توسعه پايدار؟

سال‌ها پيش هنگامي كه مجامع بين‌المللي به بن‌بست‌هاي زيست محيطي بشر در مسير توسعه پي بردند، كنفرانس‌ها و سمينارهاي بين‌المللي و آكادميك به طرح برنامه‌اي در قالب سياست‌گذاري‌هاي بين‌المللي از سوي سازمان ملل متحد انجاميد و كشورها از آن استقبال كردند. توسعه به معناي شكوفايي و پيشرفت در همه زمينه‌ها هدف و آرمان زندگي بشر بوده است. اگر چنين نبود بشر نيز مانند موجودات ديگر در پيله غرايز خود اسير باقي مي‌‌‌ماند. نيازهاي بشر شامل غذا براي زنده ماند، مسكن، پوشاك براي كاستن از ناسازگاري‌هاي سرد و گرم طبيعت، سرپناه براي جان به در بردن و خفتن و زاد و ولد در كنامي محفوظ بوده است. برآوردن اين نيازها در طبيعت شدني بود اما تسليم به غرايز طبيعي در ذات بشر نيست. توسعه و بهسازي شرايط زيستي به چريدن در طبيعت و پوست حيواني را به دوش انداختن و در غاري پناه بردن راضي محدود نمي‌شود. تنوع‌طلبي هنرمندانه غذا با كيفيت هر چه بهتر، لباس هر چه مناسب‌تر و زيباتر و مسكن هر چه راحت‌تر و هنرمندانه‌تر مي‌خواهد. سپس به محيط پيراموني و به فرهنگ و هنر و كيفيت بخشيدن به زندگي متمدنانه مي‌‌‌‌‌انديشد و مي‌خواهد. جدال در تامين نيازهاي نامحدود و امكانات و منابع محدود مبارزه روزمره بشر را تشكيل مي‌دهد.  تا زماني كه طبيعت گسترده و آب فراوان و شمار انسان‌ها محدود بود، طبيعت و منابع آن پاسخگوي رفع نيازهاي انسان و پلنگ و قورباغه بود اما هر بار كه آمار جمعيت دو برابر شد، در واقع منابع نصف شد. اين روند از آغاز تا پايان قرن بيستم به حدود 7 برابر مي‌‌‌‌‌رسد! معني آن اين نيست كه آب و منابع ديگر كه محدود به موجودي زمين است عملا به يك هفتم كاهش يافته است، بسيار بيشتر! زيرا معيارهاي مادي و معنوي رفاه و آسايش و تفريح و هنر و كيفيت بخشيدن به زندگي به سرعت آن هم در سطح جهاني تحول يافته و مصرف انسان‌ها را بيشتر از تعدادشان بالا برده است. اينجاست كه چشم‌انداز آينده زمين براي تامين رفاه بشر تيره تار مي‌شود و جا براي پلنگ و قورباغه هم باقي نمي‌ماند! محدوديت منابع به خصوص آب حتي تامين غذاي بشر را مشكل مي‌كند و گرمايش گلخانه‌اي بر خشكي و كم آبي مي‌‌‌‌‌افزايد و حتي هواي قابل تنفس را تهديد مي‌كند. البته اين شرايط بشر متفكر را به انديشه و به راه‌حل‌هاي دسته‌جمعي و بين‌المللي واداشته است. برنامه توسعه پايدار سازمان ملل پاسخي به اين نياز يا ابزاري دفاعي براي پيشگيري يا كاستن از خطر بوده است.  تكرار اين اصطلاح «توسعه پايدار» در محافل گوناگون به خصوص با توجه به برداشت‌هاي عمومي از معناي آن گاهي به معني پايداري در توسعه به معني تلاش هر چه بيشتر با پايداري براي توليد هر چه بيشتر تلقي شده كه نتيجه را مصيبت‌بار مي‌كند. گاهي ديده مي‌شود، شهردار فلان محل هنگام افتتاح قبرستان شهر از توسعه پايدار آن سخن مي‌گويد يا در افتتاح ايستگاه آتش‌نشاني شهر از توسعه پايدار آن نام مي‌‌‌‌‌برند.  درباره استفاده از عبارت «توسعه پايدار» به اين نكته توجه داشته باشيم كه اين تركيب كليشه‌اي است كه صرفا معطوف به ديدگاه زيست محيطي در عملكرد اقتصادي و توليدي است. توسعه پايدار يا Sustainable Development به معني توسعه‌اي‌ است كه بتواند حفظ شود و تداوم يابد. چون توليد مستلزم استفاده از منابع طبيعي است، قيد پايدار در اين ديدگاه فقط به اين معني است كه نحوه بهره‌برداري از منابع بايد طوري باشد كه آن منبع تجديدپذير يا با دوام باشد. انرژي تجديدپذير مانند برق بادي و خورشيدي sustainable است. يعني تجديدپذير است و فردا هم آفتاب مي‌‌‌‌‌تابد. اما سوخت فسيلي موجب كاستن از منابع و نابودي ذخاير آن مي‌شود. بگذريم كه انرژي ذخيره شده در آن كه حاصل انباشت ميليون‌ها ساله حرارت آفتاب بر گياهان و جانداران است به سرعت مصرف  و در محيط‌زيست ما رها مي‌شود. مثال قابل درك ماهيگيري است كه اگر با رعايت برنامه‌اي باشد به ماهيگيري بهينه دست مي‌يابد. يعني با بالا بردن راندمان و تجهيزات ممكن است آنقدر ماهيگيري شود كه ديگر در آن حوزه ماهي براي تخم‌ريزي و ادامه چرخه توليد و‌ مصرف باقي نماند. مانند بلايي كه ما بر سر ماهي‌هاي خاوياري يا آزادماهيان درياي خزر آورديم. بهينه‌سازي مصرف يا optimization با برنامه‌ريزي و دخالت انسان قابل ارتقاست. مانند سهميه‌بندي توليد يا استراحت دادن به يك حوزه يا توليد خزانه توليد لارو ماهي و رها كردن آن.
مشابهت معناي پايدار در فارسي مي‌تواند مفاهيم مثبتي مانند permanent يا stable يا successfully يا progressively يا accumulative يا increasingly را به ذهن متبادر كند كه جاي كليشه تعريف شده زيست محيطي- اقتصادي «پايدار» يا sustainable را بگيرد و در هدف توسعه پايدار را گنگ و ايجاد سوءتفاهم كند.
مثال ديگري كه خود ما شاهد آن بوده‌ايم، دستور آزادي حفر چاه آب براي مصارف كشاورزي و توسعه كشت گندم تا نيل به افتخار خودكفايي در زمان آقاي احمدي‌نژاد بود كه به آن هدف دست يافتيم! ذخاير آب زيرزميني انباشته طي ‌‌‌‌ميليون‌ها سال را طي چند سال تبديل به گندم كرديم، سفره‌هاي آب كاهش و عمق چاه‌ها افزايش يافت. با پديده ويرانگر فروچاله‌ها مواجه شديم و با خشك شدن سفره‌هاي آب براي نسل‌هاي بعد بايد به چاره مشكل‌تري انديشيد. نكته قابل توجه اين است كه براي توليد هر تن گندم در سرزمين بي‌آبي مانند ايران به چند تن آب نياز است؟ با آن آب به چه توليدات ديگري مي‌توان انديشيد؟ در اين صورت واردات گندم به معني واردات آب مجازي معادل صرفه‌جويي در مصرف براي توليد آن است. چاره در سرزمين خشكي مانند ايران، شيرين‌سازي خورشيدي آب، كشت گلخانه‌اي و بازيافت آب و همه مواد مصرفي ديگر است.