تفاوت مسئولان و ورزشکاران ما

سارا بهمن یار کاراته کا زن ایران در المپیک پس از شکست علی رغم اینکه شگفتی ساز بود:شرمنده‌ام دستانم خالی است
حسن یزدانی ستاره کشتی کشورمان پس از شکست در برابر حریف اش:
شرمنده‌ام که نشد سهم کوچکی در شادی مردم داشته باشم
محمد علی گرایی کشتی گیر ارزشمند ایران پس از ناکامی در المپیک: شکست خود را قبول دارم و می‌دانم باخت جزئی از زندگی است


این تیترها را که می‌خوانم به این فکر می‌کنم که‌ای کاش جای مسئولان با ورزشکاران مان عوض می‌شد!بهر حال یک فانتزی است که در ذهن می‌توان آن را پردازش کرد و سپس به این نتیجه رسید که در این صورت چقدر شرایط مان
قابل تحمل‌تر و بهتر بود.
یک فلش بک بزنید.آنجا که استاندار خوزستان وقتی در برابر سوال منطقی المیرا شریفی مجری تلویزیون برآشفته و عصبانی می‌شود که چرا مجری از دستاوردهای او نمی‌گوید!یاللعجب!در اوج بی‌برقی و بی‌آبی مردم نجیب و صبور خوزستان، مجری از کدام دستاورد می‌گفت؟!
عرضم این است این روزها مسئولان و ورزشکاران مان دو قطب مخالف هم هستند.مسئولانی که نه عرضه دارند نه تدبیر و خروجی شان ایجاد مصیبت‌های ریز و درشت برای مردم بوده اما کماکان طلبکارند و کلافه هستند که چرا رسانه‌ها از دستاوردهای آنان نمی‌گویند و از آن سو ورزشکارانی داریم که سال‌های سال در محرومیت‌ها و نداری‌ها عرق ریختند و زحمت کشیدند و علیرغم آنکه در مسابقات المپیک موفقیت داشتند اما برای آنکه موفقیت شان حداکثری نبوده مستمرا از مردم عذرخواهی نموده و ابراز شرمندگی می‌کنند!عجب تفاوت حیرت انگیزی!
برخی اوقات تصور می‌کنم یکی از الزامات اصولی و جدی برای اینکه کسی در این ملک بتواند به پست و مقام برسد طلب کار بودن تحت هر شرایطی است!یعنی اگر مسلم و مسجل باشد که سوء مدیریت شما و مجموعه ات فاجعه به بار آورده اما باز هم حق به جانب باشی و خم به ابرو نیاوری فلذا در این صورت شما حتما مدیر موفق و کاربردی هستید.نشان به آن نشان که استاندار سابق خوزستان کم سوء مدیریت نداشت اما رفت جای بهتری پست گرفت!
راستی چرا راه دور برویم.همین چند روز پیش مراسم چهلم دو خبرنگار فوت شده در برنامه خبری سازمان محیط زیست بود.حتما خاطرتان است که رئیس سازمان محیط زیست وقتی خبرنگاران مضطرب و داغدیده پس از حادثه ضجه می‌زدند طلبکارانه و بی‌ادبانه مقابل آنها نشست و در نهایت گفت برای چه باید عذرخواهی کنم.بگذارید اینگونه عرض کنم:دو خبرنگار فوت شدند،چندین خبرنگار به شدت مجروح شدند و بسیاری آسیب دیدند و درنهایت آب از آب تکان نخورد؛دریغ از یک عذرخواهی و استعفا. آن وقت حسن یزدانی شیرمرد ایرانی با آن همه افتخار با شرمندگی و بغض فراوان می‌گوید: «مردم!شرمنده‌ام که طلا شد نقره.» به واقع مسئولانی که طلا را کرده‌اند حلبی چه باید بگویند؟!