جايگاه سوژگي سيمين دانشور

محسن آزموده 
سيمين دانشور (1390-1300) شناخته شده‌ترين نويسنده زن در ادبيات جديد ايران است و رمان سووشون (1348)مهم‌ترين و اثرگذارترين كتاب او كه تاكنون بيش از بيست بار به چاپ رسيده است، يعني بيش از 500 هزار نسخه از آن به فروش رفته، به 17 زبان متفاوت ترجمه شده و به نوشته برخي از پژوهشگران پس از بوف‌ كور هدايت، احتمالا پرفروش‌ترين رمان فارسي است. همين جايگاه رفيع و قابل توجه، سبب شده كمتر از منظري انتقادي به آن نگاه شود و عمده نقد و بررسي‌ها، در جهت تمجيد و ستايش از آن صورت بگيرد. شيرين كريمي، پژوهشگر علوم اجتماعي و تاريخ اما در كتاب «پنجاه سال بعد سووشون» (نشر نگاه معاصر، تهران: 1399) خلاف جهت جريان اصلي شنا كرده و كوشيده از چشم‌اندازي نقادانه با اين كتاب مواجه شود، رويكردي كه هر نويسنده و متفكري بايد با آغوش باز از آن استقبال كند، زيرا ارج‌گذاري راستين به يك اثر يا ايده، جدي گرفتن آن و گفت‌وگوي انتقادي پيرامونش است، كاري دشوار اما ارزشمند و قابل تقدير. 
نقد واقع‌گرايي سووشون
كريمي كه تاكنون كتاب‌ها و مقالاتي در حوزه علوم اجتماعي و مطالعات زنان تاليف و منتشر كرده، در اين كتاب، به نقد واقع‌گرايي رمان سووشون پرداخته است. او مي‌نويسد: «در اين نوشتار نشان مي‌دهم سووشون يك داستان بلند غيرواقع‌گراست. سووشون لغزش‌ها و تناقض‌هايي اساسي درباره اشخاص، گروه‌ها و وقايع تاريخي در ايالت فارسي دارد.» 
وقايع رمان سووشون در فارس و شيراز سال‌هاي دهه پرآشوب 1320 خورشيدي به وقوع مي‌پيوندد، داستان حول برهه‌اي حساس از زندگي خانوادگي زري مي‌گذرد، مادري ميانسال، شهري، تحصيلكرده و از خانواده‌اي متمول و سرشناس و همسرش يوسف، خرده‌مالكي منتقد و روشنفكر كه از يك‌سو تاب تحمل ظلم و ستم حاكمان وابسته و دخالت‌هاي بيگانگان را ندارد و از سوي ديگر از ناآگاهي و تنگ‌نظري و رفتارهاي ضداجتماعي و كين‌ورزي‌ها و حسادت‌هاي مردم محلي، از جمله عشاير، به ستوه آمده و يك تنه  بار مبارزه با جور و جهل و كين‌ورزي را به دوش مي‌كشد. لاجرم همچون سياوش قرباني مي‌شود و از خاكستر ققنوس او، زري به عنوان زني آگاه و مبارز ‌زاده مي‌شود كه حالا ديگر تنها به خانواده‌اش فكر نمي‌كند. 
كوتاه درباره سووشون
خط كلي داستان، بسيار ساده و از منظر امروزي، تا حدود زيادي شعارزده و كليشه‌اي است و از قضا شباهت‌هاي زيادي به زندگي خود سيمين دانشور و همسر شناخته شده‌اش، جلال آل‌احمد (1302-1348) نويسنده و روشنفكر نامدار ايراني دارد كه تنها سه ماه پس از انتشار چاپ نخست كتاب (تير ماه 1348) در 18 شهريور از دنيا رفت. درباره اين شباهت بسيار گفته‌اند و نوشته‌اند. 
روايت كتاب خطي و كاملا «واقع‌گرايانه» با محوريت رويدادهايي است كه زري شاهد آنهاست، ورود به عوالم ذهني و انديشه‌ها و خيال‌پردازي‌هاي او، جز به ضرورت صورت نمي‌گيرد. بر نخستين صفحه پس از شناسنامه اين يادبود زيبا نقش بسته است: «به ياد دوست كه جلال زندگيم بود و در سوگش به سووشون نشسته‌ام. سيمين» و پس از آن در صفحه بعد اين بيت دلنشين و مرتبط از حافظ كه «شاه تركان سخن مدعيان مي‌شنود/ شرمي از مظلمه خون سياووشش باد» در ادامه رمان در 23 فصل (303 صفحه رقعي، نشر خوارزمي) با مهماني مراسم عقدكنان دختر حاكم شروع و با مراسم خاكسپاري يوسف به پايان مي‌رسد: «و باد پيغام هر درختي را به درخت ديگر خواهد رسانيد و درخت‌ها از باد خواهند پرسيد: در راه كه آمدي سحر را نديدي!» 
سووشون نثري روان، شسته رفته و بسيار زيبا دارد. نويسنده‌اش به عنوان فارغ‌التحصيل دكتراي ادبيات فارسي از دانشگاه تهران، فارسي را مثل موم در دست دارد، به شيوه‌هاي مدرن روايت و شگردهاي داستان‌نويسي مدرن تسلط دارد و در خلق تصاوير دلنشين و شخصيت‌هاي زنده و باورپذير موفق است. او فارغ‌التحصيل زيبايي‌شناسي از دانشگاه استنفورد است و تا سر حد امكان از توصيف‌هايي با سوگيري آشكار اخلاقي يا عقيدتي و پندنامه‌نويسي فاصله گرفته و رماني مدرن خلق كرده است.
 قطعا به عنوان نخستين گام مهم، در مقايسه با آثار نويسندگان پس از خود، پيچيدگي‌هاي روايي و شخصيت‌هاي چند لايه ندارد و چهره‌هاي آن تا حدود زيادي سياه و سفيد هستند، براي مثال يوسف در مقام شخصيتي آرماني، به انساني واقعي نمي‌ماند و هر چه خوبان همه دارند، او به تنهايي دارد. البته شايد هم از منظر زري است كه چنين مي‌نمايد. اما به هر حال، آن پيچيدگي و چندلايگي مورد انتظار را، در شخصيت‌هاي سووشون، نمي‌توان يافت. اما اين همه خللي بر جايگاه اين رمان، به عنوان اثري شاخص و ماندگار در تاريخ ادبيات و رمان فارسي وارد نمي‌كند. 


سووشون در بوته نقد
اما نقد شيرين كريمي چنان كه اشاره شد، به ادعاي واقع‌گرايي اين رمان است. او در كتابش، پس از ارايه فصلي كوتاه پيرامون اهميت سووشون در تاريخ ادبيات معاصر ايران، در فصلي با عنوان «سووشون واقع‌گرا» نخست تعريفي اجمالي از واقع‌گرايي در ادبيات و رمان واقع‌گرا ارايه مي‌كند و در ادامه به بازگويي ديدگاه‌هاي پژوهشگراني ايراني و غيرايراني مي‌پردازد كه سووشون را رماني واقع‌گرا خوانده‌اند، داستاني كه قرار است تاريخ ايران را در منطقه فارس و شيراز، در دهه 1320 به تصوير بكشد. براي مثال حسين پاينده سووشون را رمان تاريخي مي‌داند، تيمور غلامي شيوه تاريخ‌نويسي دانشور را با شيوه بيهقي در تاريخ مشهورش مقايسه مي‌كند، د. كميساروف منتقد ادبي روس، سووشون را «به صورت فوق‌العاده اقناع‌كننده‌اي» واقع‌گرا و راوي تاريخ مي‌داند و حسن عابديني آن را «موثرترين گزارش ادبي از سال‌هاي آغازين دهه بيست» معرفي مي‌كند.  به نوشته شيرين كريمي، هوشنگ گلشيري نويسنده و كاوه بيات مورخ نيز به شيوه بازنمايي ايلات و عشاير در سووشون انديشيده‌اند، اولي در گفت‌وگويي مشهور با دانشور (جدال نقش با نقاش در آثار سيمين دانشور، تهران: نشر نيلوفر، 1376) پرسش‌هايي راجع به نبرد سميرم و حضور قشقايي‌ها در رمان طرح مي‌كند، كسي كه خودش سه سال پيش از سووشون در سال 1345 در داستان كوتاه «ملخ» تصويري به تعبير كريمي «انساني، همدل و برابر از ايل قشقايي ترسيم كرد» و در گفت‌وگوي مذكور نويسنده سووشون را «زير پرسش‌هاي اساسي برد.» ديگري كاوه بيات، مورخ نامدار معاصر كه در كتاب «نبرد سميرم، سووشون را از زمره افسانه‌سازي‌ها و داستان‌پردازي‌هايي مي‌داند كه با اقتباس از واقعه سمير نوشته است.» 
شيرين كريمي در ادامه به خاستگاه طبقاتي و اجتماعي سيمين دانشور، دختري از خاندان تحصيلكرده و مشهور حكمت در شيراز و رمانش مي‌پردازد كه در اواخر «دهه شكوفا و شگفتي‌آور 1340» منتشر شد، دهه‌اي كه رئاليسم اجتماعي پا به ميدان ادبيات ايران گذاشت و نويسندگاني چون جلال آل‌احمد، سيمين دانشور، تقي مدرسي، بهرام صادقي، نادر ابراهيمي، غلامحسين ساعدي، احمد محمود و... جنبش جديدي در ادبيات ايران به راه انداختند. 
واقعيت و رمان
منتقد ادعاي واقع‌گرايي سووشون، سپس مبتني بر داعيه‌هاي نويسنده و تحليلگران رمان مبني بر تاريخي بودن و واقع‌گرايي، به قرينه‌يابي ميان شخصيت‌هاي رمان و واقعيت مي‌پردازد. بسياري از منتقدان يوسف را همان جلال آل‌احمد خوانده‌اند: «روشنفكري صريح، خشمگين، منفرد و... از سلاله عياران كهن كه بيدادگري را برنمي‌تافتند.» 
دكتر عبدالله خان به گفته خود سيمين دانشور همان پدرش است كه در عالم واقع طبيب بود، خانم مسيحادم، به گفته نويسنده رمان، برگرفته از خواهرش هما دانشور است، همچنين است ساير شخصيت‌هاي سووشون مثل مك ماهون، خبرنگار آزاديخواه ايرلندي، عزت‌الدوله شخصيت منفي و تاريك كه از نوادگان حاج ابراهيم خانم كلانتر جد خاندان قوامي شيراز از خاندان‌هاي نامدار آن ولايت است و ... .
شيرين كريمي از صفحه 55 كتاب مدعي مي‌شود قصد دارد سووشون‌خواني را آغاز كند. اما پيش‌تر لازم مي‌بيند كه در فصولي ديدگاه‌ها و روايت خود راجع به ايلات و عشاير فارس و خاندان‌هاي با نفوذ آن منطقه (از جمله خاندان حكمت) و تاريخ حضور انگليسي‌ها و پليس جنوب در منطقه بيان كند. او همچنين در فصلي به نارضايتي مسكوت محمد بهمن‌بيگي (1298-1389)، نويسنده ايراني و از بنيانگذاران آموزش و پرورش عشاير از تصوير عشاير در رمان سووشون مي‌پردازد. به نوشته كريمي، «در سووشون قشقايي‌ها فريب‌خورده و همدست آلماني‌ها و انگليسي‌ها معرفي مي‌شوند» و نبرد سميرم يك «برادركشي» كه قشقايي‌ها با همدستي انگليس عليه نظامي‌هاي «مظلوم» به راه انداختند و فريب ايشان را خوردند. او در قرينه‌يابي‌هايش ميان شخصيت‌هاي تاريخي و شخصيت‌هاي رمان، شباهت‌هايي قابل توجه ميان ملك رستم و ملك سهراب، دو ايلخان قشقايي در رمان با ناصر و خسرو، فرزندان صولت‌الدوله قشقايي (1255-1311، سردار عشاير و ايلخان قشقايي) و همچنين ميان بي‌بي همدم، مادر ملك رستم ملك سهراب، با خديجه بي‌بي، همسر صولت‌الدوله مي‌يابد و با بازگويي روايت خودش از تاريخ و مقايسه آن با نحوه تصويرپردازي دانشور از آنها در رمان، مدعي مي‌شود كه دانشور، تصويري كاريكاتوري، ناراست و سطحي از ايشان ارايه داده است: «مردان چادر به سر و زنان تنبان گشاد». ضمن آنكه به نظر كريمي، دانشور با تلفيق دو شخصيت تاريخي، يعني خسرو قشقايي (پسر صولت‌الدوله) و بهمن بهادري (نوه دختري صولت‌الدوله) در شخصيت ملك سهراب، تصويري ناواقع‌گرايانه و تحريف شده، از هر دو شخصيت تاريخي ارايه كرده است.  روايت نبرد سميرم به نظر از تاريخي‌ترين قصه‌هاي سووشون است، رويارويي نظامي كه در اوايل تير ماه 1322 مياني قشون دولتي با قشقايي‌ها در دشت موك و قلعه پرگان رخ داد. دانشور اين نبرد را در فصل هفدهم سووشون از زبان يك ستوان ارتش و در فصل پانزدهم از زبان ملك سهراب روايت مي‌كند. به نظر كريمي، «نويسنده سووشون علت درگرفتن نبرد سميرم را جاه‌طلبي عشاير با تحريك آلماني‌ها و با همكاري انگليسي‌ها و «برادركشي» ايلياتي‌ها مي‌داند.» او در مقابل به روايت تاريخي كاوه بيات از اين نبرد و علل وقوع آن مي‌پردازد و به روايت ستوان دانشور از اين نبرد و معماي سرهنگ شقاقي، سرهنگ خوش‌نامي كه در اين نبرد كشته شد، اشاره مي‌كند. 
واقع‌گرا نيست؟
«پنجاه سال بعد سووشون» با نوشتاري نظري درباره رمان رئاليستي و ارايه ديدگاه نويسندگان و نظريه‌پردازاني چون برتولت برشت، بالزاك، رضا سيد حسيني، ميلان كوندرا، ميشل بوتور و گئورگ لوكاچ ادامه مي‌يابد و شيرين كريمي در بخش پاياني نتيجه مي‌گيرد كه «سووشون واقع‌گرا نيست.» او معتقد است، به‌رغم ادعاها، «با خواندن سووشون نمي‌توان به دركي از واقعيت ايران پس از شهريور بيست رسيد... دانشور در سووشون شخصيتي قهرمان‌گونه به نام يوسف آفريده است. يوسف صاحب وجاهت ملي است، شخصيتي كه باب طبع عموم مردم است. در سووشون همه وحشي‌گري‌ها و بي‌نظمي‌ها زير سر ايلات و عشاير است و تمام آگاهي و نيكي نزد يوسف... سووشون نمي‌تواند روح زمانه خويش را بازتاب دهد... در آن هيچ تصويري از دشواري زيست ايلات و عشاير ترسيم نمي‌شود، هيچ نگاه انتقادي به سياست‌هاي وقت نيست و به واقع نقدي به مشي سياسي پهلوي نيست، انگار كه در مملكتي كه سووشون روايتش مي‌كند، حكومت و پادشاه و نظام سياسي به تمامي وجود ندارد، مقصر وضع نابسامان جامعه ايلياتي‌ها و انگليسي‌ها هستند... نگاه نويسنده به ايلات و عشاير همان نگاه حكومت پهلوي به ايلات و عشاير است. سووشون به تمامي سمت حكومت و ارتش نظام شاهنشاهي ايستاده است و نويسنده ايستادن در اين موضع را هيچ انكار نمي‌كند... اين كتاب زماني منتشر مي‌شود كه رمقي براي ايلات و عشاير در ايران نمانده بود، حكومت پهلوي چهل سال- از زمان تخت قاپوي رضاشاه تا اصلاحات ارضي دهه چهل- براي سركوب‌شان تلاش كرده بود... اين رمان بر انديشه آل‌احمد تكيه مي‌زند و از آن فراتر نمي‌رود و هيچ تلاشي براي فهم نوع ديگري از هستي انسان  نمي‌كند.» 
ادبيات و تاريخ
نسبت ادبيات و تاريخ بسيار پيچيده و چند لايه است. تاريخ چگونه در آثار ادبي بازتاب مي‌يابد؟ شگردهاي ادبي و تخيل راويان به چه صورت در روايت تاريخ اثر مي‌گذارند؟ اصولا مرز فارق ميان تاريخ و ادبيات كجاست؟ آيا يك نويسنده ادبي مي‌تواند مدعي روايت‌گري تاريخ باشد؟ آيا مورخ مي‌تواند مدعي شود كه آنچه روايت مي‌كند، با واقعيتي كه رخ داده از هر حيث تطابق دارد؟ آيا اصلا چنين واقعيتي هست و در دسترس هست و مي‌توان آن را بازنماياند؟ تاريخ‌پژوهان و منتقدان ادبي به اين پرسش‌ها و مسائل منشعب از آنها، پاسخ‌هاي فراواني داده‌اند. اين سوال‌ها در زمينه رمان، به عنوان شاخص‌ترين گونه ادبي عصر مدرن، اهميت ويژه‌اي مي‌يابند.
سيمين دانشور در سووشون مدعي است كه «واقعيت» را دراماتيزه كرده و منتقدان و تحليلگران نيز اثر او را واقع‌گرايانه خوانده‌اند. اما اين واقعيت تاريخي يك رويه (aspect) ندارد، ضمن اينكه مي‌توان آن را از منظرهاي (perspective) متفاوت نگريست.
 اين سخن را حتي درباره رمان‌هايي كه مشخصا «تاريخي» خوانده مي‌شوند و بلكه خود متن‌هاي تاريخي هم مي‌توان مطرح كرد. آيا آنچه بيهقي راجع به تاريخ دوران مسعود غزنوي مي‌گويد، دقيقا آن چيزي است كه في‌الواقع رخ داده است؟ آيا آرمان رانكه براي روايت رويدادهاي تاريخ، «چنان‌كه في‌الواقع بوده‌اند» 
(wie es eigentlich gewesen ist)، دست‌يافتني است؟  منظر سيمين دانشور در شرح رويدادهاي شيراز و فارس در دهه 1320 خورشيدي، منظر زني شهري و تحصيلكرده، برآمده از خانداني سرشناس است كه اقدامات دولت و واكنش‌هاي مردم محلي - در اينجا ايلات و عشاير- را از منظر روشنفكري دهه 1340 مي‌نگرد؛ چشم‌اندازي كه چنان‌كه كريمي نشان داده، بهتر و دقيق‌تر از هر جا در آثار نظري و ادبي جلال آل‌احمد، مثل غربزدگي، نفرين زمين و نون و القلم بازتاب يافته است. قطعا مي‌توان آن وقايع را از منظر خود قشقايي‌ها يا پژوهشگراني با آگاهي‌هايي جديد افزوده و از خاستگاه‌هاي اجتماعي و فرهنگي متفاوت روايت كرد. از اين حيث، سووشون، واقع‌نماست. اين رمان نه فقط واقعيت فارس و شيراز دهه 1320 را «از منظر مذكور» روايت مي‌كند، بلكه همچنين در روشن كردن واقعيت جايگاه و موضع روشنفكري ايران در دهه 1340 و رويكردش نسبت به تحولات سياسي و اجتماعي ايران معاصر روشنگر است.  مي‌توان به جايگاه سوژگي راوي سووشون خرده گرفت و نشان داد كه در روايت واقعيت و توجيه اقدامات دولت، همه جوانب را در نظر نگرفته، آگاهانه يا ناآگاهانه، سوگيرانه عمل كرده و تصويري معوج و دلبخواهانه از آن ارايه كرده. اما نمي‌توان منكر ارزش زيبايي‌شناختي و توانايي هنري سيمين دانشور به عنوان نويسنده‌اي توانا با قلمي شيرين شد. سيمين دانشور مورخ نبود، فيلسوف يا نظريه‌پرداز اجتماعي و سياسي هم نبود، اما به عنوان يك نويسنده متعهد متعلق به جريان روشنفكري سارتري دهه 1340 كه خود را متعهد مي‌دانست، فكر مي‌كرد بايد روايتي مسوولانه از تاريخ خطه‌اي كه در آن زيسته ارايه كند و در ارايه راه‌حل و بلكه بازنمايي واقعيت، ناگزير به تاييد همان ديدگاه‌هاي آل‌احمد و غالب روشنفكران آن دهه مي‌پرداخت. صداهايي از جنس گلشيري در داستان كوتاه ملخ در آن دهه، كاملا حاشيه‌اي بودند. اتفاقا جريان غالب و مسلط روشنفكري، به‌رغم مخالفت‌هاي ظاهري‌شان با سياست‌هاي حاكم در مدرنيزاسيون از بالا و تجدد آمرانه، درنهايت و در عمل بر آنها صحه مي‌گذاشتند و با آنها همسو بودند. اين همه از ارزش ادبي و هنري رمان پرمخاطب و جذاب مهم‌ترين رمان‌نويس زن فارسي نمي‌كاهد، همچنان كه نقد شيرين كريمي بر اين رمان، چشم‌اندازهاي تازه و نويني نه فقط بر اين رمان يا تاريخ خطه فارس در دهه 1320، بلكه بر رويكردهاي ادبي- نظري روشنفكري ايران در دهه 1340 به تاريخ ايران مي‌گشايد.
جريان غالب و مسلط روشنفكري، به‌رغم مخالفت‌هاي ظاهري‌شان با سياست‌هاي حاكم در مدرنيزاسيون از بالا و تجدد آمرانه، درنهايت و در عمل بر آنها صحه مي‌گذاشتند و با آنها همسو بودند. اين همه از ارزش ادبي و هنري رمان پرمخاطب و جذاب مهم‌ترين رمان‌نويس زن فارسي نمي‌كاهد، همچنان كه نقد شيرين كريمي بر اين رمان، چشم‌اندازهاي تازه و نويني نه فقط بر اين رمان يا تاريخ خطه فارس در دهه 1320، بلكه بر رويكردهاي ادبي-نظري روشنفكري ايران در دهه 1340 به تاريخ ايران مي‌گشايد.