عاشق‌کشون در لردگان

مریم رضاخواه | مرگ خودخواسته را انتخاب کردند. دست‌هایشان را به هم گره زدند تا با هم بمیرند.
احمدرضا ۱۶ ساله و زهرا ۲۴ ساله عاشق شده بودند. پنج ماهی از این  ماجرای عشقی می‌گذشت، اما خانواده‌ها مخالف بودند. هیچ مراسم خواستگاری انجام نشد، اما تهدید شدند، نامه نوشتند و مرگ در سد کارون را انتخاب کردند. روز جمعه بود که پرده از این اقدام جنون‌آمیز برداشته شد، وقتی جسد بی‌جان این دختر و پسر کنار سد پهلو گرفت. نگهبان سد که با پیکر بی‌جان آنها روبه‌رو شد، با پلیس و تیم‌های امدادونجات تماس گرفت. بی‌جان در کنار هم با  دست‌های گره‌شده روی آب شناور بودند. هر دو لباس صورتی به تن داشتند. زهرا پیراهن صورتی با روسری مشکی، احمدرضا بلوز صورتی با شلوار سورمه‌ای.  امدادگران پیکرهایشان را از آب گرفتند و تحویل مأموران دادند.
پنج ماهی از این عشق تلخ گذشته بود. مخالفت‌ها اما هر روز شدید‌تر می‌شد. زهرا در آشپزخانه بیمارستان کار می‌کرد و احمدرضا هنوز مدرسه‌اش را تمام نکرده بود. اختلاف سنی آنها بهانه مخالفت‌ها بود. اما گویا مخالفت‌ها فایده‌ای نداشت، آنها دست‌بردار نبودند.

دیدار تلخ در بیمارستان
زهرا چهارشنبه ۱۹ خرداد ماه در بیمارستان مشغول به کار بود که احمدرضا از راه رسید. در گوشه‌ای از حیاط بیمارستان کز کرده بودند. اشک می‌ریختند و از راهی برای فرار می‌گفتند. قرار عاشقانه‌شان اما خیلی زود به پایان رسید. نگهبان بیمارستان از راه رسید با تلخی. پرخاش کرد، تند بود. باید محوطه بیمارستان را ترک می‌کردند. اما مقاومت کردند. درگیری بالا گرفت. کتک خوردند تا مجبور شدند بیمارستان را ترک کنند.

وصیت‌نامه سیاه



احمدرضا کلاس 10 بود. هنوز مدرسه‌اش تمام نشده بود. بزرگ‌ترین بچه خانواده بود. دو برادر و یک خواهر کوچک‌تر داشت. زهرا هم دانشجوی آی‌تی بود، قالی‌بافی می‌کرد و در آشپزخانه بیمارستان مشغول به کار بود. او  دو بردار و یک خواهر بزرگ‌تر از خود داشت با یک برادر دو قلو. در محله ۲۵هکتاری لردگان با فاصله دو کوچه از احمدرضا  زندگی می‌کردند. کسی نمی‌داند چطور و چگونه این ارتباط شکل گرفته است. اما همه از مخالفت‌های دو خانواده می‌گویند. رحیم یکی از همسایه‌های این دختر و پسر جوان به «شهروند» می‌گوید: «پنجشنبه بعد از آخرین قراری که در بیمارستان داشتند، تصمیم‌شان را می‌گیرند. نامه‌ای برای خانواده‌هایشان می‌نویسند و آنها را در جریان تصمیم‌شان می‌گذارند. اما گویا خانواده‌ها توجهی نمی‌کنند. پیش از این هم برادر زهرا او را تهدید به مرگ کرده بود.»
زهرا از ادامه این عشق هراس داشت. ادامه این عشق با قتل گره می‌خورد. به همین خاطر تصمیم گرفتند با دستان خودشان قصه عشق‌شان تمام شود.
«روز پنجشنبه سمت سد می‌روند. دست‌هایشان را با یک روسری  به هم گره می‌کنند و خود را به آب می‌اندازند. خانواده‌ها وقتی از بچه‌هایشان خبری نمی‌شود، روز جمعه در کنار سد به دنبال ردی از زهرا و احمدرضا می‌گردند. اما هیچ اثری نبود تا اینکه نگهبان سد ظهر جمعه با اجساد آنها روبه‌رو می‌شود.»
اجساد به پزشکی‌قانونی منتقل می‌شود. خانواده‌ها پیکر بی‌جان بچه‌هایشان را شناسایی کردند، اما با بی‌محبتی خانواده‌ها رو‌به‌رو شدند.
خانواده‌ها حاضر نبودند در مراسم تشییع زهرا و احمدرضا شرکت کنند، همین امر هم باعث شد تا مسئول آشپزخانه بیمارستان مخارج کفن و دفن را بدهد. خاکسپاری روز شنبه خیلی ساده و در سکوت برگزار شد.
فرماندار لردگان هم درباره این حادثه می‌گوید: «ابتدا گمان می‌شد آنها با یکدیگر فرار کرده‌اند، اما جسد به هم گره خورده آنان در دریاچه سد کارون ۴ به کنار تاج سد رسید.»
اهل ایل می‌گویند آنها براساس یک رسم قدیمی، به شیوه «عاشق‌کشون» مرگ خود را انتخاب کرده‌اند.

مرگی مشابه
سوم تیرماه سال گذشته هم جسد دختر و پسر جوانی از رودخانه گدار بیرون کشیده شد. دو جوانی که با طناب دستان‌شان را به هم گره زده بودند تا با هم بمیرند.
این دو جوان  هم طبق گفته اهالی منطقه، عاشق یکدیگر بودند. آنها هم وقتی با مخالفت خانواده‌هایشان برای ازدواج مواجه شدند، تصمیم به مرگ همزمان گرفتند.
پسر ۲۲ ساله به نام بهزاد و دختر ۱۸ ساله به نام زینب اهل «اندیکا» بودند. این دو جوان صبح سوم تیرماه ۹۹ به لب رودخانه آمدند و سپس همراه هم اقدام به خودکشی کردند.
شاهدان و اهالی محل بلافاصله با هلال‌احمر تماس گرفتند و نیرو‌های امدادی در کمترین زمان ممکن خود را به محل رساندند، ولی زمان فرصت نجات نداد و بهزاد و زینب جان باختند.
قبل از رسیدن نیروهای هلال‌احمر، اقوام و اهالی منطقه اقدام به کمک به این دو جوان کرده بودند، ولی تلاش‌های آنان نیز نتیجه نداد.
اقوام این دو جوان گفته بودند که قبل از اینکه آنها خود را در سد گدار بیندازند، وصیت‌نامه نیز نوشته بودند که البته ما این وصیت‌نامه را ندیده‌ایم.