سید جواد میری عضو پژوهشگاه علوم انسانی در گفتگو با آفتاب یزد:

زبان‌های ترکی، عربی، کردی، گرجی، ارمنی و... وجهی از ایرانیت هستند
آفتاب یزد -یگانه شوق الشعرا: به تازگی رئیس جمهور بحثی را درباره زبان و زبان فارسی به مثابه زبان ملی مطرح کرده همچنین زبان‌های دیگر موجود در ایران را به عنوان زبان‌های محلی نام برده همچنین از تعارض بین آموزش به زبان مادری و زبان رسمی صحبت کرده است.ما در این گزارش با سید جوادمیری جامعه شناس درباره این مسئله گفتگو کرده‌ایم که آیا زبان‌های دیگر غیر ملی هستند و جایگاه آن‌ها کجاست؟ زیرا در قانون اساسی زبان فارسی زبان رسمی ایران شناخته شده است و زبان‌های دیگر زبان غیر ملی ذکر نشده اند. ما در این گزارش ابتدا مفهوم ملی بودن زبان را باز تعریف کرده ایم.
>بخشی از سخنان حسن روحانی
در ابتدا به بخشی از سخنان حسن روحانی به نقل از پایگاه اطلاع سانی ریاست جمهوری اشاره می‌کنیم: رئیس جمهور در سخنان خود در جمع معلمان و فرهنگیان، زبان فارسی را نتیجه هم افزایی همه اقوام ایرانی دانست و با اشاره به اهمیت نقش زبان ملی و رسمی در فرهنگ‌سازی ملی، بر ضرورت توجه ویژه به زبان رسمی کشور از سوی معلمان در مدارس تاکید کرد.دکتر روحانی با بیان اینکه نباید اجازه دهیم "آموزش زبان محلی" را به غلط "آموزش به زبان محلی" تعبیر کنند، اظهار داشت: متاسفانه امروز بخشی از بدخواهان هویت ملی ما، زبان فارسی و مرجعیت آن را هدف قرار داده و سعی در ایجاد دوگانه کاذبی به نام زبان مادری و زبان رسمی و ملی هستند و معلمان عزیز تنها کسانی هستند که می‌توانند و باید این توطئه را خنثی کنند.دکتر روحانی در ادامه سخنان خود در جمع معلمان با تاکید بر لزوم اثربخشی بیشتر نظام تعلیم و تربیت در زمینه تربیتی و مهارت آموزی، گفت: توجه به دو عرصه تربیتی و مهارت آموزی در کنار آموزش‌های عادی همیشه مورد تاکید این دولت بوده است.رئیس جمهور اهتمام به مهارت آموزی و آموزش‌های فنی و حرفه‌ای را برای بهبود نیروی کار و اقتصاد کشور، یک ضرورت اجتناب ناپذیر خواند و اظهار داشت: مهارت و مهارت آموزی باید ضروری‌ترین و مهمترین جهت‌گیری آموزش و پرورش باشد.


> سه رویکرد کلان به امر جمعی در ایران
سید جواد میری عضو پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این باره به آفتاب یزد گفت: « بحثی که رئیس جمهور مطرح کرده اند، به نظر من یکی از مباحثی است که هرچقدر زمان می‌گذرد به دلیل کج فهمی‌هایی که در حوزه مفهومی ایجاد شده است یقینا در آینده سیاست گذاری‌های کشور چالش‌های زیادی را برای ایران ایجاد می‌کند. آقای روحانی در اینجا یک بحثی را درباره مسئله زبان ملی و مفهوم ملی مطرح می‌کند و سپس می‌گوید که زبان فارسی، زبان ملی کشور است و از زبان‌های دیگر موجود در ایران را با یک مفهوم دیگر به نام مفهوم محلی نام می‌برد. انگار که در ارزش‌گذاری زبان ها، برخی زبان‌ها کوچک‌تر و کم ارج‌تر و برخی زبان‌ها مهم ترهستند. اما ما وقتی درباره زبان یا مفهوم ملی صحبت می‌کنیم، به نظر من نیازمند یک بازخوانی تاریخ یکصد ساله اخیر ایران درباره بعضی از مفاهیم هستیم و اگر به این موضوع نپردازیم، ما دائم چالش‌هایی را ایجاد می‌کنیم که این چالش‌ها تعارضاتی را در سطح اجتماعی به وجود می‌آورد. این بحث‌ها قبلا هم مطرح شده بودند که مثلا زبان ترکی موجود در ایران زبان آذری است و این‌ها نوعی از لهجه‌های فارسی محسوب می‌شوند؛این نوع سخنان هم از منظر زبان شناختی دچار اشکال هستند و هم از نوع سیاستگذاری ها.ما نیازمند این هستیم که مسائل مفهومی را به صورت مفهومی صورت‌بندی کنیم. در ایران معاصر سه رویکرد کلان به امر جمعی وجود دارد که هرسه رویکرد متفکران و سنت فکری خودش را دارد. یک روایت باستان گرایانه وجود دارد که این روایت زمانی که می‌خواهد امر جمعی را صورت‌بندی کند، ایران را محدود به دوران باستان می‌کند؛ انگار دوران بعد از اسلام و حتی دوران مدرن ومعاصر ما زیاد مهم نیستند و اگر در این روایت قرار است از دوران معاصر هم صحبت شود، معاصر باید با ارحاع به امر باستان فهمیده شود و دوران اسلامی هم از قضا در این روایت دوران حضیض ایران بوده است و عالم معاصر در خدمت عالم باستان تعریف می‌شود.این خوانش که متفکران زیادی در اواخر دوران ناصری دارد خوانش باستان گرایانه است و کلید واژه امر جمعی در این خوانش کلمه «پاترم»است که این کلمه به معنای امر جمعی باستان است. یک خوانش دیگری هم وجود دارد که وقتی به ایران نگاه می‌کند، امر جمعی را ذیل امر دینی می‌بیند. در این خوانش مفهوم کلیدی برای صورت‌بندی امر جمعی واژه « مله » به معنای امر دینی است. در این خوانش اسطوره ها، اسطوره‌های دینی هستند و تاریخ یک تاریخ دینی است و اساسا ایران ذیل امر دینی تعریف می‌شود. یک خوانش سومی در دوران معاصر وجود دارد که در آن امر جمعی ذیل امر مدرن دیده می‌شود و کلیدواژه این خوانش برای صورت‌بندی جامعه ایران و مردمان این پهنه جغرافیایی، مفهوم یا واژه ملت است یعنی اینجا مفهوم natio- ( ناسیون) مطرح می‌شود.در این سه خوانش کلان هریک اسطوره‌ها و تاریخ وجهان معنایی دال‌های مرتبط با خودشان را دارند. این سه امر جمعی به صورت یک ابزار مفهومی باید در نظر گرفته شود و به این معنا نیست که در عالم واقع این سه به شدت از هم متفاوت هستند، بلکه برخی از اوقات ممکن است با یکدیگر ادغام شوند.اگر به تاریخ 120 ساله اخیر چه در انقلاب مشروطه و چه در انقلاب 57 و تاسیس جمهوری اسلامی نگاه کنیم، ما متوجه می‌شویم که چگونه به صورت سیال این سه خوانش به هم نزدیک و از هم دور می‌شوند. »
> بازتعریف مفهوم ملی
وی در ادامه گفت: « در این سه خوانش کلان، باستان گرایان ایران را مساوی با پارس و زبان فارسی می‌دانند و می‌گویند ایرانیت ایران مبتنی بر زبان فارسی است. اسلام گرایان ایران را مساوی با« مله» اسلام و اهل کتاب می‌بینند. یعنی در این فضا کسانی که مسلمان و اهل کتاب نباشند ایرانیت‌شان مشخص نیست. اما زمانی که به نوگرایان نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم این گروه، ایران را مساوی با ملت ایران می‌دانند و یک تعریف مدنی از ایران دارند و ملت ایران کسانی هستند که در پهنه جغرافیایی ایران زندگی می‌کنند. نکته‌ای که در اینجا قابل بررسی است مفهوم ملی است.سوال اینجاست که زمانی که رئیس جمهور مفهوم ملی را در ارتباط با زبان‌های موجود در ایران به کار می‌برد مفهوم ملی را چگونه می‌فهمد؟ ملی را اگر ذیل امر باستان خوانش کنیم اساس زبان فارسی و پارسیان می‌شود و بقیه به اقلیت تبدیل می‌شوند و بیرون از این مجموعه قرار می‌گیرند. یک نگاه خلوص گرایانه در این روایت باستان گرایانه وجود دارد. ولی جالب است وقتی ما با نگاه اسلام گرایانه به ایران نگاه می‌کنیم مفهوم ملی که همان «مله» می‌شود مفهوم دیگری پیدا می‌کند و اتفاقا رئیس جمهور که به قانون اساسی ارجاع می‌دهد باید خوانشش به امر دینی نزدیک‌تر باشد. در آن جا اتفاقا زبان‌ها به صورت سیاسی طبقه‌بندی و تفکیک نشده‌اند بلکه زبان‌ها آیت و نشانه‌های خداوندی شناخته می‌شوند که خداوند خلق‌شان کرده است تا ملل مختلف بتوانند همدیگر را بشناسند. این تعریف نوعی تقریب و نزدیکی بین انسان‌ها ایجاد می‌کند. پس مفهوم ملی در زبان روحانی خود محل اشکال است. یک موقع ملی به معنای ملت ایران دیده می‌شود که در اینجا بحث مفهوم زبان مطرح می‌شود. ما در ایران مهفوم زبان را به صورت آکادمیک چگونه می‌توانیم صورت‌بندی کنیم؟ تا امروز بر اساس رصد‌ها و بررسی‌های من که در برخی از کتاب هایم ذکر شده اند،به این نتیجه رسیده‌ام که اساسا مفهوم زبان در ایران به صورت آکادمیک هنوز صورت‌بندی نشده است. مثلا آرایش دپارتمان‌های زبان شناسی در ایران که درباره مفهوم زبان به مثابه امر انتزاعی صحبت می‌کنند ولی در حیطه مصداق‌ها تنها زبان فارسی را می‌بینند وبه زبان‌های دیگر در ایران نام گویش می‌دهد. یا مثلا سازمان‌هایی که به گونه‌ای متولی زبان و ادب در ایران هستند ایران را مساوری با زبان و ادب فارسی می‌دانند.»
> زبان گهواره
این پژوهشگر در ادامه تصریح کرد: « در حالی که ما وقتی از منظر مدرن و دینی به زبان نگاه کنیم، مفهوم زبان یک وسعت بیشتری پیدا می‌کند. به این معنا که ما در نسبت با مفهوم زبان 4 ساحت گوناگون را می‌توانیم لحاظ بکنیم: زبان به مثابه زبان مادری، زبان به مثابه زبان ملی، زبان به مثابه زبان رسمی و زبان به مثابه زبان مشترک. در باره زبان به مثابه زبان مادری برخی از متفکران معتقدند که در ایران زبان مادری همه ایرانیان زبان فارسی است و زبان‌های غیر از فارسی را زبان گهواره می‌دانند یعنی زیاد زبان مهمی نیستند. اگر با همین رویکرد نگاه کنیم متوجه می‌شویم الان در ازبکستان که اکثرا ازبک هستند بسیاری از تاجیک‌ها در آن جا زبان فارسی را در کنار زبان تاجیکی و ازبکی در مدارس فرا می‌گیرند و به دلایلی ساحات تدریس زبان فارسی را تقلیل داده‌اند و بسیاری از معلمان و محققان تاجیک در ازبکستان در طی نامه‌ای شکایت کرده بودند که زبان فارسی زبان مادری ما است. اگر با این نگاه بخواهیم به سراغ این موضوع برویم زبان فارسی در یک کشوری می‌شود زبان مادری، ملی، رسمی و زبان علم و در یک کشور دیگر می‌شود زبان گهواره که تنها برای لالایی گفتن خوب است. چگونه می‌شود در یک نظریه‌ای یک زبان در یک جا تبدیل شود به زبان مادری، ملی، رسمی و مشترک و در یک جا تبدیل شود به زبان گهواره؟ »
> زبان‌های ملی
وی در ادامه گفت: « بسیاری از ایرانیان اتفاقا زبان مادری شان زبان فارسی نیست اما اینجا یک سوالی مطرح می‌شود که اساسا یکی از زبان مادری ایرانیان زبان فارسی است و یک زبان استاندارد هم داریم که زبان فارسی نوشتاری است.اگر ما آن چهارگانه زبان‌ها را نگاه کنیم به مفهوم ملی می‌رسیم که این ملی به چه معناست؟ اگر این مفهوم را پیشامشروطه خوانش کنیم دقیقا همان امر دینی می‌شود یعنی پیش از ظهور مشروطه افرادی که در ایران زندگی می‌کردند، زبان دینی متفاوتی داشتند و یک زبان دیوانی هم وجود داشت و بسیاری از شاعران بزرگ در ایران بعضا به دو الی سه زبان می‌نوشتند. اما در پسا مشروطه یک برساخت جدیدی شکل می‌گیرد یعنی کسانی که در واحد سیاسی ایران قرار می‌گیرند ملت ایران می‌شوند و این بدان معناست که تمامی کسانی که در این واحد سیاسی قرار دارند، فرهنگ و آداب، زبان، ادبیات، دین و مذهب شان متعلق به ایران است. یعنی کل ایران ملک مشاع آن هاست و از همه مهمتر ملیت ایرانی شامل تمام این زبان‌ها می‌شود. یعنی زبان‌های ملی در ایران شامل زبان‌های زیادی می‌شود. آن چیزی که در قانون اساسی ذکر شده است درباره زبان رسمی است که گفته شده زبان رسمی کشور زبان فارسی است و اتفاقا گفته شده است در کنار آن زبان‌های محلی باید پاس داشته شوند. همچنین زبان مشترک کسانی که در ایران زندگی می‌کنند زبان فارسی است و این مفهوم عقبه تاریخی هم دارد. سه زبان فارسی، عربی و ترکی سه زبان مشترک منطقه شرق جهان بوده است. در ایران امروز زبان فارسی یک زبان مشترک است اما بحث اینجاست که نگاه ما باید به مفهوم ملی و تدریس دیگر زبان‌ها باید در ایران چگونه باشد؟ سخنانی که آقای روحانی مطرح کرده بود متاسفانه بحث را به سمت مسائل امنیتی برده بود در حالی که بحث باید ابتدا در ساحت علمی مطرح شود و در حوزه سیاست‌گذاری تدوین شود و بعد در حوزه سیاسی مورد بررسی قرار بگیرد نه بالعکس.
> فرهنگستان زبان‌ها و ادب‌های ایرانی
وی در آخر گفت: « تدریس زبان‌ها در ایران در تجربه ایرانی، مدت 120 سال است که در ایران یک تجربه موفق دو زبانه وجود دارد. یعنی ایرانیانی که ارمنی هستند این‌ها این هر دو زبان را به زیبایی در مدارس خودشان یاد می‌گیرند و جالب است که اگر به عقبه هرکدام از این زمان‌ها نگاه کنیم بخش بسیار عمده‌ای از حافظه هویت ایرانیان در این چهار زبان و در کنار زبان فارسی گنجینه مهمی است. اگر بخواهیم این زبان‌ها را حفظ کنیم بخشی از حافظه ایرانیان حذف خواهد شد پس راه چیست؟ راه همان کاری است که ما در این 120 سال در نسبت با زبان ارمنی در ایران انجام داده‌ایم یعنی مدارسی تاسیس شده است که بچه‌ها هم زبان ارمنی و هم زبان فارسی را یاد می‌گیرند و در هنگام فارغ التحصیلی دو زبان را در سطح آکادمیک بلد هستند. پس نباید این حق از دیگر زبان‌ها از ایران سلب شود. این نکته را هم اضافه بکنم زبان ترکی، عربی، کردی، گرجی، ارمنی و... هرکدام وجهی از ایرانیت هستند و باید فرهنگ ما به سمتی حرکت کند که اتفاقا یک فارس زبان متمایل به یادگیری دیگر زبان‌ها بشود تا بتواند به همبستگی ملی ما کمک کند و شروع این کار باید از فرهنگستان زبان و ادب فارسی باشد که این مرکز باید تبدیل شود فرهنگستان زبان‌ها و ادب‌های ایرانی.»