نوشته‌هايم نه خوب مي‌كند، نه مي‌كشد!

ندا آل طيب از همان چند دقيقه آغازين گفت‌وگو، «مجيد» درونش با شيطنت و بازيگوشي خود را نشان مي‌دهد. كودك درون هوشنگ مرادي كرماني، «مجيد» است به همان اندازه با نمك، شوخ و شنگ و شيرين. با همان طنازي‌ها، بلبل زباني‌ها و البته به همان اندازه رو راست و صادق. تنها تفاوتش با مجيد، لهجه است. آقاي نويسنده برخلاف بازيگر نوجوان اصفهاني، با لهجه كرماني سخن مي‌گويد. اهل تعارف نيست و هيچ تلاشي ندارد خود را روشنفكر يا اپوزيسيون جا بزند و به اين وسيله براي خودش اعتباري كسب كند يا به جايي يا جريان فكري خاصي، گوشه و كنايه بزند. واقعيتش اين است كه راحت‌تر از اين حرف‌هاست. ساده و بي‌شيله پيله مي‌نشيند رو به روي‌مان و از گذشته و حال صحبت مي‌كنيم. كودكي آساني نداشته. زندگي از همان سال‌هاي آغازين به او سخت گرفته است. روزگار خيلي زود مادرش را مي‌گيرد و او مي‌ماند و پدري بيمار. به هر حال در خانه پدربزرگ و مادربزرگ پيرش دوره پر تب و تاب كودكي را سپري مي‌كند، با كنجكاوي‌هاي بي‌پاياني كه اقتضاي سن كودكي است اما مي‌تواند هر پدر و مادر بزرگ پيري را به مرز كلافگي و جنون بكشاند. «هوشو» ـ در لهجه كرماني، هوشنگ را «هوشو» مي‌نامند ـ كه هرگز دانش‌آموز مرتبي نبود، نمره انضباط قابل قبولي نداشت، تنبل بود و از اين تنبلي شرمنده هم نبود، مي‌بينيد كاملا عين مجيد است اما سال‌ها بعد داستان‌هاي همين «هوشو» در كتاب‌هاي درسي دانش‌آموزان ايراني و حتي خارجي چاپ شد و به جز اين، مدرسه و كتابخانه هم به نامش شد! او در نوجواني عاشق سينما شد. البته در كنار همه آن ويژگي‌هايي كه بالا از آن ياد كرديم، امتيازاتي هم داشت كه يكي از آنها خط خوش بود. با استفاده از اين مهارت، براي فليم‌هاي سينمايي پلاكارد مي‌نوشت؛ پلاكاردهايي با اين مضامين: « فيلم... بزن بزن... يا فيلم... عشقي و...» با همراهي يك پيرمرد از نردبان بالا مي‌رفت و پلاكاردها را به در و ديوار كرمان مي‌زد تا به اين وسيله بتواند به سينما برود و فيلم ببيند. عشق به سينما او را به تهران كشاند. به هنرستان هنرهاي دراماتيك رفت به اين اميد كه بازيگري كارگرداني چيزي بشود، اما لهجه كرماني خيلي زود كار دستش داد و فهميد بهتر است بي‌خيال هنر هفتم بشود. وقتش را گذاشت براي داستان نوشتن و همه آن فيلم‌هايي را كه مي‌خواست بسازد، روي كاغذ كارگرداني كرد. علاقه‌اش به سينما از بين نرفت بلكه از حالتي به حالتي ديگر تبديل شد. حالا هم جزو معدود نويسندگاني است كه بسياري از داستان‌هايش به فيلم سينمايي تبديل شده‌اند. خيلي از داستان‌هايش به زبان‌هاي ديگر ت