مغالطه‌ای به نام پسا کرونا

با یک جستجوی ساده در موتورهای جستجوی اینترنتی یا دنبال نمودن اخبار و مقالات مرتبط می‌توان به هزاران یادداشت و مصاحبه در خصوص لزوم «برنامه ریزی پسا کرونا» دست یافت. از سونامی اختلالات روانی و آسیبهای اجتماعی وعده داده شده و حتی سیاسی دانستن ویروس کوید-۱۹ توسط برخی اندیشمندان، تا همایش ملی مجازی «زیست جهان پسا کرونا». از راهبردهای مشارکت بازاریابی مشاغل و تجارت و همایش ملی آموزش و یادگیری در دوران پسا کرونا تا سبک نوین زندگی پسا کرونا و هزاران نگرش دیگر که در قالب یادداشت ها، سخنرانی ها، بیانیه‌ها و مصاحبه‌ها عرضه شده اند.
نکته مغفول مانده اما، به زعم صاحب این قلم، مغالطه‌ای خطرناک است. مغالطه‌ای که طی آن،، شرایط حاضر را به عنوان «عصرکرونا»، قبل از آنرا «پیش» و پس از آن را «پسا کرونا» بدانیم و بنامیم. «عصر» اصطلاح سبک و ساده و «مترادف داری» نیست که به راحتی به کار رود و بالاتر از آن، بتوان به سادگی از آن عبور نمود. عصر پارینه سنگی، عصر کشاورزی، عصر صنعت، عصر اطلاعات و عصر اینترنت بار معنایی و غنای مفهومی بسیار بالایی دارند که البته پرداختن به آن‌ها در حوصله این نوشتار نیست.
باید دقت نمود که «عصر کرونا» اگر هم «ترکیبی» پذیرفته باشد، یک شبه به وجود نیامده که یک شبه از میان برود.
تنها نمود آن به واسطه پاندمی ویروس کوید ۱۹ متبلور شده است. وگرنه سالیان سال است، دهه هاست و شاید قرن‌ها که بشر در چنبره پلیدی و پلشتی اسیر است و هرروز اجل معلق بر سر بسیاری فرود می‌آمده است. از جنگ‌های بی‌دلیل تا خودروهای ناایمن، ازعدم دسترسی بیش از دو میلیارد انسان به آب آشامیدنی سالم تا کار کردن سخت اکثریتی و بهره بردن


ناب اقلیتی.
باری، مطالعه‌کنندگان فهیم اجازه فرمایند که بر همین شیوع جهانی ویروس متمرکز شویم و بپذیریم که هم اکنون، تنها مشکل حاد جهان حاضر قلمداد شود. باید دانست که تصور واکسیناسیون گسترده جهانی و به تبع آن رخت بربستن ویروس کرونا در کوتاه مدت همانقدر غیرواقعی است که امید بستن سال قبل مردم و زمامداران کشورهای نیمکره شمالی زمین به گرم شدن هوا در ماه‌های جولای و آگوست و از میان رفتن ویروس مهاجم.
جهت اطلاع مخاطبان فرهیخته این متن، همین هفته گذشته، وال استریت ژورنال گزارشی از پژوهش دانشگاه Pol- منتشر نمود که طی آن معلوم شد ۲۷ درصد از مردم ایالات متحده (با عنوان مهد واکسیناسیون) یعنی حدود ۹۰ میلیون نفر ابدا تمایلی به تزریق واکسن ندارند. این افراد با این نگرش را اضافه کنیم به مردمی در سراسر جهان که اصولا تا مدت‌ها دسترسی به واکسن هم نخواهند داشت. بعلاوه، برخی سویه‌های ویروس مقاوم ترند و بسیاری از مردم و خصوصا کودکان و نوجوانان به دلایل مختلف پزشکی مجاز به تزریق واکسن نیستند. مضافا آنکه هنوز میزان پایایی آنتی بادی تولید شده به درستی معلوم نیست و‌ای بسا هرچند ماه یکبار، نیاز به تزریق «یادآور» باشد.
باری، عصر کرونا مدت‌ها پیش آغاز شده و اینک به بالاترین و خطیرترین سطوح اگر نه اوج آن رسیده است. نگارنده تصریح می‌کند که جمله کانونی این یادداشت هم تمرکز کامل و استفاده از تمام منابع مادی و معنوی کشور و همه پتانسیل‌های این ملت بزرگ برای مبارزه با ویروس شیوع یافته است و هم عمیق بودن و ژرف نگری در آنچه روی داده و روی خواهد داد
از منظرهای مختلف.
برای مثال، تصور آنکه پسا کرونا یعنی بهداشت را رعایت کنیم و از امکانات فناوری اطلاعات و ارتباطات به خوبی استفاده کنیم تا فاصله اجتماعی بهتر رعایت شود و کسب و کارهای دیجیتال را گسترش دهیم و آموزش راه دور و مجازی را توسعه بخشیم و اموری از این قبیل، ساده اندیشی مطلق است. شاید هم بتوان به استعاره گفت که عکس یادگاری اکتشافی با نوک قله بیرون آمده یک کوه عظیم یخ است.
ما هم اکنون در جهانی انباشته از سلاحهای کشتار جمعی و بمب‌های اتمی، در دنیایی مملو از ستمکاری و تبعیض و فرصت طلبی به سر می‌بریم که حتی در کشوری با ادعای محوریت معنویت، به سهمیه واکسن پاکبانان مظلوم بی‌پناه و چادرهای اهدایی برای سیلزدگان هم رحم نمی‌شود.باید به خود آییم و با نگاهی ژرف شرایط حاضر را بسنجیم، آسیب‌شناسی کنیم و درپی علاج برآییم. جهان مدرن پس از رنسانس و جهانی شدن قرن گذشته و دهکده اینترنتی چند دهه اخیر، بارها و بارها فرصت این را فراهم ساخته است که بشر، خود را از سقوط به ورطه هلاکت کنونی نجات دهد. امری که اتفاق نیافتاده و پاندومی کرونا بیش از پیش نشان داده است که چطور کشورها به جای همدلی و همکاری، مرزهای خود را بستند و در پیش خرید واکسن‌ها بدون توجه به اولویت‌ها، گوی سبقت از هم ربودند. به قول حزین لاهیجی:
هر چه بستیم و گشودیم، عبث
هر چه گفتیم و شنودیم، عبث
راه مقصود به جایی نرسید
پای پر آبله سودیم، عبث
غفلت از حادثه دهر بلاست
در ره سیل غنودیم، عبث
عرصه هردوجهان تنگ فضاست
بال پرواز گشودیم، عبث
عالمی چهره به ما گشته، حزین
عبث آیینه زدودیم، عبث
اینکه کرونا یک پدیده است یا یک عصر، یک پارادایم عظیم مشتمل بر مجموعه مفاهیم و مدل و استاندارد و روش تحقیق است یا یک معضل جهانی است، شاید موضوعاتی باشند خوشایند فیلسوفان و نظریه پردازان. اما از دید انسانی، کرونا صرفنظر از پیش و پس مبهم آن، یک هشدار است. یک سیگنال بی‌وقفه انذار است. تنبیهی است برای جهانیان که به‌دنبال پیدا کردن سهم خود از بازارهای جدید در شرایط جدید و تنظیم پروتکل‌های جدید برای کسب و کار جدید با آسیب‌دیدگی کمتر نباشند. بلکه، با یکدلی و همدلی و خصوصا پاکدلی، فارغ از پیرایه‌های دون آویخته بر ارزش‌های انسانی به بازتعریف نگرش‌ها و منش‌ها بنشینند. به بیانی روشن، فرض کنید که این ویروس لجام گسیخته سرکش نباشد اما هزاران عامل کشتار و ورشکستگی و تبعیض و فقر و ستم و بیداد «گوش به فرمان ستمکاران فرومایه سفله پرور» باشند، خوب، چه فایده؟
کوتاه سخن، باید با همه ویروس‌ها که اکثرا ریشه در زیاده خواهی و جهالت دارند از هرنوع که باشند و در همه زمینه‌ها مبارزه‌ای جهانی از جنس «آگاهی بخشی» داشت. عصر کرونا می‌تواند عصر تاریک و طولانی بهره‌بری تبهکاران زیرک از واهمه سایه انداخته بر جهان حاضر باشد یا عصر آگاهی و
خودآگاهی و فرهنگ و شعور فرهنگی و دوری از خرافات و جهالت ها. نجات قطعی سرنوشت بشریت از این آسیب و هر آسیب دیگری تنها از این طریق مقدور است. تا تصمیم چه باشد: «پروازی بلند برای یکدل کردن تمام انسان‌ها با فداکاری و گذشت یا ادامه عادت به کسب ثروت، قدرت، روزمرگی و گذرانی پلشت». در نهایت، کلام را با شعری از محسن فیض کاشانی عطرآگین می‌کنیم و به پایان می‌بریم:
جز تنعم به غم یار عبث بود عبث
هرچه کردیم جز این کارعبث بودعبث
هرچه جزمصحف آن روی غلط بودغلط
جز حدیث لب دلدار عبث بود عبث
پی به منزلگه مقصود نبردیم آخر
قطع این وادی خونخوار عبث بود عبث
اشگ خونین به نگاهی بخریدند از ما
کوشش چشم گهر بار عبث بود عبث
هر چه بردیم زکردار هبا بود هبا
هر چه بستیم زگفتار عبث بود عبث
جنگ با نفس خطا پیشه‌ی خود می‌بایست
با کسان اینهمه پیکار عبث بود عبث
خویش را کاش در اول بخدا می‌بستم
از خودی این همه آزار عبث بود عبث
هر چه گفتیم و شنیدیم خطا بود خطا
غیر حرف دل و دلدار عبث بود عبث
جز دل سوخته و جان برافروخته فیض
هر چه بردیم بدان یار عبث بود عبث