حرف‌های جدید درباره آیت‌‌الله هاشمی

احمد هاشمی بهرمان برادر کمتر شناخته‌شده آیت‌ا... اکبر هاشمی رفسنجانی است. در یک روز فروردین ۱۳۹۶ و تنها یکی دو ماه پس از درگذشت آن شخصیت اثرگذار و به‌یادماندنی خدمت ایشان می‌رسیم و در فضایی ساده و صمیمی به گفت‌وگو درباره خاطرات برادر از برادر پرداختیم. افسوس و حسرتی عمیق در چشمان ایشان پیداست. آرام و با حوصله و ساده و بی‌پیرایه و بی‌تحفظ سخن می‌گوید. در این گفت‌وگو که با زبانی بسیار ساده بیان شده مطالب ناب و منحصر بفردی از زوایای زندگی آیت‌ا... مطرح شده است که برای اهل تحقیق و تعمق پنجره‌هایی تازه را می‌گشاید. احمد هاشمی به «شفقنا» ناگفته‌هایی از زندگی آیت‌ا... هاشمی را بیان کرد که می‌خوانید:
آقای خامنه‌ای در چه سالی با آقای هاشمی دوست شدند؟
سال ۴۲ یا ۴۳ بودکه این دو بسیار با هم مانوس شدند.
از چه زمانی آقای اکبر هاشمی مشهور و نامشان مطرح شد؟


آقای هاشمی از سال ۴۲ مبارزات را شروع کرده بود و کم‌کم با آیات عظام مانوس بود و علاوه بر انتشار کتاب مکتب تشیع، کتابی در مورد مبارزه با استعمار تحت عنوان «سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار» را ترجمه کرد و مقدمه تندی برای آن نوشت. در این کتاب اسرائیل را با خانواده سلطنتی ایران مقایسه کرده و گفته بود که خانواده سلطنتی بسیار به ایران ظلم می‌کنند. شیخ اکبر از همان زمان زیر نظر ساواک رفت، انتشار کتابش را ممنوع کردند و خودش هم دیگر زیر نظر بود. گاهی از زندان آزادش می‌کردند و بعد از چند ماه دوباره بازداشت می‌شد. یک دوره ۴‌ساله هم به‌طور کامل در زندان بودند.
چرا شایعه کردند که آقای هاشمی ثروت انبوهی داشته‌اند؟
شیخ اکبر ثروت نداشت ولی فکر سازندگی داشت و هر جا که می‌رفت، سازندگی می‌کرد. تولیت قم در سالاریه ۳۰۰ هکتار باغ انار و میوه داشت، شیخ اکبر گفته بود که رژیم این دارایی تو را تصاحب می‌کند، قبل از آن آنها را وقف کن تا بتوانیم با آن برای طلاب خانه‌ای بسازیم و به طلبه‌هایی که فقیر و متاهل هستند کمک کنیم. تولیت هم این زمین را وقف کرد، شیخ اکبر طرح آن را از مهندسان زندان گرفتند و همان‌جاطرح ساخت شهرک را ریختند. در حال حاضر سالاریه قم بهترین شهرک است و حدود ۲ الی ۳‌هزار واحد در این منطقه ساخته شده است.
از روابطشان با رهبری انقلاب خاطره‌ای ندارید؟ این فراز و فرودهایی که پیدا شد آقای هاشمی نقل و نظری نداشتند؟
ایشان با آقای خامنه‌ای بسیار دوست بودند. حتی زمانی خانه‌ای گرفته بودند که دو طبقه بود در خیابان ایران. مانند دو برادر بودند. اختلافی به آن شکل بینشان نبود. مردم بیشتر در این کارها شیطنت می‌کنند وگرنه اختلاف نظر بوده ولی اختلاف شدید نبوده است. این اواخر هم‌حاج‌آقا در یکی از مصاحبه‌هایش گفت که عشق من خامنه‌ای است و ایشان را بسیار دوست دارم. آنها از جوانی با هم مانوس بودند و رفت و آمد داشتند.
چرا صلاحیت حاج‌آقا تایید نشد؟
بعضی‌ها ناراحتی عمیقی از حاج‌‌آقا داشتند، فکر کردند که اگر ایشان بیاید می‌خواهد تغییرات کلی اعمال کند. شایعاتی هم در این زمینه درست می‌کردند، مثلا گفتند که رهبری باید در قانون اساسی شورایی باشد و اگر آقای هاشمی بیاید، می‌خواهد این اصل قانون اساسی را اجرایی کند، در صورتی که این‌طور نبود، حاج آقا نظر بلندی داشتند و معتقد بودند هر کسی که می‌تواند خدمت کند، بر سر کار باشد ولی لطمه‌ای به‌جمهوری اسلامی، انقلاب و مردم وارد نکنند چون واقعا انقلاب برای مردم گران تمام شد.
آخرین بار چه زمانی حاج آقا را دیدید؟
دو یا سه روز قبل از فوتشان که عقد دختر یاسر بود، همه اقوام درجه یک به خانه یاسر رفتند و حاج آقا صیغه ازدواج آنها را خواند و نصحیتشان کرد و دو روز بعد از این عقد حاج آقا فوت کردند.
چطور مطلع شدید که حال آقای هاشمی نامساعد شده است؟
یکی از دوستان با من تماس گرفتند و گفتند که حاج آقا حالش بد شده، شما مطلع هستید؟ گفتم خیر اطلاعی ندارم، شاید شایعه باشد.
آقای هاشمی پیش از نامساعد شدن حالشان، تندرست بودند؟
بله، بسیار سالم و سرحال بودند.
سابقه بیماری نداشتند؟
اصلا سابقه سکته نداشتند ولی قندشان بالا بود و با ورزش و دارو قندشان متعادل نشان می‌داد. در تماس نخست که اطلاع دادند حال شیخ‌اکبر مساعد نیست، من جدی نگرفتم. پس از آن دوست دیگری به من زنگ زد و گفت که حاج‌آقا را به بیمارستان شهدا منتقل کردند، پرسیدم چرا؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفت حالشان خوب نبوده است. ما پایین شهر بودیم و تا به بیمارستان رفتیم، دیدیم که تعداد بسیاری از مردم به طرف بیمارستان هجوم آوردند به‌گونه‌ای که اصلا امکان نزدیک‌شدن به بیمارستان وجود نداشت.
پس از درگذشت آقای هاشمی دیداری با رهبری انقلاب داشتید؟
بله، دیدار داشتیم، یکی از دیدارها در همان روزی بود که آقای خامنه‌ای برای مرحوم هاشمی رفسنجانی مراسم برگزار کردند. در آن روز جلسه‌ای گذاشتند و خواستند که اخوان و فرزندان را ببینند. ما به اتاق مخصوص خودشان رفتیم و صحبت کردیم. ایشان گفتند ناراحتی من کمتر از شما نیست، من هم یار دیرینه خود را از دست دادم، امروز نوبت ایشان بود و فردا نوبت ماست، باید بپذیریم. شما ایشان را فراموش نکنید و برایشان قرآن زیاد بخوانید و صدقه بدهید. گفتیم در حد توان این کار را خواهیم کرد. دو هفته بعد، دوباره ایشان را دیدیم، من و آقای خامنه‌ای روی صندلی نشسته بودیم و بقیه روی زمین نشسته بودند. از من پرسیدند که احمد آقا چرا روی صندلی نشستید؟ گفتم زانودرد دارم. گفتند یادت هست که زمانی معلم من بودی؟ گفتم بله یادم هست و افتخار من همین است. گفتند پول هم از من گرفتی. گفتم بله. گفتند همان ۶۰ تومن که بابت کلاس‌ها پرداخت کردم، حقوق دو ماه من بود. بعد از آن گفتند عقد مهدی را من و شیخ اکبر در همین اتاق بستیم و پس از آن با محمد و محمود شوخی کردند. به‌طور کلی دیدار خوبی بود. جالب این است که احمدی‌نژاد هم جزو مستقبلین بود، جلوی در به مهمانان خوشامد می‌گفت.
فقدان آقا هاشمی چه اثری برای شما داشته است؟
ما تا چند روز پیش شوکه بودیم و اصلا باورمان نمی‌شد که فوت شدند ولی کم‌کم جای خالی ایشان حس شد و باور کردیم که از بین ما رفتند. من چون شهرستان بودم هر دو ماه یک بار ایشان را می‌دیدم اما مدام سراغ مرا می‌گرفتند.
چرا در مورد خانواده هاشمی شایعات بسیار است؟
خانواده هاشمی تافته جدا بافته‌ای نیستند و مانند سایر مردم زندگی می‌کنند. اتفاقا برخی بسیار راحت‌تر و بهتر از ما زندگی می‌کنند.
اینکه گفتند ثروت حاج آقا قبل و بعد از انقلاب تغییر عمده‌ای کرده است،چه؟
بعد از انقلاب ثروت حاج آقا کمتر هم شده است.
چرا آقای هاشمی را با امیرکبیر مقایسه می‌کنند؟
امیرکبیر فکر سازندگی داشت و می‌خواست ایران، رو به دانش و سواد پیش برود. حاج آقا هم اقدامات بزرگی برای پیشرفت ایران انجام داد و هدفش سرفرازی ایران بود. امیرکبیر دارالفنون را تأسیس کرد و حاج آقا هم دانشگاه آزاد اسلامی را با یک‌میلیون تومان که امام هدیه دادند تأسیس کرد. آن زمان افراد ۴ سال پشت کنکور می‌ماندند و نمی‌توانستند برای ادامه تحصیل به دانشگاه بروند. شیخ اکبر دانشگاه آزاد را تأسیس کرد تا افراد بیشتری بتوانند درس بخوانند.