ایران با طالبان چه خواهد کرد؟

ایران با طالبان چه خواهد کرد؟   درحالی‌که طالبان در حال پیشروی در ولایت‌های افغانستان است، سؤالات مهمی رخ می‌نمایاند؛ اینکه برنامه آنها چیست؟ آیا قصد دارند به سمت کابل بروند و امارت اسلامی را در آنجا راه‌اندازی کنند، یا آنکه همین‌طور در ولایت‌های دیگر و جاده‌ها بسان راهزنان به کار خود ادامه می‌دهند؟ نگاه آنها اکنون نسبت به دین، مذهب، آزادی‌های فردی و زنان چگونه است؟ آیا آنها دست به سلاح و خشونت‌های بی‌حدوحصری که پیش‌تر می‌زدند خواهند زد؟ یا قصد دارند مسیر دیگری بپیمایند؟ برخورد آنها با اقوام چگونه خواهد بود و سؤالات بسیار دیگری که در اتمسفر بین‌افغانی قابل طرح است. اما این همه موضوع نیست. مسائل داخلی افغانستان، جنگ و گریز و ناامنی در افغانستان برای اغلب همسایگانش مسائلی به دنبال داشته است؛ ازجمله برای ایران که پذیرای بزرگ‌ترین دسته‌های مهاجر افغانستانی است.
اکنون سؤال مهمی که پیش‌روی سیاست‌مداران جمهوری اسلامی ایران قرار دارد، این‌ است که اگر طالبان قدرت را در دست گیرد، ایران قرار است چه سیاستی را بپذیرد؟ چه سهمی از قدرت را برای آنها باید در نظر گرفت؟ درحالی‌که ایران با برخی اقوام مهم این کشور در ارتباط بوده و در برهه‌هایی از آنها حمایت کرده است. طالبانی که امروز در افغانستان در تلاش است تا در صحنه قدرت نقش پیدا کند، اگرچه محصول پارامترهای متفاوتی است که در حدود سه دهه اخیر توسط پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی ارتزاق شده و قوت یافته است، اما ارزش‌افزوده این گروه در حال حاضر تشخص و وجاهتی است که دونالد ترامپ به همراه زلمی خلیل‌زاد، نماینده ویژه آمریکا در امور افغانستان، برای آنها ایجاد کردند؛ پای میز مذاکره نشستن با آنها در دوحه ارزشی بود که اکنون جامعه غرب آسیا در حال پرداخت هزینه گزاف آن است.
بسیاری بعد از مذاکره‌ای که محمدجواد ظریف با این گروه انجام داد نیز در کشور برآشفتند در‌حالی‌که فارغ از این اصل بودند که سیاست و روابط بین‌الملل هیچ اصل غیر قابل تغییری ندارد و در زمان و مکان باید نسبت به اتفاقات تصمیم گرفت.
حال در‌صورتی‌که طالبان به پیشرفت چشمگیری در افغانستان برسد و مشروعیت و شناسایی بین‌المللی برای آنها ایجاد شود، این ابهام وجود دارد که ایران با این قدرت در همسایگی خود می‌خواهد چه رابطه‌ای در پیش بگیرد؟


درحالی‌که برخی حمایت تعدادی از اصولگرایان از طالبان را اشتباه محاسباتی این طیف ارزیابی کردند اما از این نکته غافل بودند که اتمسفر برای تغییر رابطه با یک گروه با سابقه تروریستی شاید همین‌گونه ایجاد می‌شود. در نهایت نباید از نظر دور داشت که طالبان دیر یا زود به طیفی در مناسبات قدرت افغانستان تبدیل می‌شود و جمهوری اسلامی ایران برای مواجهه با آن باید نقشه و برنامه‌ای داشته باشد. اگرچه از قبل پیداست که عنصر همسایگی همه پارامترهای سیاسی را زیر نفوذ خود خواهد برد. اگرچه نهادهای متفاوتی در مورد رابطه ایران و افغانستان تصمیم‌گیر هستند اما اگر بخواهیم نگاه وزارت خارجه به‌عنوان یکی از ارکان این سیاست‌گذاری را بدانیم، توضیحات مدیرکل آسیای جنوبی وزارت خارجه می‌تواند تصویر شفافی از وضعیت جدید افغانستان به ما بدهد.
طالبان برای گرفتن مناطق مشکلی ندارد
سیدرسول موسوی در نشست آنلاین پایگاه «مؤسسه مطالعات راهبردی شرق»، در توضیحاتی گفت: من معتقدم مسئله اصلی طالبان گرفتن جغرافیا نیست بلکه تلاش برای کسب مشروعیت و شناسایی بین‌المللی است. من یک ماه پیش به بلخ، ننگرهار، قندهار، هرات و کابل سفر داشتم و این مسیر به دلیل درگیری‌های نیروهای دولتی با طالبان زمینی و هوایی طی شد. 
بر اساس اظهارات مردم محلی در منطقه درگیری ننگرهار، طرف مقابل دولت در جنگ، طالبانی بودند که از خارج آمده و طالبان محلی نبودند.
وی با تأکید بر قدرت نظامی طالبان ادامه داد: طالبان برای گرفتن نقاط مختلف افغانستان مشکلی ندارند. طالبان می‌توانند بدون نیروی نظامی وارد برخی مناطق شوند و اقدامات لازم را انجام دهند. یک ارزیابی میدانی در مناطق مختلف حکایت از آن دارد که طالبان برای گرفتن برخی مناطق مشکلی ندارند. این موضوع امری توافقی است یعنی با بزرگان مناطق توافق می‌کنند و ممکن است مناطق درگیری، امروز در اختیار دولت و فردا دست طالبان باشد.
تاکتیک جنگی  طالبان
مدیر‌کل آسیای جنوبی وزارت خارجه گفت: یکی از دلایلی که طالبان از جنوب و شرق به سمت شمال در حرکت‌اند، این است که ظاهرا در جنوب مشکلی ندارند. طالبان یک تاکتیک نظامی جالب دارد و می‌خواهد ارتباط افغانستان با کشورهای همسایه را قطع کند و در همین راستا عملیاتی در شیرخان‌بندر، تورغندی، اسلام‌قلعه و فراه داشتند. حرکت دیگری که طالبان در بعد نظامی انجام می‌دهد، تسلط بر جاده‌ها و شریان‌های اقتصادی است. طالبان دلیلی نمی‌بیند وارد شهرها شود و هزینه برای اداره جامعه پرداخت کند؛ به همین دلیل بیشتر در خارج از شهرها مستقر می‌شود. تاکتیک بعدی طالبان ضربه‌زدن به منابع انرژی دولتی مانند سوخت و برق است.
طالبان بخشی از  مردم افغانستان است
وی درباره رویکرد ایران در قبال طالبان گفت: ما چه طالبان را قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم، مردم افغانستان خود باید تصمیم بگیرند ولی برای ما مهم است که طالبان می‌خواهند چه رفتاری با همسایه و مردم خود داشته باشند. ما نباید با پدیده‌ای به نام طالبان به صورت احساسی برخورد کنیم. طالبان بخشی از مردم افغانستان است. اگر کسی این دو پدیده را از هم جدا کند اشتباه کرده است. اگر اعلام می‌شود که مناطقی مانند جنوب غرب افغانستان در تصرف طالبان است علت آن حضور ۲۰ساله آنها در آن مناطق و زندگی در آنجاست. در تمام این مدت طالبان دارای زندگی عادی بودند و جنگ خود را نیز ادامه می‌دادند. طالبان جدا از بافت سنتی افغانستان نبوده و همیشه بخشی از جامعه افغانستان بوده است. از اینکه طالبان جزئی از مردم افغانستان است، نباید در تحلیل‌ها خللی ایجاد شود. طالبان قدرت نظامی دارد، آمریکا شکست خورده و دیگر نمی‌تواند عملیات نظامی علیه طالبان انجام دهد.
مشکل اصلی طالبان مسئله مشروعیت و شناسایی بین‌المللی است
موسوی با اشاره به موضوع مشروعیت و شناسایی بین‌المللی در جامعه جهانی افزود: بحثی به نام مشروعیت در نظام بین‌الملل وجود دارد که اهمیت زیادی دارد. طالبان یک تجربه از دهه ۹۰ میلادی که حکومت و قدرت را در دست گرفت، دارد که در آن زمان نتوانست مشروعیت بین‌المللی و شناسایی لازم را کسب کند. در آن مقطع تاریخی این ضعف بزرگ طالبان بود. طالبان را فقط امارات متحده، پاکستان و عربستان شناسایی کردند و با اینکه ۹۵ درصد خاک افغانستان را تصاحب کرده بودند اما باز هم شناسایی نشدند. در کنفرانس بن، برهان‌الدین ربانی رئیس‌جمهوری وقت افغانستان با آنکه در عمل رئیس‌جمهوری نبود به جهت مشروعیت و شناسایی که داشت، قدرت را به دولت انتقالی به رهبری حامد کرزی منتقل کرد و به نوعی در کنفرانس بن مشروعیت به دولت انتقالی داده شد. اکنون موضوع اصلی مشروعیت است. در برخی رسانه‌ها به رأی کمتر از یک میلیون رئیس‌جمهوری افغانستان اشاره می‌شود و باید گفت در حال حاضر تعداد رأی مهم نیست. دولت کنونی افغانستان دارای سیستم مشروع است، مورد شناسایی بین‌المللی، همسایگان و سیستم جهانی قرار گرفته و این موضوع خیلی مهم است. طالبان مورد شناسایی بین‌المللی قرار نگرفته است در‌صورتی‌که به آن نیاز دارد. طالبان دارای قدرت نظامی، کنترل و توانایی است و حتی آمریکایی‌ها این موضوع را قبول کرده‌اند اما مسئله اساسی مورد شناسایی قرارگرفتن بین‌المللی است و دولت کنونی افغانستان به این موضوع توجه ویژه‌ای دارد.
وی برنامه طالبان را ورای بحث‌های امروز خواند و ادامه داد: موضوعاتی از قبیل نسل‌کشی در برنامه طالبان وجود ندارد. در برخی مواقع هم برخی خبرها از این قبیل می‌شنویم که بیشتر خبرسازی است. ما باید واقعیت‌ها را تحلیل کنیم و بر اساس آن نظر دهیم. دعوای کنونی بر سر شناسایی بین‌المللی است. گرفتن سرزمین برای طالبان ممکن است. در مورد مقاومت مردمی باید گفت مردم تا جایی که بتوانند مقاومت می‌کنند. مردم افغانستان، جامعه جهانی و همسایگان خواهان ادامه جنگ در افغانستان نیستند.
فاکتور  تاب‌آوری دولت افغانستان
مدیر‌کل آسیای جنوبی وزارت خارجه با تأکید بر لزوم ایجاد یک دولت باثبات در افغانستان گفت: مهم این است که چگونه می‌شود در این شناسایی، از همکاری بین طالبان (امارت) با جمهوریت، یک ترکیب و سنتزی بیرون بیاید که بتواند ثبات را در افغانستان برقرار کند و مورد شناسایی جامعه بین‌الملل و همسایگان قرار بگیرد. در اینجا موضوعی تحت عنوان تاب‌آوری دولت فعلی مطرح می‌شود که دولت فعلی به این نتیجه رسیده که می‌تواند در برابر فشارهای وارده ایستادگی کند. چند شاخص وجود دارد که تاکنون دولت افغانستان توانسته تاب بیاورد. در بدبینانه‌ترین حالت در حال حاضر بیش از ۵۰ درصد افغانستان در اختیار طالبان است. در این شرایط وقتی رئیس‌جمهوری و هیئت همراه او که تماما شخصیت‌های اصلی و کلیدی قدرت در افغانستان هستند، به آمریکا سفر می‌کنند و بعد هم به افغانستان بازمی‌گردند و هیچ اتفاقی در کابل رخ نمی‌دهد، نشان می‌دهد همه آگاه هستند که باید سیستمی در کابل بر سر کار باشد که مورد شناسایی قرار گرفته باشد و زور عامل مشروعیت نیست.
در حال حاضر جایگزین مشروع برای دولت افغانستان وجود ندارد
موسوی با اشاره به بحث جایگزینی دولت فعلی افغانستان افزود: همه می‌دانند در این شرایط جایگزینی مشروع برای دولت کنونی وجود ندارد. اگر جمهوریت سقوط ‌کند و امارت طالبان جایگزین ‌شود، امارت وجهه سیاسی نخواهد داشت. بنابراین امارت نمی‌تواند در کابل به قدرت برسد. دولت کابل هم می‌داند دارای جایگزین نیست. بنابراین می‌بینیم که این اوضاع ادامه پیدا می‌کند تا زمانی که راه‌حلی سیاسی برای جانشینی دولت کنونی پیدا شود. اگر اکنون برخی از دولت انتقالی صحبت می‌کنند یا بیان می‌کنند که دولت مقاومت کند برای این است که در این شرایط دولت آلترناتیو شکل گیرد. بنابراین تا زمانی که یک توافق صورت نگیرد همین سیستم در جای خود باقی خواهد ماند و اگر بیان می‌کنیم که افغانستان راه‌حل نظامی ندارد به همین دلیل است. سیستم موجود نمی‌تواند قدرت طالبان را دفع کند. طالبان قدرت لازم را دارد ولی قدرت ایجاد شناسایی برای خود را ندارد. بنابراین هیچ راهی جز توافق بین جمهوریت و امارت وجود ندارد. مشکل کنونی این است که طالبان امارتی را می‌خواهد که در آن همه تصمیم‌گیری‌ها با خودش باشد.