و آن آرشه سحرانگيز همايوني

اميد جوانبخت
موسيقي اصيل معاصر با ظهور بزرگاني چون كلنل علينقي وزيري (1358-1265) و شاگردانش در «مدرسه عالي موسيقي» يعني روح‌الله خالقي، ابوالحسن صبا و جواد معروفي كه به تدريج و با رواج نت‌نويسي، سهم مهمي در تبديل فضاي سنتي سينه به سينه موسيقي ايراني به موسيقي علمي داشتند، وارد شرايط جديدتري شد. در اين ميان صبا در عمر نسبتا كوتاه 55 ساله‌اش، سنت آموزش علمي موسيقي را به هنرجوياني كه در آنها استعدادي مي‌ديد بيش از ديگران پي گرفت و با گوهريابي كم نظيرش شاگرداني را پرورد كه همگي توانستند نقشي مهم و منحصر به فرد در گستردن عطر و بو و شاخ و برگ درخت پربار موسيقي ايراني داشته باشند. شاگرداني چون حبيب‌الله بديعي، علي تجويدي، مهدي خالدي، فرامرز پايور، همايون خرم، پرويز ياحقي، اسدالله ملك و ... كه تقريبا همگي استعدادي كمياب داشتند و تحت آموزه‌هاي صبا كار كردند كه فراتر از آموزش صرف موسيقي و تمرين‌هاي مستمر، پرورش مرام و منش هنرمندانه و ابعاد انساني و زلال شخصيتي را دستمايه آموزش قرار مي‌داد. ويژگي‌هايي كه هيچ هنر و هنرمندي بي‌همراهي اين ويژگي‌ها ياراي نفوذ و ماندگاري ندارد.
آنها خيلي زود به استادي رسيدند. سِحر ويولن «صبا» كه ‌سازي نوآمده را به خدمت موسيقي ايراني درآورده بود هم اغلب شاگردانش را چنان مجذوب كرد كه هريك با خلاقيت و استمرار به سبكي منحصر به فرد در نواختن اين ساز جادويي دست يافتند كه پرداختن به ظرايف آثارشان در اين نوشتار نمي‌گنجد.
...و اما همايون خرم كه ‌زاده جنوب و بزرگ‌ شده تهران بود، در اوايل دهه 20 و در 13 سالگي توفيق شاگردي صبا را پيدا كرد و اين شاگردي تا زمان فوت او يعني بيش از يك دهه ادامه يافت. پس از چند سال و اگرچه با سني كم به سبب پيشرفت قابل توجهش فرصتي يافت تا در راديو به صورت زنده تك‌نوازي كند، در دهه 30 او تحصيلات دانشگاهي‌اش را در رشته برق به انجام رساند و به موازات فعاليت در رشته تحصيلي‌اش در اركسترهايي هم كه به رهبري صبا در راديو و سپس اداره هنرهاي زيبا تشكيل شد، ويولن زد. خرم در دهه 40 با ذوق و استعداد يگانه‌اي كه داشت در كنار نوازندگي به آهنگسازي و سرپرستي چند اركستر هم پرداخت كه اغلب آنها چنان دلنشين بودند كه گذر زمان نيز نتوانست تاثيري بر محبوبيت فراگيرشان داشته باشد. برنامه «گلها»ي راديو و همت بلند موسسش زنده‌ياد پيرنيا كه نقش بي‌نظير و مهمي در ايجاد رقابتي فرهنگي بين گروه‌هاي موسيقي -كه منجر به ساخت تصانيف ماندگاري توسط اساتيد از جمله همايون خرم شد- و نيز آشنا كردن عامه مردم با ظرايف و قابليت‌هاي موسيقي ايراني داشت. او در اوايل دهه 50 عضو شوراي عالي موسيقي و مدرس هنرستان موسيقي شد و طي دو دهه 40 و 50 تصانيف زياد و ماندگاري با صداي خوانندگان مسلط و خوش‌الحان آن دوران -و البته همه دوران‌ها- ساخت كه از آن ميان مي‌توان به تصانيف متعددي با مرضيه، نظير اثر جاودان «اشك من هويدا شد»، چند كار با حسين قوامي مانند تصنيف بسيار معروف و زيباي «سرگشته» با كلام «ه.ا.سايه»، تعدادي اثر با اجراي الهه همچون «رسواي زمانه» و با خوانندگاني چون دلكش، بنان، پروين و... اشاره كرد كه ذوق موسيقايي، نبوغ و تاثيرگذاري آهنگ، انتخاب شعر و كلام پرمعنا و انتخاب خواننده‌اي كه با جنس و تبحر صدايش بتواند هماهنگ با روح تصنيف، مجموعه اثر را به مطلوبيت بيشتري برساند، همگي از دلايل تاثيرگذاري و ماندگاري اين آثار است.
يكي ديگر از مهارت‌هاي زنده‌ياد «خرم» بداهه‌نوازي و همنوازي ويولن با سازهاي ديگر است كه از درخشان‌ترين اين همكاري‌ها مي‌توان به آلبوم‌هاي «گل‌افروز» و «مهرافروز» با نوازنده چيره‌دست تار زنده‌ياد فرهنگ شريف و آلبوم «دلشكسته» با نواي دل‌انگيز پيانوي زنده‌ياد جواد معروفي اشاره كرد كه بده‌بستان‌هاي بداهه اين اساتيد با سازهاي‌شان واقعا مسحوركننده و غبطه‌برانگيز است.
تصانيف ماندگار خرم در سال‌هاي بعد مورد بازخواني قرار گرفته‌اند كه مهم‌ترين‌شان آلبوم‌هاي «تنها ماندم» در سال 79 با صداي محمد اصفهاني و «رسواي زمانه» در سال 88 با صداي عليرضا قرباني است. اجراي دوباره آثار مطرح اگرچه از ويژگي‌هاي مثبتي نظير بازآفريني و ارايه عمومي دوباره اثر به مخاطبان نسل‌هاي جديدتر با اركستراسيوني متنوع‌تر و به‌روزتر - خصوصا در مورد آثاري كه به دليل زن بودن خواننده اول امكان ارايه عمومي آنها ميسر نيست- برخوردار است اما در عين حال به دليل اينكه عموما در آنها همدلي و شأن نزولي را كه منتج به اجراي اوليه اثر شده، وجود ندارد، نمي‌تواند آن حس و حال اوليه را بازنمايي كند.
در سال‌هاي گذشته دو خواننده جوان و خوش‌صدا، سالار عقيلي و محمد معتمدي بيش از ديگران به بازخواني آثار موفق همت گمارده‌اند. روند خلاقانه ساخت تصانيف زنده‌ياد خرم در سال‌هاي پس از انقلاب به دلايلي چون تلاطمات اجتماعي، جنگ، نگاه نامساعد مسوولان فرهنگي به موسيقي از هر نوع، عدم امكان فعاليت خوانندگان زن و خانه‌نشيني خوانندگان مردي چون بنان، قوامي و ... متوقف شد و او بيشتر به تعليم شاگردان پرداخت. خرم همچنين چندين كتاب و آلبوم را كه روايتش از رديف‌ها و مقامات مختلف موسيقي ايراني است در دهه‌هاي 80 و 90 ارايه كرد كه در جاي خود بسيار ارزشمند است. او پس از تحولات فرهنگي نيمه دهه هفتاد فرصت يافت تا چندين كنسرت به صورت دونوازي با ساز پيانو به همراه فريبا جواهري و سامان احتشامي برگزار كند. اين كنسرت‌ها در چند سال پاياني عمر استاد با نفراتي بيشتر و با حضور سازهاي ديگري چون تار و تنبك و نيز دكلمه اشعار و به صورت اجراي تصانيف ماندگار قديمي‌شان، هرچند بسيار ديرهنگام، فرصتي بود براي علاقه‌مندان تا بتوانند از نزديك شاهد اجراي ويولن اين بزرگمرد موسيقي باشند. البته با اين حسرت و سوال كه بزرگاني چون خرم كه در تمام دوره‌ها در جهت اعتلاي موسيقي اصيل ايران تلاش كرده و آثاري فاخر، ماندگارو آبرومند خلق كرده‌اند و حتي در دوره‌اي نشان درجه يك هنري به ايشان اهدا شد، چرا ‌بايد به خاطر نگاه عمدتا سليقه‌اي و غيرفرهنگي مسوولان فرهنگي، زمينه و شرايط مناسبي براي فعاليت و خلق و ارتباط طبيعي آثارشان با مردم نداشته و ناچار به انزوا، خانه‌نشيني و نهايتا دق‌مرگي شوند؟ طبيعي است كه با فعال نبودن اساتيدي اينچنين، شاخه‌هاي ديگر موسيقي كه چندان تناسبي با جامعه و اصالت و ارزش‌هاي موسيقايي ندارند، فراگيرتر مي‌شود. واقعا در چهار دهه اخير جاي خالي تصنيف‌سازاني چون خرم كه بتوانند آثاري بيافرينند كه آنچنان موثر باشند كه از يادها نروند و بتوانند در عين دارا بودن ويژگي‌هاي ارزشمند موسيقايي مورد پسند عامه مردم نيز قرار بگيرند، خالي است و خوانندگان هر چند خوش‌صدا و متبحر اگر در كنار آهنگسازي كاربلد قرار نگيرند، نمي‌توانند جلوه‌اي موثر و فراگير داشته باشند. كتاب غوغاي ستارگان كه زنده‌ياد خرم با ذكر خاطراتش از هنرمنداني كه با آنها همكاري داشته، روايتي صادقانه و توام با احترام از بزرگاني ارايه مي‌دهد كه چند دهه بار موسيقي اصيل ايراني را به دوش كشيده و با خلق آثاري درخشان بر اين گنجينه افزوده‌اند. نحوه ذكر او از هنرمندان همدوره‌اش و خصوصا اساتيدي كه از آنها آموخته است، حكايت از دروني بي‌آلايش، قدردان و به دور از حسادت‌هاي رايج درعرصه‌هاي هنري دارد. اين همه آثار ماندگار و در اوج، فقط از همراهي اين باطن زلال با عشق و شور و پشتكار است كه پديد مي‌آيد. درگذشت او در اواخر سال 91 هر چند دريغي بزرگ بر موسيقي شريف ايراني بود اما آثار پرشمار و گرانقدرش كماكان در ذهن‌ها و گوش‌ها همچون چشمه‌اي زلال در جريان است.