تیم سال 86 هنوز پتانسیل قهرمانی دارد

گفت و گو محمدقراگزلو      مهدی واعظی گلر مهمی در تاریخ باشگاه پرسپولیس به حساب می‌آید. واعظی حتی قبل از حضورش در پرسپولیس دروازه‌بان مهمی در فوتبال ایران و لیگ برتر بود و با سابقه حضور در تیم‌های ملی به پرسپولیس آمد و در آن فصلی که تیم بعد از شش سال موفق به قهرمانی شد دروازه‌بان اول تیم بود. واعظی هفته قبل و در جریان جشن سیزدهمین سالگرد قهرمانی دراماتیک پرسپولیس در لیگ هفتم یکی از حاضران در جشن بود و خاطراتش را با هم‌تیمی‌های سابقش مرور کرد. به بهانه آن قهرمانی با واعظی گفت‌و‌گو کردیم اما این مصاحبه به جاهای جذابی کشیده شد و واعظی حرف‌های تازه‌ای درباره شرایط پرسپولیس بعد از آن قهرمانی، ارتباطاتی که باعث می‌شد گلرهای تیم ملی انتخاب شوند، شرایط گلرهای پرسپولیس از زمان خودش تا حامد لک، احمدرضا عابدزاده و... به زبان آورد که خواندنش خالی از لطف نیست.   آقا مهدی چرا خبری از شما در مجامع فوتبالی نیست؟  والله مشغول زندگی هستیم و از فوتبال فرار کرده‌ایم. هفته قبل در جشن سیزدهمین سالگرد آن قهرمانی عجیب سال 87 حضور داشتید. چه تصویر خاصی از آن قهرمانی جلوی چشم‌تان است؟  چیزی که بیشتر جلوی چشمم است آن سختی‌هایی است که کشیدیم. واقعاً هرطور فکر می‌کنم با توجه به شش امتیازی که از ما کم کردند و نبود امکانات و تیم‌هایی که رقیب ما بودند، در نهایت یک اتفاق زیبا و میمون افتاد و هر چیزی جلوی چشمم می‌آید خواست خدا بود. این مسأله‌ای است که می‌توانم روی آن مانور بدهم. آن فصل پرسپولیس تیم خوبی داشت. بازیکنان غالباً مهره‌های شاخص تیم‌های دیگر بودند و بعضاً سابقه ملی هم داشتند.  تیم ما در بحث مدیریتی یعنی هیأت‌مدیره و مدیرعامل خیلی خوب بسته شد؛ یعنی شخص حاج‌حبیب کاشانی و مجموعه مدیریتی باشگاه افراد سالمی بودند و با اینکه می‌گفتند فوتبالی نیستند اما واقعاً فوتبالی بودند. کادر فنی خوبی هم داشتیم که توانستند تیم خوبی ببندند. روزهای اول آقایان مرزبان و استیلی تیم را بستند و آقای استیلی با 13، 14 سال حضور در پرسپولیس کوله‌باری از تجربه داشت. در بازی‌های‌مان هم چیزی حدود 70، 80 یا 90هزار هوادار به ورزشگاه می‌آمدند و همه اینها مکمل هم شد تا آن فصل اتفاقات خوبی برای‌مان رقم بخورد. البته اواخر آن فصل مشکلات و حاشیه‌هایی هم داشتید. مثلاً درگیری‌های اهواز بعد از آن باخت بد به استقلال خوزستان که منجر به اخراج نفراتی مثل شیث و مامانی شد یا مشکلات استیلی و قطبی که خیلی درباره‌اش صحبت می‌شد.  نه، اینها طبیعی بود. یکسری بازیکنان در تیم بیشتر بازی می‌کردند و یکسری کمتر. اینها در فوتبال امروز هم وجود دارد و پشت پرده است. آن سال اتفاقاتی افتاد که باعث اختلاف بین بازیکنان و مجموعه و منجر به مشکلاتی برای تیم شد، اما چیزی که مهم است آن جمع‌بندی پایانی است و اینکه آخرش زیبا بود. آن سال آقای استیلی در تیم مدیریت کرد و جلوی خیلی از مشکلات را گرفت. کریم باقری هم به‌عنوان بازیکن بزرگتر تیم را کنترل می‌کرد. یک بخش تأثیرگذار هم به این برمی‌گشت که 10، 12 بازیکن داشتیم که همه کاپیتان‌های تیم‌های سابق‌شان بودند و شرایطی ایجاد کرده بودیم که نمی‌توانست به تیم ضربه بزند. البته آقای قطبی در مقابل این حاشیه‌ها کم‌تجربه بود اما آقای استیلی، کریم باقری و حاج‌حبیب جریان را به‌خوبی کنترل کردند. آن فصل خاطرم هست بین شما و حسن رودباریان هم رقابت داغی وجود داشت و به‌نوعی مشخص نبود گلر اصلی تیم کدام یکی از شماست.  من 22تا بازی کردم و اگر اشتباه نکنم حسن 12تا. فکر کنم عدد درستش همین باشد؛ یعنی من نزدیک دوبرابر حسن بازی کردم. اما با اینکه حسن رودباریان هم گلر برجسته و ملی بود بین شما دو نفر مشکل حادی پیش نیامد؛ یعنی از آن دروزاه‌بان‌ها نبودید که به‌نوعی دنبال خراب کردن رقبای‌شان هستند.  ببینید در تیم ما یک شکل خاصی ایجاد شد و برای گلری اتفاق افتاد. وقتی حسن به تیم اضافه شد خیلی‌ها گفتند شرایط تو چه می‌شود اما من گفتم فوتبال رقابتی است و اینکه پرسپولیس تیمی نیست که مسائل فنی را در آن در نظر نگیرند. بازی کردن من هم با توجه به شرایط بازی‌ها بود؛ یعنی وقتی تیم نتیجه می‌گرفت و من هم خوب بودم در ترکیب می‌ماندم اما با اولین و کوچک‌ترین اشتباه بیرون می‌رفتم. این را پذیرفته بودم که چنین شرایطی هست اما هم من هم حسن خیلی صبور بودیم و هم با هم رفاقت می‌کردیم هم رقیب خوبی برای یکدیگر بودیم. آن سال ما فرشید کریمی را هم کنار خودمان داشتیم که او هم رفیق و رقیب خوبی بود. اما بعد از شما در برخی فصول گلرهای تیم بعضاً علیه هم دسیسه می‌کردند تا به ترکیب برسند.  دقیقاً همینطور است. وقتی شما هوادار و تیم را در نظر بگیرید شرایط فرق می‌کند؛ مثل رادو. می‌بینید که شرایط فنی‌اش خوب است اما همه چیز را در نظر می‌گیرد. الان 4، 5 سال است دروازه‌بان دوم است و هر وقت هم به او فرصت می‌دهند خوب کار می‌کند و باز هم می‌داند به‌احتمال 99درصد در بازی بعدی فیکس نیست. این بحث تفکر بازیکن است که بداند او را به‌عنوان بازیکن اول آورده‌اند یا رزرو. هر بازیکنی که به تیم بزرگی مثل پرسپولیس می‌آید باید بداند ممکن است در مقطعی تبدیل به بازیکن رزرو شود و نگاهش این باشد که ممکن است روزی نیمکت‌نشین شود. اگر این نگاه را داشته باشی هیچ‌وقت برای تیم معضل درست نمی‌کنی. در جشن سیزدهمین سالگرد قهرمانی لیگ هفتم حضور داشتی. کدام‌یک از بازیکنان آن تیم را بعد از مدت‌ها دیدی؟  من اکثر بچه‌ها را ندیده بودم؛ یعنی 4، 5 سالی می‌شد، اما واقعاً یک چیز عجیب اتفاق افتاد، انگار آن روز پرت شدیم به همان سال و همان دوران؛ یعنی بازیکنان کارهایی را می‌کردند که آن سال در رختکن یا زمین تمرین انجام می‌دادند و خیلی فضای جالبی بود. مثلاً چه کارهایی؟  مثلاً اینکه وقتی یک نفر می‌رفت روی استیج اذیتش می‌کردند یا در عکس گرفتن‌ها آن شیطنت‌های دوران بازیگری و همان زمان بچه‌ها تکرار می‌شد. به نظرم اگر همین الان همان تیم را جمع کنیم و بچه‌ها توانایی فوتبال بازی کردن را داشته باشند دوباره قهرمان می‌شوند. واقعاً اینطور فکر می‌کنید؟  بله، واقعیت قضیه این است که آن تیم و آن نفرات هنوز پتانسیل قهرمانی دارند. وقتی به عباس آقایی، فرزاد آشوبی، سپهر، نبی، خلیلی و... با همان لباس نگاه می‌کنید انگار شرایط همان است و همین الان دوباره می‌توانند قهرمان باشند. جذابیت شوخی‌ها و تکه‌هایی هم که به هم می‌انداختند کم نشده. مثلاً مسعود زارعی آن زمان روند شیرینی داشت که الان هم دارد و شیطنت‌هایی می‌کند و با انگشت سوت می‌زند و انگار در همان دوران است یا رضا مامانی شوخی‌هایی دارد که آن زمان هم داشت. باورمان نمی‌شود از آن روز عجیب ورزشگاه آزادی و قهرمانی دقیقه آخری 13 سال گذشته. واقعاً یک روز استثنایی در تاریخ ورزشگاه آزادی و پرسپولیس بود که شاید دیگر شبیه آن روز را نبینیم.  واقعاً آن روز استثنایی بود. واقعاً فشار روی ما زیاد بود؛ خیلی زیاد. البته فشار بازی، نه فشاری که بابت جریانات و اتفاقات چند هفته گذشته آن روی تیم وارد شد. ما قهرمانی را از دست داده بودیم. بازی با حریف مستقیم قهرمانی در روز آخر هم خیلی سخت است. شاید اگر بازی مستقیم نبود هم روی ما هم سپاهان فشار کمتری می‌آمد اما می‌دانستیم اگر آن روز نبریم تا آخر عمر باید افسوس بخوریم و چاره‌ای جز بردن نداشتیم. دقیقه 90 شد و بعد به 91، 92، 93، 94 و 95 هم رسید، اما تلاش ما تا سوت پایان ادامه داشت. من هم در تمام آن لحظات خط دفاعی‌مان را هل داده بودم جلو. اما قبول دارید در آن لحظه خاص یک اتفاق فرافوتبالی رخ داد و خواست خدا بود که آن توپ به آن شکل گل شود و قهرمان شوید؟  بله، ما در مسیری بودیم که دیگر داشتیم قطع امید می‌کردیم و هیچ‌کس را به‌جز خدا نداشتیم. خدا بود که در صدم ثانیه دست ما را گرفت و از این طرف به آن طرف سکه ما را برد و نشان‌مان داد. خدا را شاکرم. فکر می‌کنم آن روز مردم خواستند قهرمان بشویم و خدا هم خواسته مردم و ما را اجابت کرد. شما فصل بعدش هم در پرسولیس بودید.  بله، بودم تا اینکه هفته هفتم، هشتم از ناحیه گردن دچار آسیب‌دیدگی شدم و 7، 8 هفته بعد از آن برگشتم اما آن مشکل گردن دو، سه سال مرا اذیت کرد. فصل بعد در لیگ هشتم چرا همه چیز بد پیش رفت با اینکه هم قطبی برگشت و ادامه داد و هم بازیکنان خیلی خوبی جذب کردید؟  من معتقدم یک زمان‌هایی بی‌پولی و کمبود امکانات خوب است چون اینطوری افرادی که لایق هستند سر جای‌شان می‌مانند. اول صحبت‌هایم گفتم در شروع فصل قبلش تمام موارد کنار هم قرار گرفتند تا آن تیم موفق شود اما فصل بعد شرایطی پیش آمد که حاج‌حبیب رفت و چیزی حدود یک ماه تا یک ماه و نیم طول کشید تا مدیرعامل مشخص شود و کسی هم نمی‌دانست شرایط چطور می‌شود. بعد مجموعه‌ای آمدند و یارگیری هم کردند. ما آن سال تیم قهرمان بودیم و باید در مسابقات آسیایی شرکت می‌کردیم. جذب نفرات هم تا حدودی خوب بود اما عدم مدیریت باعث شد ارزش‌های سال قبل مثل مدیر قوی، بازیکن خوب بین‌شان اختلاف ایجاد شود و هرکس مسیر خودش را برود. ما آن سال دوتا مربی دروازه‌بان‌ها داشتیم. کجای دنیا اینطوری بود؟ یکی مارکو برزیلی بود.  و دیگری احمدرضا عابدزاده. تیم را دوقطبی کرده بودند؛ یعنی احمدرضا باید من را تمرین می‌داد و مربی دیگر دو گلر دیگر را. اینها به‌واسطه عدم مدیریت صحیح در تیم ایجاد شد و تیم را وارد حاشیه کرد نا نتواند موفق شود در حالی که اگر مدیریت قبلی حفظ می‌شد شاید همان روند ادامه می‌یافت و پرسپولیس می‌توانست امسال مثلاً دهمین قهرمانی‌اش در لیگ برتر را جشن بگیرد. یعنی فکر می‌کنی جدایی حاج‌حبیب و تیم مدیریتی‌اش در آن مقطع باعث شد روند موفق باشگاه قطع شود؟  دقیقاً، وقتی یک باشگاه موفق است چه لزومی دارد افراد را جابه‌جا کنید و چرا نمی‌گذارید تا سه، چهار سال بمانند و کار کنند؟ اما حاج‌حبیب یکی، دو سال بعدش برگشت و دوباره مدیرعامل شد اما نتوانست تیم را موفق کند.  برای اینکه آن ابزارها کنارش نبودند. من گفتم بخشی مربوط به داشتن بازیکن خوب است و بخشی هوادار، یکی هیأت‌مدیره و کادر فنی که اینها باید با هم مَچ شوند. الان باشگاه پرسپولیس چند سال است که دوران موفقی داشته. پرسپولیس چند سال است هواداران خوب و همراهی دارد، بازیکن و مربی هم مچ هستند. مدیریت شاید 50درصد در موفقیت سال‌های اخیر تأثیر داشته؛ یعنی از چهارتا فاکتور سه‌تا و نصفی را داشته، پس این تیم پتانسیل قهرمانی را دارد. امروز مدیریت باشگاه سرحال است، هوادار حمایت می‌کند و کادر فنی و بازیکنان هم خوب هستند، پس این تیم پتانسیل قهرمانی دارد و نباید کارش به اما و اگر کشیده شود. این جریان در آن فصل وجود نداشت. هواداران‌مان دوقطبی شدند، بازیکنان، مدیرعامل و هیأت‌مدیره‌مان هم همینطور و هرکس یک حرفی می‌زد که اینها باعث شد تیم نتیجه نگیرد. شما بعد از آن مصدومیت گردن به ترکیب تیم برگشتید؟ - بله، من برگشتم تا وقتی آقای وینگادا آمد. در جام باشگاه‌های آسیا هم یک بازی کردم که 3 بر یک بردیم اما در بازی الغرافه که در زمین آنها انجام شد من در ترکیب نبودم و پنج‌تا خوردیم. فکر می‌کنم علیرضا حقیقی بازی کرد. - بله، علیرضا بازی کرد و آمادگی هم نداشت؛ یعنی اصلاً فکرش را نمی‌کرد. روز قبلش احمدرضا، او و گلر دیگرمان را 300تا شکم برده بود و وقتی ارنج را خواندند همه ما شوکه شدیم. احمدرضا هم می‌گفت نمی‌دانم چه بگویم و اتفاقات عجیبی افتاد. یعنی انتخاب ترکیب در زمان وینگادا و آن بازی خاص به مسائل غیرفنی ارتباط داشت؟  بله، یادم است کریم باقری هم در ترکیب نبود و وینگادا او را بیرون گذاشت. من و کریم روی نیمکت بودیم که وقتی گل اول را خوردیم احمدرضا با مشت زد روی صندلی و من گفتم آرام باش. یادم هست چند بازیکن آن روز در ترکیب نبودیم و بعد هم که برخی اضافه شدند کمکی به تیم نکرد. مسائلی پشت پرده بود که آسیب زده بود. عدم هماهنگی مدیر با بازیکنان، عدم هماهنگی کادر فنی با بازیکنان و تمام این عدم‌ها باعث شد هم بازیکنان آسیب ببینند و هم تیم. این چیزی که بین هوادار و مدیرعامل و مربی وجود داشت در نهایت باعث شد فصل خوبی نداشته باشیم و تیم وارد شوکی شد که چند سال ادامه داشت. یادم می آید روز اولی که آن تیم در زمین آکادمی کمیته المپیک جمع شد همه می‌گفتند چه تیم پرستاره‌ای؛ چون توره، آتسو و پتروویچ و چند بازیکن خوب داخلی را جذب کرده بودید. قطبی هم که ظاهراً راضی شده بود بماند و کار کند.  افشین قطبی رفته بود و بازیکنان را دیگران می‌گرفتند. سال قبلش استیلی و مرزبان با تفکر خودشان تیم را چیدمان کردند اما در آن سال این مسأله با مدیریت بود و هرکس را دوست داشتند گرفتند و هرکسی هم دوست نداشتند جدا شد. این مسیر مدیریتی باشگاه بعد از فصل 87-86 مسیر خوبی نبود. البته آنهایی هم که آمدند دوستان ما هستند اما وقتی در باشگاه مسئولیت داشتند خوب کار نکردند. البته در این 13 سال شاید تعداد مدیرانی که عملکرد موفقی در باشگاه پرسپولیس داشتند به سه نرسد.  بله، یکی از عوامل به‌خاطر قراردادها با اسپانسرها و بازیکنان است. البته به رقمش کار ندارم، شکلش را می‌گویم که بعضاً باعث شده بازیکن راحت جدا شود و برود. یک زمانی آقای عابدینی در پرسپولیس قرارداد می‌بست و روز اول به بازیکن می‌گفت با شما سه‌ساله می‌بندیم، بازیکن می‌گفت چشم. بعد می‌گفت اگر ترانسفر شدی 50درصد مال ماست؛ یعنی به فکر آینده پرسپولیس بود. فکر می‌کنم از قرارداد مرحوم مهرداد میناوند با آن تیم اتریشی رقم خوبی به پرسپولیس رسید که عددش یادم نیست. یعنی وقتی جابه‌جایی انجام می‌شد بازیکن ضرر نمی‌کرد، بلکه هم بازیکن بزرگ می‌ماند هم باشگاه. الان قرارداد می‌بندند مدیرعاملی می‌آید که تعهدی ندارد. مثل اینکه رئیس‌جمهوری می‌آید و تعهدی به جامعه‌اش ندارد؛ یعنی می‌آید و کار می‌کند و می‌رود. مدیرعامل‌های ما هم همینطوری هستند. آنها باید تعهد داشته باشند و هر چیزی را امضا نکنند. البته انتخاب‌ها اکثراً سیاسی هستند و با توجه به شرایط و ارتباط‌شان با وزارت ورزش و گروه‌های منتسب به آنها انتخاب می‌شوند و مشکلاتی ایجاد می‌شود. بعد از جدایی از پرسپولیس چه سرنوشتی داشتید؟  دو سال رفتم صبا. اولش 6 ماه خوب نداشتم و آن زمان را از دست دادم تا جا بیفتم اما بعد از آن یک سال و نیم خوب را با خدا بیامرز محمود یاوری داشتم که یک تجربه خیلی خوب برایم بود و در اوج تجربه از کار کردن با مرحوم یاوری لذت بردم. بعد از صبا چه شد؟  رفتم به استیل‌آذین حسین هدایتی که به لیگ یک سقوط کرده بود اما با توجه به اینکه 12 امتیاز از آن تیم کم کردند نتوانستیم صعود کنیم. بعد از آن هم با فراز کمالوند رفتم به شهرداری تبریز. تجربه آخر چطور بود؟  خوب نبود. احساس کردم یک مقدار برخی مسئولان و مربیان، بزرگ‌کشی می‌کنند. البته من خودم را بازیکن بزرگی نمی‌دانستم اما بازیکن پرسپولیس بودم. آنجا شرایط آزاردهنده بود و احساس کردم باید در همان روزهای خوش پرسپولیس خداحافظی می‌کردم. البته به‌لحاظ تمرینی می‌توانستم ادامه دهم اما با توجه به حاشیه‌هایی که ایجاد شد نباید می‌رفتم. من آن سال دنبال حاشیه‌های بازیکن و مربی نرفتم و آسیب دیدم. وقتی خداحافظی کردید چند سال داشتید؟  سال 92 بود و الان 8 سال گذشته. فکر کنم 35، 36 سال داشتم. می‌توانید رقم قرارداد فصلی که با پرسپولیس قهرمان شدید را بگویید؟  بله، 85میلیون تومان بود که البته 10درصدش را به‌خاطر جریمه کم کردند. به‌خاطر شکست 4 بر یک در اهواز مقابل استقلال؟  نه، برای آن بازی جریمه نشدیم. به‌خاطر باخت 2 بر یک در آزادی به راه‌آهن جریمه شدیم. البته حاج‌حبیب می‌گفت از این 10درصد هرچقدر پول باشد باز هم می‌دهم. واقعاً رفتار خوبی داشت آن هم در حالی که پولی به باشگاه نمی‌دادند. آن زمان پاداش بردهای ما 150، 200هزار تومان بود. قرارداد بازیکنان تیم‌های متمولی مثل سپاهان در آن فصل چقدر بود؟  چیزی حدود 180 تا 200میلیون تومان؛ یعنی دو برابر بازیکنان پرسپولیس. با 85میلیون تومان در سال 86 چه کارهایی می‌شد کرد؟  یادم هست مثلاً قیمت ماشین سانتافه در آن سال 50میلیون تومان بود؛ یعنی می‌توانستی یک ماشین بخری و خرج روزمره‌ات را بدهی. یعنی عددی نبود اما باز هم خوب بود. البته حضور در پرسپولیس متفاوت بود و وقتی به این باشگاه می‌آمدی پیراهن تیم خیلی باارزش بود. ما سال 86 اصلاً به پول فکر نکردیم. بازیکنان هم غالباً دست‌شان به دهان‌شان می‌رسید. شاید یک مقدار برای جوان‌های‌مان سخت بود اما برای حاج‌حبیب فرقی نمی‌کرد چه کسی فیکس است چه کسی ذخیره. ما آن سال پاداش قهرمانی هم نگرفتیم. دریغ از یک عدد سکه. جشن قهرمانی هم باشگاه گرفت که همه وعده‌هایی که دادند در حد وعده باقی ماند. چه پاداشی وعده داده بودند؟  فکر کنم آن زمان آقای قالیباف شهردار تهران بود و گفته بودند یک تعداد سکه به بازیکنان می‌دهند؛ یعنی آنطور که ما حساب کردیم باید نفری 20 تا 30 سکه به بازیکنان می‌رسید اما انگار پرداخت نکردند. باشگاه هم که پولی نداشت.  بله، شرایط باشگاه طوری نبود که پاداش بدهد. سال بعدش آقای هدایتی آمد و کمک کرد؛ یعنی قراردادها را از آن 80، 90میلیون رساند به 200، 210میلیون تومان. شما اهل آزادشهر استان گلستان هستید و همشهری احمد نوراللهی به حساب می‌آیید.  بله، اتفاقاً ارتباط خوبی هم با خانواده نوراللهی دارم. ما در منطقه‌ای که هستیم استعدادهای فعال و پرانرژی داریم. احمد هم یکی از آن استعدادها بود. یادم نیست با استیل‌آذین یا پرسپولیس به یزد رفته بودیم که دیدم این بچه چقدر خوب است. گفتند بچه آزادشهر است. من از احمد وقتی آمد پرسپولیس شناخت کامل داشتم و با پدر و مادرش هم ارتباط دارم. همین الان هم هرچند روزی که به آزادشهر می‌روم بعضاً با حاجیه‌خانم (مادر احمد) صحبت می‌کنم. با خود احمد چطور؟  واقعیتش تلفنی که نه، اما هر وقت حضوری ببینم با هم حرف می‌زنیم، اما با حامد لک به‌خاطر اینکه پستش تخصصی‌تر است تا جایی که بشود با هم حرف می‌زنیم. با حامد لک ارتباط‌تان از کجا شروع شد؟  از زمان صبا. آنجا بودیم که دیدیم بچه‌ای آمد با قد بلند و دست‌های کشیده. گفتیم این کیست؟ گفتند حامد لک. حامد آنجا همیشه کنار من بود و سؤالش این بود که چطوری رفتی پرسپولیس؟ فکر کنم سال اول لیگ برترش بود.  بله، فصل 89-88. همان سال به هومن افاضلی که مربی امیدها بود گفتم این بچه جایگاه دارد. اسامی تیم ملی را داده بودند که اسم حامد نبود. گفتم شرایط این بچه خیلی خوب و مستعد است. بعد که آقای افاضلی ایشان را دید گفت چقدر خوب است. گفتم چرا او را ندیده بودید؟ از آنجا بود که حامد رفت تیم ملی و فیکس بازی کرد و خوب بود. حامد الان جاافتاده شده و خودم هم کارهایش را پیگیری می‌کنم. او از نظر اخلاقی بچه درستی بود و به بزرگترش احترام می‌گذاشت؛ یعنی از آن گلرهای نمک‌نشناس نبود. این را خودم دیدم و دوست داشتم رشد کند تا اینکه به پرسپولیس آمد. در این 10، 12 سال گلرهای برجسته‌ای به پرسپولیس آمدند که شرایط خوبی نداشتند یا در این تیم افت کردند. این به‌خاطر شرایط متزلزل تیم بود یا خود آن گلرها اشتباه می‌کردند؟  نه، ببینید اول یک بحثی را باز کردم که گفتم اگر چارت منظمی در تیم نباشد این روی کار بازیکنان و تیم تأثیر منفی می‌گذارد. در این جریانات خیلی‌ها هم آمدند در مقاطع مختلف که درخششی مقطعی داشتند اما پایدار و منظم نبود. سرمنشأ این هم به مدیریت برمی‌گردد و عدم انتخاب درست و عدم برنامه‌ریزی دقیق. یعنی در برخی زمان‌ها برای انتخاب برخی گلرها، مربیان و... بین آنها با هوادار نظم نبود و بعد از آن سال قهرمانی، تیم شیرازه نداشت. یکی این بود که برای پرسپولیس گلر انتخاب می‌کردند اما در میان آنها گلرهای تاپ و تراز اول نبود و در عملکردشان تردید داشتند. یعنی می‌گفتند بگیریم، بازی می‌کند، حالا ممکن است جواب بدهد یا نه. تا اینکه علیرضا بیرانوند آمد و چهار، پنج سال بازی کرد و الان هم که حامد بازی می‌کند. شما با گلرهای زیادی به‌عنوان مربی، هم‌تیمی و هم‌پستی کار کرده‌اید و با چند نسل ارتباط داشتید.  من یک زمانی کنار احمدرضا عابدزاده برای مقدماتی جام‌جهانی 98 توسط آقای مایلی‌کهن برای تیم ملی انتخاب شدم تا اینکه احمدرضا به‌عنوان پیشکسوت بازنشسته شد و آمد کنار ما به‌عنوان مربی گلرها. من خیلی از دوستان را دیدم و تجربیات زیادی کسب کردم. گلری مثل بازی در پست‌های دیگر نیست و یک تخصص است. شما باید سبک‌ها و شیوه‌ها را خوب بشناسی. من از این مسأله خیلی استفاده کردم و خدا را شکر این شناخت از شیوه‌ها به من خیلی کمک کرد. پس چرا اینقدر تعداد بازی‌های ملی‌تان کم است؟  دوتا بازی ملی دارم. یک زمانی نزدیک 5، 6 سال که آقای بلاژویچ آمدند با سبک خاص نفراتی مثل من، داود فنایی و پرویز برومند را که 4، 5 نفر بودیم از لیست تیم ملی خارج کردند و بعد از آن موردی که پیش آمد این بود که نفراتی مثل ابراهیم میرزاپور را انتخاب کردند به علاوه دو سه‌تا دیگر. سبک و سیاق‌شان روابطی بود. آن زمان آقای رضاییان مدیرعامل باشگاه فولاد بودند و یک زمانی 7، 8تا بازیکن از فولاد در تیم ملی حضور داشتند و انگار باشگاه فولاد خرج تیم ملی را می‌داد. زمانی که من در اوج بودم دیگر به من بازی ملی نرسید و چند سال زمان آقای برانکو رزرو بودم و دیگر هم دعوت نشدم که البته مشخصاً دلیلش فنی نبود. فکر نکنم قبلاً جایی این بحث‌ها را باز کرده باشید.  نه، نشده. واقعیت اینکه تیم فولاد پتانسیل دادن 7، 8 یا 10 بازیکن به تیم ملی را نداشت و مشخص نبود پشت پرده چه اتفاقی می‌افتد و چرا این نفرات دعوت می‌شدند. البته آن بازیکنان برای من قابل احترام هستند اما بحث رقابت نبود؛ نه برای من، نه برای خیلی‌های دیگر. الان به‌عنوان مربی گلرها کار نمی‌کنید؟  نه، یک مجموعه داریم در استان البرز که آنجا کمک می‌کنم؛ یعنی برنامه و تز می‌دهم. یک آکادمی داریم که الان 18 سال است فعالیت می‌کند به نام ماه سما. از سال 83-82 که باشگاه کشاورز قدیم وجود داشت با عنوان آب و خاک کرج وارد شدیم و 4، 5تا بازیکن خوب از آنجا درآمد مثل علی زینالی، مهرداد پولادی، مجید خدابنده‌لو و علی سلمانی. ما این مجموعه را دادیم به مربیان خودمان و برنامه‌ریزی‌هایش با ماست و بحث درآمدی هم مطرح نیست. ما هم در بحث پرورش گلر هم در آکادمی موفق بودیم. 8تا تیم در استان البرز داریم و یک تیم در آسیاویژن تهران و مشغول هستیم. شرایط فنی حامد لک در پرسپولیس را چطور می‌بینید؟  حامد با توجه به پتانسیل و تجربه خیلی بالایی که دارد باز هم دوست دارد همه چیز را یاد بگیرد. یکسری مسائل حاشیه‌ای طی دو، سه سال داشته که همه اینها را از خودش دور کرده و قدر چیزهایی که دارد و یاد گرفته را خوب می‌داند. در بحث فنی وقتی کارش را دنبال کنید می‌بینید یکسری پوئن‌ها را توانسته به دست بیاورد و روزبه‌روز بهتر کار می‌کند، مثلاً زمان‌هایی می‌دیدید در کار با پا مشکل داشت اما الان می‌بینید شرایطش خیلی بهتر از قبل شده یعنی دارد تمرین می‌کند که بهتر شده. یک مقدار در بحث تاکتیک گلری در روزهای اول استرس داشت و تمرکز نداشت؛ یعنی گنگ بود اما الان خیلی خوب شده. من در مسابقات آسیایی دیدم و احساس کردم حامد بزرگ شده. از نظر فنی به نظرم روزهای خوبی را تداعی کرده و چیزی حدود 30، 35تا بازی در پرسپولیس انجام داده که در این تعداد بازی از او تزلزل ندیده‌ایم. شاید در یکی، دوتا بازی اشتباه داشته، مثل باخت در اراک.  آنجا هم اشتباه فاحشی نبود؛ یعنی من مربی می‌بینم گلرم از نظر طمأنیه و خروج خوب است و مثل بعضی گلرها نیست که دوتا بازی خوب باشد و بعد به‌طور ناگهانی تیم را زمین بزند. اینکه تداوم داشته باشی مهم است. من علاقه‌مندم حامد موفق شود و فیکس تیم ملی باشد، چون پتانسیلش را دارد. او مثل برخی گلرها نیست که خودش را گم کند و هرچه بالاتر می‌رود افتاده‌تر می‌شود و امیدوارم روزگار خوبی داشته باشد. اگر بخواهید سه‌تا گلر برتر تاریخ پرسپولیس را معرفی کنید به کدام نفرات اشاره می‌کنید؟  واقعیت قضیه اینکه با توجه به جمع‌بندی تمام این سال‌ها و نفراتی که من در فوتبال می‌شناختم کسی در حد احمدرضا نبود. شاید خیلی‌ها یادشان نباشد اما من عملکرد احمدرضا را اول می‌دانم. اجازه بدهید نفر دوم و سوم را نگویم اما در حال حاضر به نظرم با توجه به شرایط فنی تیم الان حامد را در آن سطح می‌بینم که مثلاً دومین یا سومین برایش اتفاق بیفتد. البته همزمان با آقای عابدزاده مثلاً نیما نکیسا بود که گلر خیلی خوبی بود و در تیم ملی بازی کرد یا داود فنایی خیلی خوب بود، اما در این 10، 15 سال همه گلرها در یک سطح قدم برداشتند و کلاس احمدرضا فقط بولد بود و نمی‌شود او را با بقیه قیاس کرد. او عقاب آسیاست و هنوز هم کسی در جایگاه او پا نگذاشته است. اما در مقام مربی گلرها بشدت سختگیر بود.  احمدرضا چون خودش تمرین سنگین می‌کرد به گلرها هم سخت می‌گرفت که البته تز خوب و درستی بود، زیرا باعث می‌شد طول عمر فوتبال گلرها زیاد شود، چون در تمرین دیر خسته می‌شدند. البته سختگیری احمدرضا برای جوان‌ها بود و وقتی من را تمرین می‌داد فتیله را پایین می‌آورد. به من می‌گفت تو 7، 8 سال از اینها بزرگتری و باید کارهای سرعتی انجام بدهی و کمتر فشار بیاوری در حالی که به جوان‌ها تمرینات سنگینی می‌داد. بگذارید یک خاطره هم از ایشان بگویم. یک روز من در کنار علیرضا حقیقی، محسن الیاسی و میثاق معمارزاده زیر نظر احمدرضا تمرین می‌کردیم. یک آیتمی خودش انجام می‌دهد که از تیر دروازه آویزان می‌شود و پاهایش را در شکمش جمع می‌کند که الان هم انجامش می‌دهد و فیلم‌هایش را در اینستاگرامش می‌گذارد. به ما گفت این حرکت را انجام بدهید و وقتی این کار را می‌کردیم با پشت دست محکم به شکم‌مان ضربه می‌زد. من رفتم خانه و شب خوابیدم و صبح بلند شدم تا لباس عوض کنم، دیدم کل شکمم کبود شده. گفتم کی به ما حمله کرده؟ رفتم سر تمرین دیدم حقیقی شکمش را گرفته و آن یکی پهلویش را. آن زمان احمدرضا همزمان با آن حرکت به شکم ما ضربه می‌زد تا شکل بگیرد.