استراگیجی آمریکا در عصر پسا روحانی(نگاه)

  محمد ایمانی
رفتار آمریکا و برخی دولت‌های غربی در چند هفته به ویژه ایام اخیر، رفتار کسی است که از درد به خود می‌پیچد و نمی‌داند چه باید بکند. می‌شود وضعیت آنها نسبت به کنار رفتن مدیریت غربگرا را وضعیت «استراگیجی» (گیجی در حوزه استراتژی) ارزیابی کرد.
1- در حالی که القا می‌شد آمدن بایدن، موجب تغییر رفتار خصمانه آمریکا نسبت به ایران خواهد شد، دولت او کوشید ضمن اتلاف وقت، تحریم‌های اوبامایی و ترامپی را گرو نگه دارد تا با فشار اقتصادی، هم تیم مذاکره‌کننده ایرانی را وادار به امتیاز‌دهی کند و هم فضای عقلانی در انتخابات ایران را از مردم دریغ کند. شخص روحانی با کج کارکردی‌اش و کشاندن مواجهه به داخل ایران، برای غرب یک «سرمایه راهبردی» بی‌نظیر در این هشت سال محسوب می‌شد. او در همین چند ماه آخر، آمریکای عهدشکن را که حاضر نیست به تعهداتش برگردد، بارها تبرئه کرد و نهادهای داخلی را مانع توافق معرفی کرد!
ازاله چنین سرمایه‌ای در روند قانونی، درکنار حفظ ثبات و امنیت کشور، ضربه بزرگی به آرزو‌های آمریکا و غرب است. غربی‌ها نتوانستند انتخابات را بهانه جنگ داخلی در ایران (شبیه فتنه 88 و مشابه ماجرای انتخابات اخیر آمریکا!) قرار دهند، چرا که اصلا سرمایه اجتماعی قابل اعتنایی برای طیف غربگرا باقی نمانده بود. با این وجود، آنها طی چند هفته اخیر، فاز تازه‌ای از تحرکات گروهک‌ها را برای موج سواری روی گلایه‌های به‌حق مردم در برخی مناطق کلید زدند اما هوشیاری مردم، این فرصت را هم برای دومین بار از دشمن گرفت.


2- نگرانی راهبردی غرب این است که با روی کار آمدن دولتی تازه نفس و دارای همت و شجاعت، نارضایتی و ناامیدی انباشته در دوره مدیریت غربگرایان، جای خود را به امید و اراده و نشاط ملی برای ساختن ایرانی پیشرفته‌تر و قوی‌تر بدهد. «تعامل مثبت» و «فشار و تحریم و خرابکاری و ترور»، ذاتا دو رویکرد متناقض هم است. اما در اثر کج کارکردی روحانی و برخی همراهانش، آمریکا و غرب بد عادت شده بودند. مشخصا آمریکایی‌ها راسا -و بعضا با باز کردن قلاده سگ زنجیری‌شان، اسرائیل- مبادرت به ضربه زدن می‌کردند، اما در این سو، اصرار بر مذاکره از موضع پایین، افزون‌تر می‌شد!
3- چیدن این نامعادله غلط در دوره اقتدار منطقه‌ای ایران، موجب شد اتفاقات بی‌سابقه‌ای مانند ترور سردار سلیمانی و دکتر فخری زاده، ویزا ندادن به نماینده ایران در سازمان ملل، بنزین ندادن به هواپیمای وزیر خارجه در مونیخ، راهزنی دریایی انگلیس در توقیف نفتکش ایرانی، چند نوبت خرابکاری تروریستی در نطنز و دیگر تاسیسات هسته‌ای، اقدام تروریستی علیه 12 کشتی نفتی و تجاری ایران، و زیر پا گذاشتن متکبرانه برجام توسط هر سه دولت اوباما، ترامپ و بایدن رخ بدهد. البته نیروهای مقتدر نظامی و امنیتی ایران و جبهه مقاومت، منفعل نماندند و بخشی از این عداوت‌ها را تلافی کردند؛ اما واقعیت این بود که شخص آقای روحانی، مانع از ضربات بازدارنده و قاطع و موثر ایران در برابر تعدی‌های آمریکا و اسرائیل بود.
4- روحانی بارها ادعا کرد «آقای اولاند رئیس‌جمهور وقت فرانسه به من گفت در سال ۲۰۱۳، تصمیم قطعی برای جنگ با ایران را گرفته بودیم. وقتی شما آمدید، ما منصرف شدیم. در ذهن من هم همین بود». او حتی مدعی شد «گروه 5+1 توافق کرده بودند برای جنگ علیه ایران. اولاند گفت وقتی شما انتخاب شدید، گزینه جنگ کنار رفت»! این ادعا البته وهن خود روحانی و نشاندن او در جایگاه متهم، به اقرار خویش است. او اذعان دارد که در نگاه غرب، کاربست «سلاح روحانی» علیه ایران، موثر‌تر از سلاح جنگ ارزیابی شده است. البته آمریکا از عهده جنگ در مقیاس‌های به‌مراتب کوچک‌تر در افغانستان و عراق و سوریه بر نیامد و با سرشکستگی مواجه شد. در عین حال باید پرسید روحانی چه امتیازات هنگفتی به غرب داد که با جنگ ممکن نبود؟
ادعای آماده شدن غرب برای حمله به ایران قبل از روحانی، دروغی بزرگ است که روحانی برای مصرف در انتخابات و ترساندن مردم، در آن دمید. اما خسارت‌های امنیتی- سیاسی که در بالا ذکر شد، نشان می‌دهد تهدیدات سیاسی و نظامی و امنیتی، اتفاقاً با آمدن روحانی و در پسابرجام چند برابر شد و اگر اقتدار دستان بزن ملت ایران نبود، حتما آن گستاخی‌ها بیشتر هم می‌شد.
5- اکنون، دوره روحانی به سر آمده و چهره‌ای سکاندار ریاست دولت جمهوری اسلامی ایران شده که گزارشگر سی‌ان‌ان درباره او می‌گوید «رئیسی، مقابل آمریکا عقب‌نشینی نمی‌کند و امتیاز دیگری نخواهد داد». او در دو سال ریاست قوه قضائییه، امید مردم را افزایش داد و اکنون امیدواری بیشتری نسبت به گره‌گشایی‌اش در جایگاه ریاست‌جمهوری احساس می‌شود چنین امیدی می‌تواند به بسیج ملی اراده‌ها و ظرفیت‌ها منتهی شود و بنابراین، دشمن را دستپاچه می‌کند. آنها نمی‌توانند همزمان مسیر دعوت به تعامل و تشدید شیطنت را ادامه دهند. می‌دانند که جمهوری اسلامی پس از شش سال تجربه تلخ، تعلق‌خاطری به برجام ندارد و برجام در مقابل روند پیشرفت ایران چه قدر دست و پاگیر بوده است. یا باید تعامل برابر را بپذیرند و تحریم‌ها را به شکل جدی و تضمین شده و قابل راستی‌آزمایی لغو کنند، یا اینکه مرتکب خصومت و شیطنت شوند. دیگر نمی‌توانند گزینه دوم را ابزار مذاکره و امتیازطلبی جدید قرار دهند.
6- آنها همین چند روز گذشته به بهانه هدف گرفته شدن نفتکش صهیونیستی در دریای عمان، هیاهو کردند و حال آنکه هنگام حمله به دوازده کشتی تجاری و نفتی ایرانی توسط صهیونیست‌ها ساکت (راضی) بودند. حتی اگر حمله به این نفتکش را هم بتوان به ایران نسبت داد - که سندی وجود ندارد- این پنجمین کشتی آسیب دیده صهیونیست‌ها در منطقه است و هنوز با تعداد 12 کشتی آسیب دیده ایران، هفت فروند فاصله دارد. اسرائیل، سگ زنجیری آمریکا و مولود نامشروع انگلیس خبیث در منطقه است. دوره‌ای که میان اسرائیل و آمریکا و انگلیس، فاصله گذاری موهوم می‌شد و برخی دولتمردان به هوای حفظ برجام به هر قیمت، از زدن ضربات اقتصادی و امنیتی متقابل چشم‌پوشی می‌کردند، پایان یافته است.
7- قطعا هضم «ایران جدید» -ایران منسجم در ساخت داخلی قدرت و قادر به استفاده از انبوه ظرفیت‌های خارجی خویش- برای غرب سنگین است. این، کابوس بزرگی برای آنها بود که تبدیل به واقعیت شد. ایران جدید، قطعا دیپلماسی و تجارت خارجی و شرکای بین‌المللی خود را گسترش خواهد داد؛ همچنانکه در مجازات دست‌درازی‌های دشمن، ملاحظات گذشته را نخواهد داشت.
ایران دیگر به شکل یکطرفه به بازار تامین نفت غرب -ولو به قیمت حذف خود از بازار- آرامش نخواهد داد؛ عهدشکنی‌ها را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت و ضربات متقابلش قطعا ویران‌کننده‌تر و پشیمان‌کننده‌تر خواهد بود. این بار اگر پرنده متجاوزی هدف قرار گیرد، هواپیمای بدون سرنشین نخواهد بود که جانشین ترامپ فرصت کند و بگوید «از ایران متشکریم که هواپیمای نظامی سرنشین دار ما را ساقط نکرد». حالا نامعادله به‌هم خورده و معادله برقرار شده است.