تقصیر مجلس بود!

آقای روحانی در یکی از آخرین نطق‌های خود در واپسین روز‌های تصدی ریاست جمهوری گفته است: «در زمینه تحریم اگر قانون مجلس جلوی ما را نگرفته بود عید نوروز تحریم را برداشته بودیم. بنابراین، دولت همه گام‌های خود را برای رفع تحریم برداشت. در گزارش ارسالی وزیر امور خارجه به مجلس برای نمایندگان، روشن است که چه به دست آورده‌ایم.» به نظر می‌رسد مقصود او از جلوگیری مجلس، قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران» است که در آذرماه سال گذشته به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید.
هرچند به این نوع ادعا‌های آقای روحانی در مقصر دانستن دیگران اعم از دولت قبل، سایر قوا، نیرو‌های مسلح و مجموعه‌ای از عوامل داخلی و خارجی غیر از شخص ایشان و زیرمجموعه شان، عادت کرده‌ایم، اما برای ارزیابی صحت و سقم این ادعای رئیس دولت یازدهم و دوازدهم لازم است نگاهی به تحولات پرونده هسته‌ای در طول مدیریت وی بیندازیم. در همان ماه‌های ابتدایی دولت یازدهم، ذوق‌زدگی‌های خیابانی پس از توافق اولیه- که تصاویر به یادماندنی آن در بایگانی رسانه‌ها موجود است- نشان از اجتماعی شدن امید به مذاکرات داشت. البته کشیده شدن ذوق‌زدگی از مذاکرات و توافق ریشه در نشانی‌هایی داشت که عمدتاً از سوی برخی مسئولان و نخبگان به جامعه داده می‌شد. یک سوی دیگر نیز واهمه‌افکنی از رویداد‌هایی خیالی بود که به جامعه القا می‌شد که در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات یا تأخیر در آن ممکن است به وقوع پیوندند.
در نتیجه جمع این پروپاگاندای سلبی و ایجابی اولاً ساحت اجتماعی تا حد زیادی روی مذاکرات شرطی ماند و ثانیاً پیشرفت اقتصادی معطل مذاکرات ماند. در این فضا، رکود اقتصادی که در اثر کاهش قیمت نفت بر گرده اقتصاد سنگینی کرده بود، عمیق‌تر شد و در مقابل، شعاردرمانی‌هایی که مرتباً با کلید واژه «از رکود عبور کردیم» تکرار می‌شد، ناکارآمدتر می‌شد. معطل نگاه داشتن اقتصاد به نتیجه مذاکره از یک سو و امیدآفرینی کاذب به وقوع معجزه در صورت توافق از سوی دیگر، تمام پیشران‌های داخلی اقتصاد را کند کرد و فرصت چند سال کار را برای پیشرفت اقتصادی از میان برد. پس از اعلام و امضای برجام نیز، متأثر از فضاسازی‌های گذشته، بخش‌های مهم اقتصادی جامعه همچنان منتظر مشاهده علایمی از نتایج برجام بوده و آزادسازی ظرفیت‌ها و توانمندی خود در عرصه اقتصادی را منتظر گشایش‌های اولیه پسابرجامی نگاه داشتند. با این حال نه تنها علایم واضحی مشاهده نشد، بلکه خلف وعده‌ها و نقض عهد‌های مکرر امریکا که از همان دوران ماقبل خشک شدن جوهر برجام آغاز شده بود، امید‌ها را به یأس بدل کرد.
در دوره پسابرجام، «نتیجه‌بخشی یا عدم نتیجه بخشی برجام» موضوع اصلی مناقشه میان نخبگان را رقم می‌زد. با گذشت هر روز و مشاهده نقض عهد دیگری از سوی غرب و به ویژه ایالات متحده امریکا، امید اثربخشی برجام بر گشایش اقتصادی بیشتر رنگ می‌باخت. در این میان برخی حرکات نمایشی همچون خرید تعداد معدود هواپیما با همه، اما و اگرهایش ورود فلان برند خودروسازی یا واردات کالای لوکس مصرفی به بازار ایران نتوانست امید به رونق را به فعالان اقتصادی بازگرداند.


با روی کار آمدن ترامپ، البته نقاب از چهره ساکنان کاخ سفید افتاد و با اعلام رسمی خروج امریکا، آشکار شد که واشنگتن از نقض عهد خود ابایی ندارد. در طول چهار سال ریاست جمهوری ترامپ، امریکا با سرعت هرچه بیشتر در حال ضربه زدن بی محابا به ملت ایران بود و در این میان چیزی که طرف‌های اروپایی چشم روی آن بسته بودند، پایبندی ایران به تعهداتش بود. فقط زمانی که جمهوری اسلامی ایران جهت متوازن‌تر شدن تعهدات طرفین اقدام به عقب‌نشینی از برخی تعهدات داوطلبانه خود کرد، فریاد اروپایی‌ها بلند شد و البته طبق معمول این تهران بود که متهم به نقض برجام می‌شد و قاتل اصلی برجام (یعنی واشنگتن) در خودسری‌هایش یکه‌تاز بود. با تغییر مستأجر کاخ سفید، البته غربگرایان گویی دچار آلزایمر شدند و با به فراموشی سپردن اقدامات دولت امریکا تلاش کردند امریکای بزک کرده‌ای را به مردم ایران نشان دهند و باز هم در مسیر شرطی نگاه داشتن اقتصاد ایران حرکت کنند. در همان روز‌های اول پیروزی بایدن، ترور وحشیانه دانشمند هسته‌ای و دفاعی کشورمان، شهید محسن فخری زاده نشان داد که امریکای بایدن تفاوتی با امریکای ترامپ ندارد. در مقابل مطابق آیه شریفه «فَمَنِ اعْتَدَى عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَیْکُمْ»، از جهت پاسخ سیاسی و حقوقی برای تنبیه دشمن و متحدانش، مجلس شورای اسلامی، قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران»‌را به تصویب رساند. تصویب این طرح چند پاسخ همزمان به طرف‌های بین‌المللی مؤثر داشت: اولاً به تروریست‌های صهیونیست و امریکایی آمر و مجری این عملیات می‌فهماند که حذف دانشمندان ایرانی، نه‌تن‌ها خللی در عزم راسخ ملت ایران وارد نخواهد کرد، بلکه فرهنگ شهادت‌طلبی خون جدیدی در رگ‌های پیشرفت ایران اسلامی وارد خواهد کرد. ثانیاً به تیم جدید کاخ‌سفید نیز این پیام را رساند که باید طرح متوقف ساختن ایران را با ترفند مذاکره از ذهن خود خارج کنند. دولت‌های بی‌عمل اروپایی که با محکوم نکردن ترور شهید فخری‌زاده، تلویحاً در کنار تروریست‌ها ایستادند این پاسخ را دریافت کردند که باید هزینه همراهی خود با جنایتکاران و نیز هزینه ندادن برای حفظ برجام را پرداخت کنند. رابعاً برخی غربگرایان داخلی پیام این مصوبه را دریافت کردند که دوران گروگان گرفتن معیشت مردم برای وادار کردن به مذاکره پرهزینه و بی‌فایده گذشته و نمی‌توانند داستان تلخ فریب افکار عمومی را مجدداً تکرار کنند.
غربگرایانی که متوجه شدند قانون مذکور، پایانی است بر هشت سال خیمه شب‌بازی برای معطل نگاه داشتن اقتصاد و گروگانگیری معیشت مردم جهت جلب رضایت کدخدا، به مقابله با آن پرداخته و ادعا کردند که چنین طرحی موجب بازگشت تحریم‌ها می‌شود. اینک نیز در پایان کارشان باز همین ادعا را تکرار کرده و عدم موفقیت خود در وعده لغو همه تحریم‌ها را بر گردن این قانون می‌اندازند!
سؤالی که اکنون و در پایان دولت دوازدهم باید بدان پاسخ دهند این است که آیا برجام واقعاً مانع تحریم‌ها شد؟ فراموش نکرده‌ایم که برجام «برای لغو تحریم‌ها» امضا گردید. در واقع برای سنجش میزان موفقیت یک فعل، فهم «نیت فاعل» اهمیت دارد. هرچند کسانی که تا قبل برجام حتی آب خوردن مردم را منوط به توافق می‌کردند، اینک فقط از دستاورد‌های اخلاقی برجام سخن می‌گویند، اما برای عموم جامعه، برجام هدفی اقتصادی داشت. اگر برجام حقیقتاً تحریم‌ها و سایه آن‌ها را بر اقتصاد برداشته باشد، با بازگشت امریکا نیز چنین امری محقق می‌شد. حال آنکه همگی می‌دانیم دستاورد اقتصادی برجام بر ایران در همان دوران اوباما نیز به زعم رئیس کل اسبق بانک مرکزی «تقریبا هیچ» بود. برجام جوان و شاداب که هیچ ثمری نداشت، در زمان احیا با تنفس مصنوعی چه خاصیتی دارد؟
اگر به هشدار‌ها و انذار‌های امام خامنه‌ای در چند سال اخیر با دقت بنگریم، یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های معظم‌له روشنگری به جامعه در خصوص بی‌نتیجه بودن اتکای به بیرون و لزوم نهادینه‌سازی نگاه درون‌زا به حوزه‌های مختلف خصوصاً اقتصاد است. اکنون چرایی این دغدغه که در سخنان مکرر معظم‌له تبلور می‌یافت، واضح‌تر شده است. اساساً یکی از اهداف کاخ‌سفید در عبور از برجام ناامیدسازی جامعه ایرانی نسبت به آینده بوده و این معنا در امتداد تلاش پیشین غرب و شبکه همکار داخلی آن برای شرطی نگاه‌داشتن مردم دنبال می‌شود. در وضعیت کنونی آنچه باطل‌السحر این توطئه غربی‌ها خواهد بود، امیدآفرینی برای جامعه در جهت حل مشکلات اقتصادی و معیشتی است. البته این امیدآفرینی دیگر با «حرف درمانی» محقق نشده و نیازمند اقدامات محسوس و عملی است؛ به‌گونه‌ای که اثرات آن در سفره معیشت مردم مشاهده گردد.