درباره دریاچه ارومیه

مهدی معتق‪-‬ محققان و دانشمندان آمریکایی در احیای دریاچه ارومیه که یک برنامه بلندپروازانه برای جلوگیری از بروز یک فاجعه زیست محیطی در ایران است، مشارکت و همکاری دارند. وب سایت «یورک الرت» (EurekAlert) وابسته به انجمن پیشرفت علم آمریکا با انتشار گزارشی با اعلام این مطلب نوشت: «در یک اتفاق نادر، دانشمندان و مهندسان منابع آب از ایران و ایالت یوتا آمریکا در یک تحقیق علمی جسورانه برای احیای یکی از بزرگترین دریاچه‌های شور جهان همکاری می‌کنند.» باید بگویم که در اکثر دانشگاه‌های ایران اینگونه همکاریهای علمی با مراکز مختلف علمی در دنیا وجود دارد و در گذشته هم وجود داشته است. همکاری جدید در حوزه فعالیت احیا این دریاچه اتفاق جدید و نادری نیست و این جزو روال معمول کارهای
دانشگاهی و تحقیقاتی است. در خصوص دریاچه ارومیه آن
چیزی که مورد قبول اکثریت محققین و کارشناسان مستقل است این است که دریاچه ارومیه به دلیل مسائل طبیعی مانند خشکسالی و آب و هوا و... خشک نشده است، بلکه آن چه که باعث خشکی دریاچه ارومیه شده است مدیریت نامناسب منابع آبی بوده است. این مدیریت نامناسب در فرم‌های مختلف خود را نشان داده است مانند رقابت در منابع بالا دستی دریاچه ارومیه
برای تصاحب منابع آب، سدسازی‌های بی‌رویه وعدم رعایت حق آبه


دریاچه، الگوهای کشت نامناسب و... . همه این عوامل باعث
شده است تا مصرف آب در حوضه‌های بالادستی ارومیه افزایش پیدا کرده و در نتیجه منبع ورودی آب به دریاچه کاهش پیدا کند. زمانی هم که منبع ورودی آب به دریاچه کاهش پیدا کند مسلما اثر مسائلی مانند تبخیریا خشکسالی‌های مقطعی خود را بیشتر نمایان کرده و خود به خود در طول زمان دریاچه خشک می‌شود. مشکل دریاچه ارومیه نگاه نامناسب به منابع آبی و همچنین نگاه به شدت سازه‌ای و پر طمع به منابع محدود آب است. یکسری کارها باید برای احیا این دریاچه صورت بگیرد مانند تغییر الگوهای کشت، مشاغل جایگزین، مدیریت مناسب منابع آب و مدیریت غیر سازه‌ای آن‌ها. قسمی از این فعالیت‌ها مسلما نیاز به بودجه دارد اما اینگونه نیست که مسئله دریاچه ارومیه تنها با اختصاص بودجه به آن حل شود. وقتی نگاه عوض
شود خود به خود مواردی که نیاز به اصلاح دارند اصلاح خواهند شد
و برای آن‌ها هم منابع مالی مناسب دربودجه در نظر گرفته
می‌شود. مهم این است که این نگاه تغییر پیدا کند و با عواملی که باعث خشکی دریاچه ارومیه شده‌اند، مقابله شود. اگر نگاه تغییر کند در طولانی مدت می‌توانیم انتظار داشته باشیم منابع ورودی به دریاچه دوباره به سیاق گذشته برگردد و در این راستا دریاچه احیا خواهد شد.
اخیرا مسئولین اعلام کرده‌اند اگر حق آبه دریاچه از طریق سدها داده نشود، دریاچه دوباره وضعیت تاسف باری پیدا میکند. خوب سوالی که ایجاد میشود اینست که وقتی پس از گذشت این همه سال و تشکیل ستاد و غیره نتوانستیم حق آبه دریاچه را به درستی تامین کنیم، صرف میلیون دلار بودجه برای تونل انتقال آب چه توجیهی دارد و چه معجزه‌ای قرار است این تونل برای دریاچه بکند، غیر از اینکه معضلی به معضل‌های موجود اضافه میکند؟ این را باید در نظر داشته باشیم که به راحتی می‌شود در یک مدت کوتاهی یک اکوسیستمی را با مدیریت نامناسب خراب کرد اما بازگرداندن حیات دوباره به اکوسیستم کار راحتی نیست. شما یک جنگل را به راحتی میتوانید با یک تغییر کاربری و ساخت ویلا و سد در عرض یک سال کاملاتخریب کنید. احیا اولیه آن اکوسیستم جنگل ولی ممکن است ۴۰ سال یا بیشترطول بکشد. در مورد منابع آبی هم همینگونه هست. به این دلیل که هر تغییر سیاست برای احیا اکوسیستم یکسری برنده و بازنده‌های جدیدی را در سیستم مدیریت ایجاد می‌کند که این بازنده‌ها و برنده‌ها عکس العمل‌های متفاوتی نسبت به سیاست‌گذاری‌های جدید خواهند داشت و همین احیا یک اکوسیستم را بسیار پیچیده می‌کند. نیاز به یک عزم ملی و اراده همگانی برای رفع این مشکلات است تا به صورت اساسی و پایه‌ای و نه رویکرد به شدت سازه‌ای مشکلات حل شوند. نیاز به یک برنامه دراز مدت برای احیای اکوسیستم‌های تخریب شده است. دریاچه ارومیه مثال بسیارکوچکی است از یک پدیده و معضل بزرگی که متاسفانه در یک مقیاس بزرگ اکنون در ایران اتفاق افتاده است. این ناشی از مدیریت ناصحیح منابع آب است که این مدیریت در طول سالیان گذشته از یک سو سبب آسیب رساندن به منابع آب سطحی مانند تالاب‌ها و دریاچه ها شده و از طرف دیگرسبب شده بسیاری از دشت‌های ایران منابع ارزشمند آب زیرزمینی خود را از دست داده و دچار معضل فرونشست و نابودی منابع خاک شوند. دریاچه ارومیه را باید در این پازل کلی دید نه اینکه نگاه به آن یک نگاه جزئی و موردی باشد. اگر به مسئله در دیدکلی درست نگاه شود و معضلات حل شوند معضل این دریاچه هم حل خواهد شد.