رهبری خاندان کلینتون اداره می‌شود. بسیار با یک شخص شبه انقلابی و شبه شورشی که در حزب دموکرات اقبالی ندارد تفاوت دارد. اگر بخواهیم مقایسه کنیم در برابر نفوذ کلینتون سندرز کم می‌آورد. اما این به این معنی نیست که فی نفسه نقش نفوذی نداشته باشد. ریاست کمیته بودجه سنا بسیار
با اهمیت است. ولی توجهی که بایدن به جریان راست میانه دارد بسیار بیشتر از توجه به جریان ترقی خواه است.