دلايل و تنگناهاي حمايت از روحاني

هرچند فعلا انتخابات به‌ گونه‌اي خاص و شايد بي‌سابقه در حال رقم خوردن است و نشانه جدي براي جلب مشارك حداكثري مردم و حضور همه سلايق سياسي به چشم نمي‌خورد ولي از اصل ماجرا كه عبور كنيم و به محتوا بپردازيم در اين نوبت مشكلات مردم به ‌قدري فراگير و عميق شده است كه امكان تاثير آن بر همه روندهاي انتخابات كاملا جدي است و پر واضح است كه جناحي با انبوه امكانات رسانه‌اي همه را به پاي دولت مي‌نويسد و رندانه‌تر پاي اصلاح‌طلبان را به ميان مي‌كشد. به نظر مي‌رسد در جريان انتخابات روي حمايت اصلاحات از آقاي روحاني تمركز فوق‌العاده‌اي صورت گيرد و نتيجه راي‌گيري هرچه باشد اين تبليغات ادامه خواهد يافت چنانچه مشكلات شهروندان ماداگاسكار را هم به پاي دولت مورد حمايت اصلاح‌طلبان بنويسند و گرم شدن زمين را هم به اين حمايت گره بزنند؛ لذا لازم است در اين زمينه با صداقت و با جزييات تمام سخن گفت و حتي آنجا كه قصوري صورت گرفته است از مردم عذر خواست. كاملا روشن است كه اصلاح‌طلبان در شرايط كاملا خاص و غيبت كانديداهاي حداكثري خود از آقاي روحاني حمايت كردند، روشن‌تر آنكه آقاي روحاني هيچگاه ادعاي اصلاح‌طلبي نكرده و آقاي خاتمي هم هنگام حمايت از ايشان در سال 84 بر اين نكته تاكيد كردند. دولت آقاي احمدي‌نژاد كشور را به ورطه‌اي كشانده بود كه هر آزاده دلسوزي براي خلاص شدن مملكت از آن پرتگاه موحش حاضر بود براي توقف آن روند مخرب از تمايلات خود بگذرد و به هر كانديدايي غير از موافقان آن اوضاع راي دهد. چه بسا اگر براي اصلاح‌طلبان مسجل مي‌شد كه يكي از كانديداهاي اصولگرا جلوي آن همه كژي‌ها و انحرافات و مهالك را خواهد گرفت از او حمايت مي‌كردند. فقط يك نمونه از مخاطرات عظيم اينكه دولت معجزه هزار سوم هفت قطعنامه از شوراي امنيت سازمان ملل ستانده بود و به آن افتخار مي‌كرد و به‌ جاي پاسخگويي و چاره‌جويي به تمسخر رو آورده بود! ايران رسما به عنوان تهديد عليه صلح بين‌المللي مورد شناسايي چندباره قرار گرفته بود و رييس‌جمهور ايران كه امنيت 80 ميليون در دستش بود آن قطعنامه‌ها را به ورق‌پاره تشبيه مي‌كرد! تصور كنيم كه اگر آقاي ترامپ آن هفت قطعنامه را در اختيار داشت، فشار حداكثري خود را چگونه به همه حوزه‌هاي غيراقتصادي هم مي‌كشاند و چگونه سوار بر مركب اجماع جهاني عليه ايران مي‌شد و به سوي‌مان مي‌تاخت؟ نمونه ديگر درآمد نجومي 800ميليارد دلاري كشور بود كه هنوز عاقبت دقيق آن مشخص نشد و حالا كه به دلاري محتاجيم متوجه مي‌شويم كه با كشور چه كردند؟ آن زمان هدف درست و اساسي و اصولي نجات كشور از سياست‌هاي پوپوليستي و باري به هر جهت بود كه با انتخاب درست اصلاح‌طلبان محقق شد و اغلب اصلاح‌طلبان بارها گفته‌اند كه اگر به آن زمان برگردند باز هم درست‌ترين كار حمايت از متوقف‌كننده سياست‌هاي تخريبي بود. اما اصل سخن اينكه آقاي روحاني به شخصه هيچگاه نسبت خاصي با اصلاح‌طلبان نداشت و اوضاع خطير زمان به‌ گونه‌اي نبود كه يك ائتلاف رسمي با چارچوب‌هاي مشخص صورت گيرد و دولت قادر به عدول از ائتلاف نباشد. وي در دولت اول خود به هر دليل تا حدودي راه و روش اصلاح‌طلبان را مورد ملاحظه قرار مي‌داد و به درستي استراتژي رفع تحريم‌ها را در دستور كار خود داشت و در ابتدا در اين راه موفقيت بزرگي به دست آورد و همين كافي بود كه حمايت اصلاح‌طلبان استمرار پيدا كند و نجات كشور صورت عيني به خود گيرد. البته از انصاف عدول نكنيم كه شانس هم همراه آقاي روحاني نبود و دو چالش بزرگ ترامپ و كرونا از راه رسيدند و همه‌چيز به هم ريخت. اما اينكه رييس‌جمهور شخصا چه خصوصياتي دارد و از حاميان خود مشورت نمي‌گيرد و حلقه مشاوران را تنگ مي‌كند و از اوضاع زمانه عقب مي‌ماند و صداي مردم را به‌ درستي به گوشش نمي‌رسانند و كوچك‌ترين احساس مسووليتي در قبال اعتباري كه اصلاح‌طلبان برايش خرج كردند، نمي‌كند چيزهايي نبود كه در آن فضاي ويران دولت قبلي قابل كنكاش و تاكيد و تدقيق باشد. هنوز هم بزرگان اصلاح‌طلب ملاحظه و مراعات مي‌كنند و مثلا نمي‌گويند كه يكي از كليدي‌ترين مسوولان دستگاه رياست‌جمهوري ضداصلاحات و اساسا منكر تاثير حمايت اصلاح‌طلبان از آقاي روحاني بود. بايد به مردم صادقانه بگوييم كه رييس‌جمهور در دور دوم مسووليت خود همان تعهدات نيم‌بند خود به حاميان را تقليل داد و مشاوره‌هاي فريادگونه ايشان را به اعتنا نمي‌گرفت. وزرا به ‌سختي نقطه‌نظرات خويش را به سمع راس دولت مي‌رساندند و كل گفت‌وگوي اصلاح‌طلبان با رياست‌جمهوري احتمالا در همان افطار سال 98 خلاصه مي‌شد كه اصولگرايان هم حضور داشتند! اصلاح‌طلبان براي نجات كشور از برنامه‌اي حمايت كردند كه در آن قرار بود چرخ زندگي مردم بچرخد، با دنيا تشنج‌زدايي شود و دانشجويان به صورت گازانبري مورد حمله قرار نگيرند و امور كشور براساس قانون و نه به صورت پادگاني اداره شود. اگر در دولت دوم تدبير و اميد عزل و نصب‌ها در غايت ضعف و محافظه‌كاري صورت گرفتند و قوه مجريه از اهداف اعلامي فاصله گرفت گناه اصلاح‌طلبان چيست؟ اما نكته بسيار كليدي و اساسي مقايسه حمايت اصولگرايان از آقاي احمدي‌نژاد است هم او كه نامه‌اش در نمازجمعه الهام از عالم غيب دانسته شد و اطاعتش واجب شمرده شد. اگر اصلاح‌طلبان در حمايت از آقاي روحاني در اوج ناچاري و پشت سد ردصلاحيت‌هاي شوراي نگهبان به حداقل‌ها اكتفا كردند و گاهي از سوءمديريت‌ها شرمگين مردم شدند و منظور اصلي‌شان نجات كشور بود اصولگرايان چرا آن همه حمايت‌هاي عجيب و عملي و ارضي و سمايي از آقاي احمدي‌نژاد را به فراموشي مي‌سپارند؛ احمدي‌نژادي كه رسما اصولگرا بود و در سال 88 مخالفان مردمي خود را خس و خاشاك خطاب كرد. به نظر مي‌رسد كه اگر انصافي باشد و امكان گفت‌وگويي صريح و بي‌پرده و فراگير با مردم فراهم شود اصلاح‌طلبان نه‌تنها مي‌توانند از حمايت نجات‌آسا و ناچاري خود دفاع كنند كه به انتخاب فداكارانه خود افتخار هم بكنند.