چگونه می‌توان دولت وفاق ملی شد؟

رئیس‌جمهور در مراسم تحلیف وعده داد که دولتش دولت وفاق ملی باشد. دولت وفاق ملی شدن چیست و به چه معناست و چگونه ممکن است و چه لوازمی دارد؟ ظاهر کار آن است که دولت وفاق ملی چیزی بیش از «دولت مردمی» است. به این مفهوم که ممکن است همه مردم به معنای عام آن پشت یک دولت بیایند، اما نتوان آن دولت را دولت وفاق ملی نامید، زیرا در اینجا مسئله متنفذان فرهنگی، اجتماعی و سیاسی مطرح است و برخی مدعی می‌شوند بدون همراهی این متنفذان، دولت وفاق ملی شکل نخواهد گرفت.
اما آیا می‌توان همه متنفذان را پشت یک دولت آورد؟ این کار به نظر نشدنی می‌آید. ممکن است دولت‌هایی برای همراهی صاحبان نفوذ فرهنگی و سیاسی به برخی راه‌های معروف دست یازیده باشند، از جمله پرداختن سهم خودخواهانه آنان از قدرت، گستردن سفره بیت‌المال پیش روی آنان و مدارا و اخلاق‌مداری مقابل آن دسته که دنبال مال و جاه نیستند، ولی مطالبه احترام و دیده شدن دارند.
با این حال کمتر دولتی حتی پس از این ریخت‌وپاش‌های سیاسی و مالی از همراهی کامل متنفذان برخوردار شده، زیرا اولاً مطالبات آنان تمامی ندارد و با گذر روزگار بر حجم و تنوع آن افزوده می‌شود و ثانیاً این رسیدگی به متنفذان و «دیدن دم آنان» خود به عامل اصلی شکست در وفاق ملی بدل می‌شود! پس اگر دولتی تصمیم گرفت علاوه بر مردم، متنفذان را هم به همراهی خود درآورد، راه آن باز از خیابان مردم می‌گذرد، نه از کوچه متنفذان!
قبل از توضیح بیشتر باید یادآور شد که هیچ دولتی نباید در پی یکدست‌کردن جامعه باشد. یکدست‌کردن دولت امری عقلانی و منطقی است، اما یکدست‌کردن جامعه، نه شدنی است و نه اینکه باید دنبال آن رفت. جوامع انسانی کلونی مورچگان نیست که بدون تعارض و تضاد سربه‌زیر به یکسو روان باشند. تعارض و تضاد لازمه یک جامعه زنده و روبه‌جلو است و هرگونه خاموشی تعارضات و تضاد‌ها به معنای مرگ آن جامعه است. دولت سیزدهم اگر اندیشه‌های «راست» دارد باید حتی اگر جامعه از اندیشه «چپ» خالی است، بر بنای یک «چپ معترض» همت گمارد و اگر اندیشه «چپ» دارد باید متضاد آن را جست‌و‌جو کند و در تعارض با مسیر خود به آن پروبال دهد تا جامعه دچار رخوت و تکرار کلونی مورچگان نشود.


اما همان‌گونه که ذکر شد راه تشکیل دولت وفاق ملی با همه نیازی که به همراهی متنفذان و منتقدان و معترضان دارد، از مسیر دیگری می‌گذرد و هزینه‌ای را که برای این همراهی می‌دهیم باید در جای دیگری که همان توده مردم است صرف کنیم. در این صورت به ناچار متنفذان را هم به همراهی وامی‌داریم و آنان را از هرگونه بهره‌کشی از دولت‌ها خلع سلاح می‌کنیم.
این راه دشوار و سخت و البته شیرین و متعالی، «اجرای عدالت واقعی» است، به گونه‌ای که کل توده مردم آن را حس و باور کنند و نیازی به آمار و ارقام ما نداشته باشند. در این صورت راه ناراست و نامیمون همراه کردن قلابی متنفذان با دولت وفاق ملی به راه راست همسو کردن آنان با توده‌های مردم که همراهی با دولت وفاق ملی را نیز درون خود خواهد داشت، تغییر خواهد کرد.
دولت سیزدهم اکنون به واسطه شعار‌ها و برخی انتظارات و توقعات در جایگاهی قرار گرفته است که اگر یک مورد ارتکاب بی‌عدالتی یا حتی سکوت در برابر بی‌عدالتی از آن مشاهده شود، یا حتی موردی باشد که کثیری از مردم به غلط باور کنند که «این بی‌عدالتی بود»، کار وفاق ملی‌اش با مانع روبه‌رو می‌شود.
از منظر نهج‌البلاغه، عدالت، روح و کالبد احکام الهى و وسیله سنجشى است که خدا براى مردم نهاد تا حق در جامعه استوار شود. مولا عدالت را از بخشش، بالاتر می‌داند، زیرا که عدالت تدبیرکننده‌اى است به نفع همگان و بخشش، به سود خاصان! پس عدالت شریف‌تر و با فضیلت‌تر است. از منظر امام، در عدالت، گشایش است و هرکس عدالت را برنتابد، ستم بر او سخت‌تر نمایان می‌شود.
کار اداره جامعه‌ای که مدعیان بسیاری برای اجرای عدالت در آن آمدند و زورشان به فرقه بیش‌خواه و عدالت‌ستیز نرسید، بسی دشوار است و برخی مصلحت‌جویی‌ها اگر در دولت سیزدهم ادامه یابد، قطعاً این راه را می‌بندد. اگر صحبت از رفتار انقلابی و جهادی است باید طعم این رفتار به هر دو عدالت‌جویان و عدالت‌ستیزان چشانده شود و در این راه نباید از چیزی ترسید. دولت وفاق ملی بر گرده عدالت‌گستری عام سوار می‌شود، حتی اگر در این میان متنفذان بسیاری چیزی عایدشان نشود، اما باید دانست که متنفذان حقیقت‌جو در کشور فراوان هستند که اگر بارقه‌ای از آن عدالت‌گستری عام و فسادستیزی واقعی را احساس کنند، به گونه‌ای که بوی سوختن گوشت تن رانت‌خواران در فضا بپیچد، یکسره به پشت دولت خواهند آمد و این راه را برای متنفذان قلابی خواهد بست و دولت را در رسیدن به وفاق واقعی کمک خواهد کرد.