اشرافیت لیبرالی و مانع‌زدایی در انتخابات ۱۴۰۰ (نگاه)



دکتر محمدحسین محترم
بعداز مناظرات انتخاباتی و شفاف‌تر شدن فضای سیاسی کشور بهتر می‌توان از ضرورت شرکت در انتخابات سخن گفت و این ضرورت بیش از گذشته خود را نشان می‌دهد.


۱- قطعاً هرگونه تبدیل تهدیدات اقتصادی به فرصت و اتفاق مثبتی در داخل کشور از جمله حل مشکلات معیشتی مستلزم تبدیل تهدیدات نظامی- امنیتی خارجی به فرصت و وجود امنیت است. ملت ایران از اول انقلاب تاکنون با تهدیدات مختلف خارجی و داخلی رو‌به‌رو بوده و نظام جمهوری اسلامی در سال‌های گذشته توانسته این تهدیدات را خنثی و تبدیل به فرصت؛ و بازوهای نظامی و شبه‌نظامی- امنیتی تهدیدکننده کشور را قطع کند. هرچند این امنیت سال‌هاست که در سایه مقاومت و مجاهدت‌های شهدای عزیزی همچون سلیمانی‌ها و حججی‌ها و همدانی‌ها و...‌ها و در سایه مدیریت اسلام انقلابی محقق شده و دولت می‌توانست زیر سایه این امنیت، تهدیدات اقتصادی را به فرصت تبدیل و حرکت ملت ایران بسوی اهداف والای خود را تسهیل نماید، اما به صدها دلیل که مجال بیان آن در این فرصت نیست و مردم بیش از هر زمان دیگری به آن دلایل واقف و آگاه‌اند، دولت نکرد و یا نخواست و یا نتوانست!
۲- در این روزها بسیاری از فعالان سیاسی- اجتماعی و اقتصادی به این اجماع رسیده‌اند که ضعف‌های ساختاری و سوءمدیریت‌ها دو علت اصلی مشکلات اقتصادی- اجتماعی کشور می‌باشد اما باید به یاد داشت که علت اصلی عدم رفع ضعف‌های ساختاری، وجود علت دوم یعنی سوءمدیریت بانیان وضع موجود است و مدیریت‌های ضعیف حزبی و سیاسی آنها اجازه نداده تا ضعف‌های ساختاری از مسیرهای قانونی خود شناسایی و برطرف شود، چراکه با حل این معضل منافع آنها به خطر می‌افتد و راه دست‌اندازی آنها به منابع کشور از این خلأ و منافذ ساختاری بسته خواهد شد.
۳- مدیریت اجرایی کشور از اول انقلاب تاکنون در هشت دولت و بیش از ۳۲ سال در اختیار یک جریان دل‌بسته به غرب قرار داشته و این جریان مدعی تحت عناوین مختلف در سال‌های گذشته با ایجاد امید کاذب و وعده‌های محقق نشده اکنون به انتهای راه رسیده و با پوست‌اندازی آنها، مردم بیش از گذشته به ذات و باطن‌شان پی برده‌اند و خود آنها نیز اکنون ابایی ندارند که ذات خود را آشکار کنند، چنان که نمایندگان وضع موجود در مناظره‌ها نقاب از چهره برداشتند. این جماعت در ابتدای انقلاب با ادعا و پوشش خط امامی‌پا به عرصه سیاسی کشور گذاشتند و در ادامه مسیر به اسلام لیبرالی و در نهایت به لیبرال دموکراسی تمام‌عیار غربی در تمام عرصه‌ها از جمله اقتصادی، و از ادعای دموکراسی‌خواهی به آریستوکراسی و ‌اشرافیت سیاسی و اقتصادی، و از «ولی نعمت بودن مردم» به «ولی نعمت بودن خود» برای مردم رسیدند. در این طرز تفکر به اذعان خودشان، اگر مردم زیر چرخ توسعه له هم شوند، در صورت کسب سود بیشتر برای ‌اشرافیت سیاسی و مافیای اقتصادی و مسئولان تکیه زده بر مدیریت اجرایی ‌اشکالی ندارد و امری مزموم نیست، نظیر آنچه که در این دولت در بورس اتفاق افتاد. در تفکر آریستوکراسی انسان و آزادی و عزت و انسانیتِ انسان به‌طور کلی نادیده گرفته می‌شود. لذا نتیجه عملکرد بیش از ۳۲ ساله این جریان برای مردم، وضعیت کنونی است که می‌بینیم!
۴- امروز مسئله اصلی انتخابات، انتخاب رئیس جمهور برای چهار سال آینده نیست و این امر در اولویت دوم است، بلکه مسئله اول بازسازی مردم‌سالاری دینی و ادامه مبارزه با استبدادِ بروکراسی و ‌اشرافیت سیاسی- اقتصادی و شکل‌گیری آرایش سیاسی جدید اسلام انقلابی در گام دوم و آرایش سیاسی رهبری جامعه در آینده در مقابل اسلام ‌اشرافیِ آمریکایی است. اسلام ‌اشرافی لیبرالی همانند سال‌های ۷۸ و ۸۸ و ۹۶ در حال بازیابی خود و گرفتن آرایش سیاسی جدیدی با سوءاستفاده از اقشار محروم معترض است. لذا مبارزات سیاسی مردم ایران و اصالت حرکت اسلامی ملت که خصلت اصلی آن آزادی برای تغییر و تحقق عدالت است، تمام نشده و اکنون زمان صیانت از آزادی و رأی مردم با حضور مبارزه‌گونه خودِ مردم در پای صندوق‌های رأی است. در ادامه مسیر حرکت مردم برای تغییر اولاً سؤال این است که چرا با وجود رهبری بزرگی مثل حضرت امام(ره) و انقلاب بزرگی مثل انقلاب اسلامی و همت بلندی تحت هدایت‌های مقام معظم رهبری، عدالت محقق نشده و به فرمایش رهبری در این خصوص عقب هستیم؟ پاسخ این است که مشکلات امروز کشور ناشی از عدم ‌ترجمه فرهنگی عدالت است و با ‌ترجمه غلط سیاسی و اقتصادی عدالت توسط جریان لیبرالی حاکم برکشور و تعریف ناقص آن، مردم تحت قیمومت این گروه ‌اشرافی سیاسی و اقتصادی قرار گرفته‌اند. برخلاف تصور اولیه که دموکراسی در مقابل آریستوکراسی مطرح شد، لیبرال دموکراسی در ذات خود آریستوکراسی را نهادینه کرده و موجب حاکم شدن ‌اشراف بروکراتِ ذاتاً دیکتاتور می‌شود. لذا قرآن برای مبارزه با ‌اشرافیت و آریستوکراسی نمی‌گوید فلان گروه و شخص عدالت را برقرار کنند و حتی به امیرالمؤمنین به‌عنوان حاکم عادل اجازه نمی‌دهد با زور عدالت را محقق کند، بلکه به پیامبران و ائمه جامعه دستور می‌دهد که مردم را هدایت نمایند تا خودِ مردم عدالت را با تغییر محقق کنند و در این مسیر استقامت داشته باشند و صبار باشند. خداوند به پیامبر می‌فرماید تو را مسلط بر مردم قرار ندادم تا مردم را مجبور به تغییر کنی بلکه وظیفه تو هدایت مردم برای تغییر در جامعه است، هرچند این وظیفه هزینه‌های فراوانی برای پیامبر داشت. ثانیاً در پاسخ به این سؤال که ما یک‌بار انقلاب کردیم و چرا برخی مشکلات هنوز حل نشده و چه امید و نیازی به تغییر مجدد است، از یک‌طرف باید گفت اگر یک‌بار تغییر کافی بود و با یک‌بار تغییر همه مشکلات حل و تهدیدات برطرف می‌شد، چه نیازی به پیامبران و ائمه متعدد بود. از سوی دیگر از آنجایی‌ که در هر تغییری ‌اشراف سیاسی و اقتصادی و یا مذهبی با ظواهر و عناوین مختلف تلاش دارند خود را بر مردم تحمیل و به مرور زمان در مسیر اصلی حرکت مردم، موجب انحراف از اهداف والای تغییر شوند، نیاز است که هر از گاهی این مسیر تغییر به ریل اصلی خود برگردد و این سنت الهی است. لذا کسانی که خواستار تحقق عدالتند، باید ابتدا از انتخاب آزادانه خود صیانت کنند و در صورتی که از این حق آزادانهِ انتخابِ خود صیانت و پاسداری نمایند دچار استبداد ِ‌اشرافیتِ داخلی و مجبور به پذیرش سلطه خارجی نخواهد شد. آنچه که در مدیریت هشت سال گذشته و برجام شاهد آن بودیم، نمونه‌ای از این ابتلا بود و اکنون نیاز است یک‌بار دیگر مردم تصمیم به تغییر این مسیر بگیرند.
۵- انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ در حقیقت یک رفراندوم برای ادامه مسیر انقلاب در گام دوم مبتنی بر اسلام انقلابی و ممارست برای عقلانیت اسلامی است و باید از یک جامعه هیجان‌زده با مسئولان ‌اشرافی و خط‌دهی رسانه‌ها و سلبریتی‌ها، به‌ سوی یک جامعه رشد یافته با هدایت رهبری حکیم حرکت کنیم. هرچند شورای نگهبان خود اذعان دارد مثل هر نهاد و دستگاه حکومتی دیگر مصون از خطا نیست، اما اکنون مردم باید با عبور از تعارضات سیاسی موجود، نگاه به آینده داشته باشند و بدون گرفتار شدن در این تعارضات و بازی‌های سیاسی- رسانه‌ای، افق جدیدی را فراروی خود‌ ترسیم و با انتخابی مدبرانه و آگاهانه راه‌حل مشکلات کشور را هموار کنند. باید یقین حاصل کنند که راه‌حل مشکلات اقتصادی و غیراقتصادی کشور و برطرف شدن دو معضل اساسی ضعف‌های ساختاری و سوءمدیریت‌های اجرایی، در گام اول، انتخاب یک الگوی مدیریت قوی اجراییِ و صددرصد انقلابی است تا بدون تصور هرگونه منافع حزبی و سیاسی برای خود، و بدون امید به سوءاستفاده از ضعف‌های ساختاری برای قدرت‌طلبی و تحمیل خود بر کشور، ضعف‌های ساختاری را اصلاح و به‌دنبال آن زمینه پیشرفت اقتصادی مردم محور را فراهم کند. نباید دچار اختلاف‌نظرها و مسائل جزئی شد و باید نتیجه اختلاف‌نظرها و اعتراض‌ها، شکل‌گیری آرایش سیاسی جدید ذیل هدایت‌ها و سیاست‌های نظام اسلامی و رهبری باشد.
۶- اکنون در گام دوم انقلاب با بلوغ و رشد فکری- سیاسی مردم وقت آن رسیده تا در سایه رفع تهدیدات نظامی خارجی و امنیت ایجادشده، تهدید داخلی ِ‌اشرافیت سیاسی- اقتصادی حاکم بر کشور به فرصت تبدیل و دست این جریان ناسازگار با مردم از مدیریت کشور قطع و با یک مدیریت صد درصد انقلابی، ابزار بقای آنها یعنی تحریم‌ها مثل تهدیدات نظامی- امنیتی، برای همیشه خنثی شود. آمریکا اکنون با ناامیدی از تهدیدات نظامی خارجی، به این جریانات وابسته داخلی، به‌عنوان بازوهای تهدیدکننده سیاسی آینده ملت ایران امید بسته است.
۷- با آشکار شدن ذات آریستوکراسیِ سوسیال‌دموکراسی و لیبرال دموکراسی و طرفداران داخلی این دو مکتب مادی و شکست آنها در اداره جوامع و تحقق عدالت، اکنون اندیشه ناب اسلام انقلابی به الگوی بی‌بدیلی برای ملت‌ها تبدیل شده که در این برهه از زمان ملت ایران به‌عنوان یک ملت پیشرو وظیفه‌ای مهم در ادامه مسیر مبارزات انقلابی- سیاسی خود دارد. از آنجایی‌که‌ اشرافیت شکل‌گرفته در بدنه انقلاب و جا خوش کرده در مدیریت‌های مختلف کشور اجازه و فرصت اصلاح و رشد را به جامعه نمی‌دهد، اکنون زمان یک «مانع‌زدایی اساسی» در مسیر پیشرفت و توسعه کشور و بلکه در مسیر سایر ملت‌های منطقه و جهان با رأی ملت ایران است. البته در این مسیر اجماع ملت ایران روی نامزد اصلح و پرهیز از تفرقه و پراکندگی آرا، می‌تواند موجب این مانع‌زدایی اساسی شود.