طالبان؛ اعتماد یا بی اعتمادی؟

با روی کار آمدن دموکرات‌ها در آمریکا، وقفه  ای در اعمال راهبرد دونالد ترامپ در افغانستان و روند اجرایی توافقات آمریکا با طالبان ایجاد شد، جو بایدن ضمن تأکید بر خروج نیروهای نظامی آمریکا، زمان آن را از اول ماه می میلادی (11 اردیبهشت) به 11 سپتامبر (20 شهریور 1400) موکول کرد و دولت افغانستان نیز از آزاد کردن 7000 زندانی باقی مانده طالبان با این توجیه که آن ها به تعهدات خود مبنی بر کاهش خشونت پایبند نبوده و بخش زیادی از 5500  زندانی آزادشده در مرحله قبلی به میدان جنگ برگشته‌اند، ممانعت کرد.  طالبان نیز تهدید کرد که جنگ را از سر خواهد گرفت و پس از شکست تلاش های محدود سیاسی که از سوی بعضی کشورهای منطقه آغازشده بود، سرانجام از اواخر اردیبهشت تحرکات طالبان آغاز شد، آن ها ادعا می  کنند بیش از 80 درصد خاک افغانستان را تصرف کرده اند و دولت تنها کنترل 20 شهرستان را در اختیار دارد، اما طبق آمار رسمی از مجموع 401  فرمانداری این کشور تاکنون بیش از 170 فرمانداری به دست طالبان سقوط کرده و حدود 140 فرمانداری کاملاً در کنترل نیروهای دولتی است و نزدیک به 87 فرمانداری تنش و درگیری دارد. حالا  این شرایط جدید افغانستان واکنش هایی را در محافل رسانه ای کشور برانگیخته است که متأسفانه با افراط  ‌وتفریط همراه است. تحلیل گران در یک سر طیف با حمله شدید به طالبان و یادآوری رفتارهای گذشته آنان سعی دارند تصمیم‌گیران کشور را در شرایطی که با انتخاب دولت جدید دستگاه دیپلماسی در حال تغییر و تحول است، در خصوص خطرات سلطه مجدد طالبان به اصطلاح هوشیار کنند و آنان را از افتادن به دام خوش‌بینی نسبت به این گروه بر حذر دارند و توسعه نفوذ آن ها را خطر و تهدیدی جدی و عینی برای منافع ج.ا.ایران و دوستان ما یعنی شیعیان و فارس زبان ها جلوه دهند. در رأس این رسانه ها، روزنامه جمهوری اسلامی و شخص مدیر مسئول  آن، آقای مسیح مهاجری  قرار می گیرند. اما  متاسفانه آن سوی دیگر طیف  نیز  در رویکرد کاملا متفاوت و مخالف این مواضع تلاش دارد طالبان را تطهیر و این طور وانمود کند که طالبان تغییر ماهوی پیداکرده و استحاله شده است و دیگر قائل به خشونت و تسویه قومی و مذهبی نیستند و به دنبال مشارکت دادن همه اقوام و اقلیت ها بوده و با بیرون کردن آمریکا، فرصتی بی بدیل برای ج.ا.ایران فراهم کرده اند. در رأس این رسانه ها نیز شبکه افق قرار می گیرد. نکته قابل‌توجه و مهم که احتمالاً از دید بزرگواران مغفول مانده و حتی به نظر می رسد به نوعی در رقابت رسانه ای و باهدف عقب نماندن از موج خبری این حوادث به آن بی توجهی شده است، اصل رسالت خبری و رعایت منافع ملی است که متاسفانه کمتر به آن توجه شده است. در هر دو سوی افراطی‌وتفریطی این طیف، بخشی از منافع کشور و دوستان ج.ا.ایران درخطر قرار می گیرند. وقتی  برخی دوستان این‌طور سعی دارند یک گروه شبه‌نظامی مسلح را که عنوان اسلامی و دینی دارد و رهبران آن بارها اعلام کرده اند نه وهابی هستند و نه با داعش قرابتی دارند و حتی طبق  اخبار موجود و اطلاعات موثق بعد از شکست داعش در عراق و سوریه بزرگ‌ترین مانع در راه استقرار آن ها در افغانستان و مناطق همجوار ج.ا.ایران بودند، به‌طرف داعش و تکفیر و کشتار و قتل و عام اقلیت ها به ویژه شیعیان هل بدهند و به دامن داعش و وهابیت بیندازند، از غرب‌زده‌ها و سکولارها چه انتظاری می توان داشت؟ آیا این، دقیقاً همان چیزی نیست که آمریکایی ها و دشمنان ج.ا.ایران می خواهند؟ بهتر نیست قدری بیشتر دقت و با لحاظ کردن همه ملاحظات و واقعیات موجود در این باره اظهار نظر کنیم؟  از طرف دیگر بعضی از شبکه ها و سایت ها که عقبه فکری و تشکیلاتی آن ها کاملاً برای مخاطبان داخلی و خارجی مشخص است، فکر نمی کنند با این‌گونه موضع گیری ها به نفع طالبان و تلاش برای تطهیر آن ها  که هنوز بسیاری از اهداف آن ها و توافقاتی که با آمریکا داشته اند برای ما نامشخص و حداقل مبهم است و واقعاً کسی نمی داند برای آینده افغانستان چه طرحی دارند و اصولاً تا چه حدی خودشان تصمیم‌گیرنده هستند و چگونه و در قالب چه سازوکاری می خواهند حکومت آینده را با وعده هایی که مبنی بر ایجاد حکومت عادلانه بر پایه دوری از عصبیت های قومی و قبیله ای می دهند، پایه‌ریزی کنند، کشور را در شرایطی سختی قرار می دهند؟ و خدای‌نکرده این استنباط را در مخاطبان ایجاد خواهند کرد که این ها مواضع واقعی نظام ج.ا.ایران است. این تذهبون؟ آن چه به نظر نگارنده می رسد و با نظرها و تحلیل های کارشناسان و صاحب‌نظران واقعی صحنه  افغانستان نیز مطابقت دارد، این است که هر دو رویکرد، غیرواقعی، احساسی و واجد افراط ‌وتفریط هستند و در راستای منافع ملی ج.ا.ایران قرار نمی گیرند. نگاه عقلانی، منطقی و مستدل که به‌دوراز احساسات و هیجان و تفسیرهای ژورنالیستی و آرمانی باشد، نگرش معتدل و میانه است و تصمیم سازان و تصمیم گیران کشور به ویژه در حوزه امنیت ملی و سیاست خارجی باید مراقب این برداشت های افراطی باشند، در غیر این صورت هزینه های جبران‌ناپذیری متوجه نظام و کشور خواهد شد. در خصوص تحرکات اخیر طالبان و ماهیت آنان چند نکته حائز اهمیت است: 1) طالبان به‌طورقطع به چیزی کمتر از کل حکومت و استقرار امارت اسلامی قانع نخواهد شد و با این که به تازگی در مذاکرات و بیانات دیپلماتیک و حتی در گفته های بعضی از مقامات پاکستانی انعطاف هایی مشاهده می شود اما باید دانست که این ها بیشتر جنبه تاکتیکی و موقت دارد و در مبانی اساسی تفکر فقهی و سیاسی طالبان تغییری حاصل نشده است. 2) با ادامه روندی که آغاز شده است، به طور قطع مقاومت مردمی به ویژه در مناطق شمال و مرکزی شکل خواهد گرفت و به رغم تدابیری که از سوی اتاق فکر طالبان  به منظور پرهیز از رفتار  خشونت آمیز  و تلاش فرماندهان میدانی آنان برای اقدامات تعاملی با ریش سفیدان و سران قومی و خودداری از شعله ور ساختن انگیزه های مقاومت در مناطق  غیرپشتون اتخاذ شده است، این شرایط دیری نخواهد پایید و هر لحظه  ممکن است با یک درگیری محدود چاشنی لازم برای انفجار روشن شود و هسته های مقاومت مردمی و محلی که در حال سازمان دهی و تسلیح هستند، فعال شوند. 3) دولت اشرف  غنی با توجه به فساد گسترده و با وجود وابستگی های شدید به کمک های بیرونی، توان ایستادگی طولانی مدت را در مقابل طالبان ندارد و بسیاری از عناصر جهادی باقی مانده در حاکمیت با مشکلات زیاد داخلی، نداشتن انسجام و کاهش شدید مقبولیت و محبوبیت مردمی و انگیزه های جهادی و اعتقادی مواجه هستند و به سختی بتوانند جایگاه خود را در میان مردم بازسازی کنند. در این شرایط ج.ا.ایران با همکاری و تعامل با کشورهای منطقه و هر دو طرف درگیری باید سعی کند تا حد امکان از گسترش خشونت ها و درگیری ها بکاهد و دو طرف را به گفت وگو و مذاکره و یافتن راه حلی کم تنش دعوت کند و رسانه های رسمی از ورود به مناقشه و تحریک دو طرف منازعه پرهیز کنند، چون کشیده شدن افغانستان به دور جدید درگیری و جنگ داخلی به نفع هیچ کس نیست و دود این آتش در وهله اول به چشم مردم مظلوم افغانستان و بعد از آن، کشورهای منطقه خواهد رفت و مهم تر از همه این که هیچ یک از دو طرف نیز قطعاً به اهداف صد درصدی خود نخواهند رسید و درنهایت خدای نخواسته جز خاکستری از افغانستان باقی نخواهد ماند.