گذر از اسکوچیچ چگونه معنا دارد؟

سرمقاله فرشاد کاس‌نژاد   @Farshadcasnejad   انتخاب سرمربی جدید برای تیم ملی ایران یک ایده است که آن را پیشینه، کیفیت دیدگاه‌ها، جایگاه حرفه‌ای در بازار مربیگری و قواره مربیگری دراگان اسکوچیچ پدید می‌آورد. او اگرچه تیم ایران را از مرحله مقدماتی جام جهانی با دو پیروزی مهم مقابل بحرین و عراق گذراند اما این هنوز اسکوچیچ را در موقعیت سرمربی ایده‌آل برای تیم ملی قرار نداده است.  این واقعیت را هیچ‌کس از هوادار و ژورنالیست تا فدراسیون فوتبال به عنوان نهاد تصمیم‌گیر نمی‌سازد، بلکه آنچه اسکوچیچ در عمر مربیگری خود ساخته است، نظرات و تصمیمات درباره او را جهت می‌دهد و گریزی از آن نیست. نحوه تصاحب جایگاه سرمربی تیم ملی، مسیری که برای امضای آن قرارداد طی شد، فرم و محتوای قرارداد در این نگاه‌های امروز  آثاری دارد. در اینکه قدرشناسی از اسکوچیچ بابت عملکردش در بازی‌های دور برگشت مقدماتی لازم است، کسی تردید ندارد. از این بدیهیات که بگذریم، تازه می‌رسیم به اینجا که درباره آینده بحث کنیم. فدراسیون فوتبال ایران اگر توانایی مالی استخدام مربی جدید را دارد و اگر می‌تواند در فرصتی کوتاه تصمیم بزرگی مثل انتخاب سرمربی جدید برای تیم ملی را بگیرد، تازه می‌تواند به تغییر مربی فکر کند. این قدم اول است. اما قدم بعدی مهارت دیگری می‌خواهد که باید آن را در فدراسیون فوتبال جستجو کرد. گذر از اسکوچیچ و رسیدن به سرمربی جدید برای تیم ملی فقط وقتی معنا دارد که فدراسیون فوتبال پروژه فنی جدید و بلندمدتی را با یک مربی صاحب سبک تعریف کند. انتخاب بر اساس پروژه باشد و مربی همخوان با پروژه. این کار به تیم کارشناسی در فدراسیون فوتبال نیاز دارد که امروز آن تیم را نمی‌شناسیم. نکته مهم‌تر در این بحث این است که فارغ از فدراسیون فوتبال، در فوتبال ایران آگاهی و شناخت و سواد کافی برای انتخاب مربی بر اساس تعریف پروژه و سبک مربی وجود نداشته و ندارد. یک تاریخ است که فوتبال ایران بر اساس اتفاق مربی انتخاب می‌کند. یک بار این اتفاق حضور کارلوس کی‌روش است و بار دیگر مارک ویلموتس یا سپس دراگان اسکوچیچ. پشت این اتفاقات از ایده و دیدگاه خبری نیست. هم ما می‌دانیم و هم شما. خودمان را گول نزنیم. در فدراسیون صفایی فراهانی، تومیسلاو ایویچ رانده شد. در فدراسیون محمد دادکان، همایون شاهرخی سرمربی مورد نظر رئیس فدراسیون بود و روزنامه‌نگاران ننوشتند بلکه جنگیدند تا برانکو ایوانکوویچ در سازمان ورزش قرارداد بست. این دغدغه‌ها تازگی ندارند. انتخاب مربی جدید بخصوص در موقعیتی که فدراسیون فوتبال ایران با بدهی خانمانسوز به سرمربی سابق تیم ملی مواجه است، حساسیت‌ها را بیشتر می‌کند. فدراسیون پیشین فرصتی برای اشتباه در فدراسیون مستقر باقی نگذاشته است. تمام این نگرانی‌ها عده‌ای را به این نتیجه می‌رساند که تیم ملی با دراگان اسکوچیچ ادامه دهد و حرف از تغییر هم مطرح نشود اما با واقعیت‌های دیگری نیز باید مواجه باشیم. دراگان اسکوچیچ یا مربیانی شبیه به او، فوتبال ایران را وادار به کار نمی‌کنند. ما با بحران کار در فوتبال ایران مواجهیم. کسی قدم از قدم برنمی‌دارد. مربیان صاحب سبک که به پروژه خود پایبند هستند و برای اجرایش از کوتاهی‌ها نمی‌گذرند، فوتبال ایران را وارد هزار و یک جدل کلامی و فکری می‌کنند. از دل آن جدل‌ها، فکر و کار بیرون می‌آید. مربی صاحب سبک فوتبال ایران را تنبیه می‌کند، مدیران را وادار می‌کند تا کمتر اشتباه کنند، بیشتر کار کنند، امکانات بیشتر فراهم کنند، حتی در پرداخت دستمزد مربی منظم باشند و نظم مالی را یاد بگیرند. این سختگیری‌ها برای اصلاح فوتبال ایران از هر نتیجه‌ای بیشتر لازم است. مربی صاحب سبک با خودش دیدگاه تازه می‌آورد و آن دیدگاه‌ها در گوشه گوشه فوتبال ایران به بحث گذاشته می‌شود. فوتبال ایران محتاج این دیدگاه‌ها و بحث‌هاست تا نگرش و جهان‌بینی ما تغییر کند. این از جمله نیازهای فوتبال ایران برای تغییر است اما واقعیت‌های روزمره فرصت اندک در انتخاب سرمربی جدید را گوشزد می‌کند، وضعیت اقتصادی را یادآوری می‌کند و البته ذوق‌مان را کور می‌کند و می‌پرسد چقدر مهارت در انتخاب جدید داریم؟ تصمیم درست در این بزنگاه کدام است؟