کودکان کار درد معیشت دارند

سیدحسن موسوی‌چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران 22 خرداد مصادف است با روز جهانی مبارزه با کار کودک و در ابتدا از همه کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند- در بخش‌های دولتی، غیردولتی و رسانه- تا کودکان به حقوقشان دسترسی پیدا کنند، سپاسگزارم. اما واقعیت این است که موضوع کودکان کار یک موضوع جهانی است و به همین دلیل مناسبت‌های جهانی در این حوزه پیش‌بینی شده. در کشور خودمان هم پدیده کودکان کار و کودکان کار در خیابان مشهود است ومتاسفانه باید گفت شواهد گویای افزایش این تعداد از کودکان در کشور است. تاملی بر وضعیت این کودکان و خانواده‌هایشان نشان می‌دهد که بالای 80 درصدشان، کودکانی هستند که برای تامین معیشت خانواده مجبور هستند تا کار در خیابان یا کار در کارگاه‌ها در شرایط نامساعد را به ماندن کنار خانواده، بودن در مدرسه، تفریح و بازی و سایر حقوق‌شان ترجیح دهند تا بتوانند باری از دوش خانواده خودشان بردارند. حضوری که از روی مسئولیت‌پذیری در قبال خانواده است که دغدغه پسندیده و زیبایی است. اما این را باید بپذیریم که کودکانی که مجبور می‌شوند کار در خیابان یا کارگاه یا محیط‌های سخت یا طولانی‌مدت را تجربه کنند یا کارهایی که نباید به آنها مشغول شوند و جزو مشاعل ممنوعه برای کودکان است، طبق آئین‌نامه‌ای که سال 83 در هیات دولت تصویب شد همچنان زباله‌گردی، کار در معادن، کار در پسماندها و مشاغلی که طبق قوانین و مقررات جاری کشور در معاهدات بین‌المللی از جمله مقابله‌نامه 182 سازمان بین‌المللی کار است که مجبورند بدان بپردازند.  بسیاری از این کودکان کار به دلیل کار طولانی‌مدت و سخت و تجربه‌ای که به‌ویژه در خیابان بدست می‌آورند، کودکی را تجربه نمی‌کنند ضمن اینکه کار در خیابان می‌تواند عوارضی در حوزه‌های سلامت جسمی و روانی برایشان داشته باشد و تهدیدی برای سلامت اجتماعی خودشان و جامعه باشد. بعضا با بیماری‌های پوستی، گوارشی، سوءتغذیه، خشونت‌هایی که به اشکال مختلف چه جسمی چه عاطفی و چه آزارهای جنسی که ممکن است، متحمل شوند مواجهند. درگیر شدنشان با موادمخدر یا وادار کردن بچه‌ها به ارتکاب سایر جرائم طبیعتا شرایطی را ایجاد می‌کند که سرمایه انسانی خودمان را یک جاهایی از دست بدهیم. معتقد نیستم همه این بچه‌ها در باندها هستند و برچسب معارض قانون بودن یا عباراتی از این قبیل درباره این گروه از کودکان مورد تائیدم نیست. به همین دلیل معتقدم و پژوهش‌ها و یافته‌های آماری هم نشان می‌دهد حدود 80 تا 85 درصد این کودکان، کودکانی هستند که با خانواده‌هایشان ارتباط دارند و خانواده از کارشان مطلع است. آنها کار می‌کنند تا هزینه درمان و زندگی و اجاره‌خانه و تحصیل برادر و خواهرهای کوچکتر خود را بپردازند. بسیاری از این کودکان با شرافت کار می‌کنند و نشان دادند که نمی‌توانند نسبت به شرایط خانواده‌شان بی‌تفاوت باشند. البته این گفتار به منزله این نیست که کار کودک را ترویج کنیم. اعتقاد داریم که کودک باید کودکی کند و از حقوق خود در حوزه‌های آموزش، بهداشت، درمان، امنیت، بازی، خانواده و غیره بتواند برخوردار باشد اما طبق قوانین جاری کشورمان بچه‌های 15 تا 18 سال کارگر نوجوان قلمداد می‌شوند با شرایطی که در قانون برای کارشان پیش بینی شده که نیم ساعت کمتر از بزرگسالان باشد و به جسم وروحشان آسیب نزند و حتی مشمول حمایت‌های بیمه ای هم شوند. ضمن اینکه رویکردهایی از قبیل جمع‌آوری کودکان کار یا عباراتی شبیه ساماندهی هرازچندگاهی توسط دولتمردان عنوان و در دستور کار قرار می‌گیرد و انجام می‌شود، مورد تائید کارشناسی حداقل من، به عنوان یک مددکار اجتماعی نیست و برخوردهای جمع‌آوری این گروه از کودکان با حقوق شهروندی‌شان مغایرت دارد. لذا این روز را بهانه و مرور کنیم که آیا کار کودک در خیابان فقط به دلیل شرایط خانوادگی است یا تصمیماتی که در سطح کلان در کشور گرفته می‌شود؟ ناکارآمدی که در اجرای نظام چندلایه تامین اجتماعی داریم و ناکارامدی که در اجرای اصل 21 و 29 قانون اساسی داریم، چه سهمی در افزایش کودکان کار دارد؟ به نظر می‌رسد نگاه تک بعدی به کودک یا خانواده خطای استراتژیک است. بدون شک حال ناخوش حوزه اقتصاد در افزایش کودکان کار و ترک تحصیل و بازماندگی از تحصیل می‌تواند تاثیرگذار باشد. بیاییم این روز را بهانه و قوانین را نگاه کنیم، سازمان‌ها ببینند چگونه عمل کردند، کج کارکردهایی یا ناکارآمدی‌های خود را جبران کنند چراکه کودکان امروز همان کسانی هستند که آینده کشور ما را قرار است، بسازند.