چرا عبرت نمی‌گیرید؟(نگاه)

  علی قربان‌نژاد
نظرگاه اول:
گفته می‌شود که خاقانی شاعر قصیده‌پرداز در مسیر سفری از کنار ویرانه‌های مداین در حال عبور بود که دیدن آثار بجا مانده از ایوان مدائن به سرایش قصیده معروف او منتهی شد:
هان‌ ای دل عبرت‌بین، از دیده نظر کن ‌هانایوان مدائن را آئینه عبرت دان


به‌طور معمول دیدن با عضوی که برای آن در بدن آدمی‌تعبیه شده انجام می‌شود. با این حال چنین گفته نشده که «با دیده نظر کن» بلکه تأکید خاقانی که فردی چیره دست در علوم قرآن و حدیث بوده بر «از دیده نظر کردن» شاید به معنای دیدنی عمیق و بامعنا باشد؛ یا به عبارتی «دیدنی با بصیرت». خداوند در قرآن کریم هفت بار کلمه «عبرت» و اعتبار را به کار برده و جالب آنکه در این موارد «اهل بصیرت» را به موارد ذکر شده در آیات توجه داده است. گویی همه مردمان زمینه و بستر لازم برای عبرت گرفتن را ندارند. چنانکه در سوره حشر آیه 2 می‌فرماید: «پس عبرت بگیرید اى صاحبان بصیرت.»
یا در آیه 13 از سوره آل‌عمران می‌فرماید: «در دو گروهی که (در میدان جنگ بدر) با هم رو‌به‌رو شدند، نشانه (و درس عبرتی) برای شما بود: یک گروه، در راه خدا نبرد می‌کرد؛ و جمع دیگری که کافر بود، در حالی که آنها (گروه مؤمنان) را با چشم خود، دو برابر آنچه بودند، می‌دیدند و خداوند، هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با یاری خود، تأیید می‌کند. در این، عبرتی است برای اهل بصیرت» امیرالمومنین(ع) که سرچشمه جوشان حکمت است در نامه خود به حارث هَمْدانى فرموده‌اند: «از (حوادث) گذشته دنیا براى باقیمانده آن عبرت گیر، چرا که بعضى ازآن (حوادث) شبیه بعضى دیگر است و پایانش به ابتداى آن مى‏پیوندد و (در هر حال) تمام آن گذرا و ناپایدار است.»
نظرگاه دوم:
با این وجود پرسش اصلی این است که چرا قابلیت عبرت گرفتن در همه انسان‌ها و به‌طور خاص در میان همه مسلمانان نیست که تأکید موکد قرآن کریم را بر لزوم عبرت گرفتن در برابر خود دارند. حال اگر این دایره شمول را تنگ‌تر کنیم به شیعیان، جز کلام خداوند با خیل روایات از ائمه رو‌به‌رو خواهیم بود که بر لزوم عبرت گرفتن تأکید کرده‌اند که تنها به نمونه‌ای از جملات حکیمانه امیرالمومنین(ع) در این نوشتار اکتفا شد اما این روایات بسیار بیشتر هستند.
خلاصه آنچه در سطرهای فوق بیان شد این است که اگر فارغ از مقوله دین نگاه کنیم عبرت گرفتن یک لزوم و پایه عقلی دارد و اگر از زاویه دین اسلام به آن بنگریم آنگاه با تأکیدات حضرت باری تعالی بر لزوم عبرت گرفتن مواجه می‌شویم و توجه از زاویه مفاهیم متعالی مذهب شیعه به موضوع، ما را با سخنان حکیمانه ائمه رو‌به‌رو خواهد کرد که بر لزوم عبرت گرفتن و دلایل آن پرداخته‌اند.
با همه این اوصاف چرا در کلام خداوند آنگاه که سخن از عبرت‌آموزی می‌شود با تخصیصی آن را به صاحبان بصیرت یا به عبارتی «اولی‌الابصار» محدود می‌کند؟! با این ‌ترتیب می‌توان فهمید که در خیل مسلمانان (به رغم تأکیدات صریح قرآن) جماعتی هستند که ریشه‌های عبرت گرفتن در جانشان خشکیده است. چرا؟!
نظرگاه سوم:
آقای روحانی، رئیس‌جمهور کشورمان در روزهای گذشته ضمن سخنانی گفت: «همین امروز به آقای عراقچی اختیار بدهیم برود وین و در عرض چند روز توافق را نهایی کند و تحریم هم برداشته شود.» فهمیدن حدود آنچه آقای روحانی به‌عنوان اختیار دادن به عراقچی می‌خواند چندان کار سختی نیست. برای پی بردن به آن تنها باید دانست که طرف غربی و بطور خاص آمریکا چه چیزهایی از کشورمان می‌خواهد. همین چند روز اخیر هم مقامات رژیم صهیونیستی بار دیگر از آمریکا خواستند که برجام را به موضوع هسته‌ای ایران محدود نکند.
حدود یک ماه قبل «آنتونی‌ بلینکن» وزیر خارجه آمریکا در اظهاراتی تأکید کرد که برای توافق با ایران، این کشور باید صنایع موشکی خود را متوقف کند و به حضورش در منطقه خاتمه بدهد. آنچنانکه پیداست رئیس‌جمهور کشورمان به آنچه طرف آمریکایی می‌گوید و می‌خواهد کاملاً خوشبین است و این خوش‌بینی تا آن حد است که حتی به خلع سلاح کشورمان هم راضی شده‌اند! حیرت‌آور آن است که حتی دولت تدبیر و امید از بلایی که آمریکا و اروپا در موضوع برجام بر سر کشورمان آوردند نیز درس عبرت نگرفته‌اند.
نظرگاه چهارم:
«معمر قذافی» به‌دلیل دنبال کردن برنامه هسته‌ای به‌شدت از سوی غرب تحت فشار قرار داشت. از سال 1979میلادی فشارها (دیپلماتیک و تحریم) بر دولت لیبی افزایش یافت. تا اینکه سرانجام در سال 2001م مذاکرات لیبی با غربی‌ها آغاز شد. پس از چندسال مذاکره و تحت تأثیر حوادث گوناگونی مانند «حادثه هوایی لاکربی» و حمله آمریکا به عراق، مذاکرات لیبی و آمریکا به نتایجی رسید. قذافی در برابر برداشته شدن تحریم‌ها از سوی آمریکا از تمام حق لیبی در داشتن برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای نیز گذشت. قذافی با هرآنچه آمریکایی‌ها می‌خواستند موافقت کرد. درخواست آمریکایی‌ها از لیبی این بود که ضمن انهدام و انتقال تجهیزات هسته‌ای به کشوری دیگر‌، دسترسی کامل و نامحدودی به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی ‌نیز بدهد و در عین حال از تمام فعالیت‌های هسته‌ای اعم از تحقیق و تولید دست بکشد.
لیبی با قبول تمام خواسته‌های آمریکا تنها شاهد لغو بخشی از تحریم‌ها بود و قابل تأمل‌تر آنکه هر روز اتهام تازه‌ای را متوجه این کشور می‌کردند تا بستر تحریم‌های تازه را فراهم آورند. در سال 2004 لیبی معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای را امضا کرد و بازرسان آمریکایی و انگلیسی برای نظارت وارد این کشور شدند‌ که بعدها مشخص شد که بسیاری از اطلاعات محرمانه لیبی (اعم از نقاط استراتژیک و زیرساخت‌ها) توسط همین بازرسان در اختیار دستگاه‌های اطلاعاتی غربی قرار گرفت. تأسف‌بارتر اینکه در سال 2006معاهده‌ای نظامی با عنوان «نامه مشترک صلح و امنیت» میان لیبی و انگلستان امضا شد تا در صورتی که لیبی مورد حمله قرار گرفت انگلستان ملزم به حمایت از این کشور باشد. از سوی دیگر آمریکایی‌ها نیز قراردادهای اقتصادی و نفتی با لیبی امضا کردند. چندسال پس از آنکه قذافی همه خواسته‌های غربی‌ها را پذیرفت و فعالیت‌های هسته‌ای را به‌طور کامل واگذار کرد و البته توان نظامی و دفاعی کشورش را نیز با خوش باوری به غرب، نابود ساخت مورد هجوم ناتو (آمریکا و انگلستان و دیگر کشورهای اروپایی) قرار گرفت. یعنی دقیقاً از سوی همان‌ها که با لیبی معاهده صلح و امنیت امضا کرده بودند که مدافع این کشور باشند مورد هجوم قرار گرفت و هنوز هم پس از گذشت 10سال از حمله ناتو به لیبی این کشور روی آرامش به خود ندیده و درگیر جنگ داخلی است. این دقیقاً نتیجه همان چیزی است که این روزها دولتمردان ما متأسفانه آن را زمزمه می‌کنند.
نظرگاه پنجم:
با وجود عهدشکنی غربی‌ها در دو معاهده هسته‌ای (نخست در زمان دولت اصلاحات و دومین معاهده هسته‌ای در دوره دولت تدبیر و امید) که با کشورمان تاکنون امضا کرده‌اند و به‌رغم آنکه مواردی مانند آنچه بر سر کشور لیبی آمد چرا باز هم دولتمردانی در کشورمان هستند که بنابر تأکیدات قرآن کریم و ائمه اطهار(ع) از گذشته عبرت نمی‌گیرند و می‌خواهند همان راهی را بروند که سرانجامش مشخص است؟ برای دریافت چرایی این نکته باید به برخی مسایل معرفتی رجوع کرد. برای نمونه خداوند در نخستین آیه از سوره ممتحنه سفارشاتی را به مسلمانان بیان می‌دارد که عبارتند از «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید!» و سپس در ادامه می‌فرماید که شما نسبت به آنان اظهار محبّت می‌کنید، در حالی که آنها به آنچه از سوی خداوند برای شما آمده ایمانی ندارند. یکی از اصولی که از سوی خداوند برای مسلمانان آمده «وفای به عهد» است و طبق فرموده قرآن، دشمنان به آنچه از سوی خداوند آمده ایمانی ندارند؛ به عبارتی وفای به عهد در میان مسلمانان امری واجب است اما این موضوع در میان دشمنان امری پراگماتیستی و بر اساس سنجش سود و فایده خودشان است. این یعنی اینکه جامعه اسلامی اگر عهدی می‌بندد (چه با دیگر مسلمانان و چه با غیرمسلمان) هدفی که در ذهن دارد بنا به دستور خداوند وفاداری به عهد و پیمان است اما در باطن دشمنان، هنگامی‌که عهدی می‌بندند هیچ نیروی الزام‌آوری به امر اخلاقی وجود ندارد و سرانجام عهد آن جماعت را (که به وفاداری ختم شود یا عهدشکنی) سود و منفعت دنیایی آنها تعیین می‌کند. یکی از اصلی‌ترین مواردی که در مورد برجام از ابتدا مطرح شد خوش‌بینی مفرط دولتمردان به طرف غربی بود و این از اثرات دوست پنداشتن دشمنان و اعتماد به لبخندشان است. چنانکه مواردی مانند «اوبامای مودب» نیز از سوی دولتمردان مطرح می‌شد. به هر روی وقتی گروهی، دشمنان جامعه اسلامی را دوست خود بپندارند این اثراتی معرفتی بر وجود آنها خواهد داشت. همین که این دوستی در دل ریشه دواند جای چیزهای دیگر را در دل می‌گیرد چنانکه حافظ می‌گوید: «خلوت دل نیست جای صحبت اضداد». همین می‌شود که در برابر دیدگان برخی رفتارهای استعمارگران غربی قرار دارد اما این گروه به هیچ روی آن کارنامه سیاه کشورهای سلطه‌جو را نمی‌بینند بلکه آنچه در دل آنها اثرگذار است لبخندهای اکنون آنهاست. رسوخ دوستی یا دوست پنداشتن دشمن چشم عبرت‌بین را کور می‌کند. این در حالی است که دشمنان در پشت لبخندشان نقشه‌های شومی ‌خفته است و بر همین اساس است که خداوند می‌فرماید: «شما به آنها اظهار محبت می‌کنید ولی آنها به آنچه از سوی خداوند آمده (که یکی از آنها وفای به عهد است) ایمانی ندارند.» محبت تنها به معنی ظاهری آن یعنی ابراز علاقه نیست بلکه به معنای آن است که کسی، شخص دیگری را قبول داشته و به سخنانش و تعهداتش اطمینان دارد. نباید از چنین دل‌هایی انتظار عبرت گرفتن داشت چرا که عبرت برای «اولی‌الابصار» است.