پیشکسوتانی که «بزرگ» نمی‌شوند «گنده» می‌شوند

سوژه روز احسان محمدی        ما مثل خیلی چیزهای دیگر از «مکتب» گرفته تا «فلسفه تیم» تقریباً هیچ تعریف واحدی از «پیشکسوت» نداریم. صرف اینکه یک بازیکن چند وقتی در یک تیم بازی کرده او را پیشکسوت قلمداد می‌کنیم. در فرهنگ لغت واژگانی مانند «مقدم، پیشگام، پیشرو، پیشقدم» برای این واژه آمده یا «قدیمی‌ترین و بزرگترین پهلوان یک زورخانه که حق تقدم در پهلوانی دارد» را معادل آن آورده‌اند اما انصافاً وقتی از پیشکسوت فوتبالی حرف می‌زنیم این واژه‌ها یاد شما می‌آید یا کسانی که در فضای مجازی یا تلویزیون بیشتر کل‌کل می‌کنند و دماغ حریف را می‌سوزانند؟ خیلی از بازنشسته‌های فوتبال وقتی پای حرف زدن در مورد دنیای فانی پیش می‌آید یا جایی زیر تابوت رفیق جان‌ باخته‌ای را می‌گیرند جملات کلیشه‌ای «ای بابا! ما بیرون از زمین رفیقیم و این رنگا چیه»، «مهم معرفت و انسونیت! هستش وگرنه جام‌ها میان و میرن»، «ما باید قدر همو بدونیم چون جوونا به دهن ما نگاه میکنن و درستش نیس که جوری حرف بزنیم اونا بیوفتن به جون هم» و... اما بعضی از همان فیلسوفان و زاهدان تارک دنیا، وقتی به تلویزیون دعوت می‌شوند یا در تنهایی‌شان می‌خواهند از هواداران دلبری کنند و فالوور بالا ببرند حرف‌هایی می‌زنند که شرم‌آور است. من برای یک بازیکن قدیمی که بخشی از جوانی و سلامتی‌اش را تقدیم یک باشگاه کرده (فارغ از اینکه پول گرفته، کم گرفته یا دلی بازی کرده) احترام قائلم و حق می‌دهم عاشقانه تیمش را دوست داشته باشد اما از اطلاق «پیشکسوت» به هر کسی که می‌خواهد به هر قیمتی با سوءاستفاده از برند یک باشگاه یا هواداران آن دیده شود فراری‌ام. تکرار می‌کنم: به هر قیمتی، از جمله دلبری‌های لوس و خردسالانه در تحقیر تیم حریف! رسانه‌ها دنبال جنجالی‌ها می‌گردند. در رسانه عموماً «سرگرمی» بر «آموزش» غلبه دارد. گردانندگان آن بیشتر دیده شدن می‌خواهند و تعارف‌هایی مانند «فرهنگ‌سازی» و «رسالت در برابر جامعه» و «منشور اخلاقی» و... صرفاً برای خالی نبودن عریضه است وگرنه همه با این واقعیت کنار آمده‌ایم که لایک و فالوور به خون عصر ارتباطات تبدیل شده و خبر طلاق یک بازیکن فوتبال بر معرفی کتاب یا فیلمی ارزشمند توسط بازیکن دیگر غلبه دارد و ملت مشتاقانه اولی را می‌بلعند. اینکه رسانه ذائقه می‌سازد یا مردم منوی رسانه را تعیین می‌کنند بحث مفصلی است. این متن در دفاع از پیشکسوتان محترمی است که چون جیغ نمی‌کشند، توهین نمی‌کنند، به حریف احترام می‌گذارند، خودنمایی اغراق‌ شده ندارند و... کسی آنها را نمی‌بیند، دعوت‌شان نمی‌کند به رادیو و تلویزیون و در نتیجه نسل جدید هیچ تصویری از آنها را در ذهن نگه نمی‌دارد و همان فحاشان و هتاکان و خالقان خاطرات جعلی یا نفرت‌افزایان تا مقام «پیشکسوت باتعصب» صعود می‌کنند و صاحب حواریونی می‌شوند که به پشتوانه آنها با فشار رسانه‌ای از باشگاه خودشان سهم‌خواهی می‌کنند و با همان هوش اندک و صدای بلند به تیم هم صدمه می‌زنند. انتظار اینکه متر و معیاری مشخص شود که چه کسی پیشکسوت باشگاه است و حق اظهارنظر دارد یا ندارد شاید شبیه به دیکتاتوری باشد اما واقعاً هر کس که چند سالی در یک باشگاه توپ زده حق دارد در همه ارکان باشگاه مداخله کند، نقش مدیرعامل، سخنگو، روابط عمومی و... را بازی کند؟ «گنده» شدن با «بزرگ» شدن تفاوت دارد. رسانه‌ها در خلق «گنده»ها نقش کلیدی دارند، وقتش نرسیده با این همه خسارت بر جامعه و خلق تنفر کمی برای «بزرگان و محترمان واقعی» جا باز کنیم و هتاکانی که شهوت دیده شدن به هر قیمت دارند را کمتر پیش چشم خلق به عنوان قهرمان بیاوریم؟