خشكيدگي دشت‌خوزستان

اين روزها با خشكيدگي دشت خوزستان و بروز تنش‌هايي در اين منطقه بيش از هر زمان سوال‌هايي از دلايل اين وضع و امكان رفع آن مطرح مي‌شود.  آيا ما با بحران آب مواجه هستيم يا بحران مديريت اين وضع را به وجود آورده است؟  ايرانيان راهبردهاي مختلف مديريت آب را طول تاريخ آزموده‌اند. برپايه ويژگي‌هاي جغرافيايي - آب و هوايي منطقه، نيازها، ابزارها، منابع موجود (آب‌هاي سطحي و آب زيرزميني)، ثبات سياسي، قدرت اقتصادي و ويژگي‌هاي فرهنگي - اجتماعي، مديريت آب در ايران انجام شده است. ايران از طيف گسترده‌اي از شرايط اقليمي برخوردار است: از بيش از حد خشك (35 درصد از كل مساحت) در ميانه و جنوب شرق كشور تا خشك (30 درصد) و نيمه‌خشك (20 درصد) در قسمت‌هاي مياني، جنوبي و شرقي، آب و هواي مديترانه‌اي (5 درصد) در مناطق غربي و مرطوب تا بيش از حد مرطوب (10 درصد) در سواحل جنوبي درياي مازندران. متوسط بارندگي سالانه 228 ميلي‌متر5 (يك‌سوم متوسط جهاني) است كه از اين ميزان 50 درصد در زمستان مي‌بارد (زمان حداقل تقاضاي آب)، 23 درصد در بهار، 23 درصد در پاييز و 4 درصد در تابستان (زمان حداكثر تقاضاي آب). از نظر جغرافيايي، ميزان بارش از كمتر از 20 ميلي‌متر در سال در جنوب شرقي، شرق و قسمت‌هاي مركزي تا بيش از 1000 ميليمتر در سال در ساحل جنوبي درياي مازندران تغيير مي‌كند. ميانگين تبخير سالانه بين 1500 تا 2000 ميلي‌متر است كه تقريبا سه برابر متوسط جهاني است. مقدار زيادي از بارندگي سالانه (حدود 70 درصد) به جاي استفاده يا ذخيره شدن تبخير مي‌شود. كمبود بارندگي و ميزان تبخير زياد دليل اوليه تنش آبي در ايران است. يكي از پيامد‌ها اين است كه رودخانه‌ها در ايران عمدتا زودگذر با دبي كم هستند و در كل جغرافياي ايران به‌طور متوازن توزيع نشده‌اند. اولين امپراتوري ايران (هخامنشي 550-330 قبل از ميلاد) يكي از تمدن‌هاي اوليه است كه در سرزميني بدون بارندگي كافي و رودخانه‌هاي بزرگ ظهور كرد. ايرانيان در بيش از 2000 سال قبل آموختند كه چگونه در سرزمينهاي قلمرو ايران در خاورميانه، شمال آفريقا و آسياي ميانه از طريق گسترش فناوري قنات، به كشاورزي بپردازند و بدين طريق دهقانان توانستند محصول را افزايش دهند. پس از يك دوره ركود اقتصادي در دوران امپراتوري سلوكي (312-63 قبل از ميلاد) و امپراتوري اشكاني (247 سال قبل از ميلاد - 224 ميلادي)، توسعه منابع آب در دوره ساساني (651- 224م) شتاب گرفت. 
در اين دوره، پيشرفت شهرنشيني سريع بود. آگاهانه از مهم‌ترين قلمروهاي توسعه منابع آب در دوره ساسانيان دشت‌هاي خوزستان (شوشتر و دزفول) بود. توسعه اين نواحي براي رونق كشاورزي و اقتصادي و تمدن بسيار مهم بود. ساسانيان خردمندانه آسياب‌هاي آبي يونان را با توپوگرافي پيچيده مناطق كوهستاني و آب محدود و اقليم متغير ايران براي توليد غذاي بيشتر سازگار كردند. خشكسالي‌هاي شديد در پايان دوره ساساني بي‌نظمي را در ايران اين دوره و اوايل دوره اسلامي تشديد كرد. پس از ورود اسلام، حاكمان مسلمان براي ايجاد تمدن اسلامي و براي شكستن ركود اقتصادي – اجتماعي، با دادن آزادي گسترده براي تبادل علمي و حضور دانشمندان غيرمسلمان، به رونق مراكز علمي و فناوري اهتمام ورزيدند.  امروزه با عدم خلاقيت و سرمايه‌گذاري در ارتقاي فناوري‌هاي آب، وقوع جنگ‌ها طي 40 سال گذشته (از جنگ تحميلي هشت‌ساله، تا جنگ خليج فارس در سال 1369 و جنگ براي اشغال عراق در سال 1381 و در‌گيري‌هاي بعدي تا امروز و ايجاد تغيير عمدي و دستكاري در تالاب‌ها و مديريت ضعيف آب، و با گرم‌تر شدن زمين و ظهور اثر‌هاي تغييرات اقليمي، ايرانيان گرفتار تبعات توسعه‌اي به ‌شدت ناپايدار هستند.  بحران آب در ايران امروز، با مشكلات مربوط به تغييرات اقليمي بيشتر شده است. مهاجرت و ناامني در منطقه ميانرودان و تبعات جنگ هشت‌ساله در دشت خوزستان، افزايش جمعيت، صنعتي شدن سريع، توسعه شهري و تغييرات بي‌سابقه در سبك زندگي آسيب‌پذيري ما را در برابر بحران آب بيشتر نيز كرده است. بي‌شك، حل اين مشكلات و حركت به سمت آينده بهتر بدون پرداختن به گذشته و ارزيابي و تحليل واقع‌بينانه و علمي آن امكان‌پذير نيست. مسائل بهداشتي، زيست‌محيطي، سياسي، اقتصادي و پايداري تقاضا براي مديريت مشكلات را بسيار افزايش داده است. بررسي توانايي‌هاي ايرانيان در مديريت، توسعه و نگهداري منابع آبي در شصت سال گذشته نشان مي‌دهد كه فناوري‌هاي مدرن هيدرولوژيكي در شهرهاي بزرگ به تدريج به كار گرفته شده است.  در اين شش دهه انفجار جمعيت، توسعه صنعت، فرهنگ مصرف‌گرايي و شهرنشيني بي‌سابقه، همراه با خشكسالي و گرم شدن كره زمين، مشكلات زيادي را براي بخش‌هاي آب به همراه آورده است. حفر چاه عميق، سد‌سازي و انتقال آب بين حوضه، براي رفع و رجوع مشكلات انجام شده است. با اين حال، با اين روش‌ها پايداري منابع آب نه تنها بهبود نيافته است، بلكه با سياست‌هاي نابخردانه مانند خودكفايي غذا، توسعه صنعتي در همه استان‌ها حتي استان‌هاي خشك و يارانه دادن به آب بدتر هم شده است. برداشت بيش از حد آب زيرزميني، تخريب آب و خاك، كوچك شدن و خشك شدن آبخوان‌ها، تشديد خطرات ناشي از سيل، گرد و غبار، خسارت‌هاي كشاورزي و زيست‌محيطي و كاهش جمعيت مناطق روستايي از جمله شواهد عوارض چنين توسعه‌اي به صورت مستقيم و غيرمستقيم است. اگر مشكلات امروز خوزستان را قرار است حل كنيم، به راه‌حل‌هاي فوري - به‌رغم آنكه در كوتاه‌مدت حتما لازم هستند- دلخوش نباشيد. مسير توسعه را بايد تغيير دهيم و براي چنين كاري حداقل در دهه بعد بايد برنامه‌هاي متفاوت و سازگار با اقليم اجرا شود. چنين تغيير نگاهي بايد در اولويت اول برنامه دولت آقاي رييسي باشد.