فرجام سه چهره سیاسی اردوگاه اصول‌گرایان بعد از انتخابات 96 چه خواهد شد؟ رئیسی، قالیباف و احمدی نژاد در خط پایان

آیت وکیلیان
اگر عرصه سیاست پیچیدگی‌های خاص خود را دارد، سیاستمداران و کنشگران آن نیز به این پیچیدگی کار مبتلا می‌شوند. پرواضح است که عمل سیاسی هر سیاستمداری سرشت و فرجام سیاسی او را نیز رقم می‌زند. در صحنه سیاسی ایران کمتر سیاستمداری توانسته با عمل و رفتار خود هم به قلوب مردم راه پیدا کند و هم راه تداوم را بپیماید. تجربه شکست و به دنبال آن افول در میدان سیاست می‌تواند پیش‌روی هر سیاستمداری قرار گیرد؛ در ایران سه‌گانه محمود احمدی‌نژاد، محمدباقر قالیباف و ابراهیم رئیسی از این قاعده مستثنی نبوده‌اند. هر کدام از اینها با بهره‌گیری و بهره‌بری از مکانیسم‌های خاص خود، نتوانستند به ماندگاری خود در میدان سیاست تداوم ببخشند. محمود احمدی‌نژاد چندین بار دست به انتحار سیاسی زد و با سماجتی که در حمایت از حلقه‌ای که برائت‌جویانش آن را «حلقه انحرافی» می‌نامیدند، بسیار زود مورد غضب آنها قرار گرفت. غضبی که همه راه‌ها را از او بست و در نهایت به کوچه بن‌بست رسید. محمدباقر قالیباف که به سان هم سلفش محسن رضایی عطش زیادی را در راه رسیدن به پاستور داشت، با ناکامی‌های متعدد روبه‌رو شد. ناکامی‌هایی که خود مقصر اصلی آن بود. قالیباف با عدم شناختی که از وضعیت موجود در هر دوره‌ای که به آن وارد می‌شد، خلاف آمد عادت حرکت کرد و همین مسئله موجب شد که در نهایت دست از میدان سیاست بکشد. ابراهیم رئیسی مرد نوظهور در میدان سیاست که همگان ورود او را خطای استراتژیک ارزیابی می‌کردند، در نهایت از همین وادی نیز پهنه سیاست را نیامده ترک گفت و به جایگاه خود رجعت داد.
برند سازی یا برند سوزی
ابراهیم رئیسی نامزد اصول‌گرایان در انتخابات ریاست‌جمهوری 96 پس از شکست از حسن روحانی، وارد دوره‌ تازه‌ای از حیات سیاسی خود شده است. رئیسی که تا پیش از انتخابات تجربه‌ای در معادلات و کارزارهای سیاسی نداشت، اما اکنون چهره یک کنشگر اصول‌گرا با وزن بالا را یدک می‌کشد و اردوگاه اصول‌گرایی با توجه به فقدان چهره‌‌ای کاریزماتیک در سطح مناسبات سیاسی ایران به او نیاز دارد. ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی پدیده انتخاباتی اصول‌گرایان بود. او که بر خلاف همه پیش‌بینی‌ها و در حالی که بسیاری از تحلیل‌گران و ناظران برجسته سیاسی حضور او در صحنه انتخابات را به زیانش تفسیر می‌کردند، به صورت رسمی وارد فرآیند انتخابات شد. از همان ابتدای حضورش، برخی ناظران این اقدام او را اشتباهی مهلک برای آینده سیاسی او تفسیر کردند. اما حامیان رئیسی معتقد به پیروزی او در انتخابات بودند. برخی دیگر نیز نیاز به برندسازی و مطرح کردن نام او به عنوان یک رجل سیاسی داشتند. رئیسی تا پیش از این انتخابات هیچ مسئولیت اجرایی و سیاسی نداشته است. او یکی از مدیران عالی رتبه قضایی و امنیتی بود. حدود یک سال پیش نیز با حکم رهبری به عنوان تولیت آستان قدس رضوی منصوب شده بود.


رئیسی در انتخاب اعضای ستاد و مشاوران خود روشن ساخت که مرد سیاست نیست؛ او بسیاری از اصول‌گرایان تندرو و حامیان سابق محمود احمدی‌نژاد را دور خود جمع کرد. تاکتیک انتخاباتی‌اش هم همان تاکتیک احمدی‌نژادیسم بود که در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری سال های 84 و 88 تجربه شده بود. رفتن به خانه محرومان و با آن‌ها عکس یادگاری گرفتن از جمله رفتارهایی بود که او در همین راستا صورت داد. او همچنین در طول تبلیغات انتخاباتی با ارائه وعده‌هایی بزرگ همچون افزایش سه برابری یارانه و بیش از یک میلیون شغل در سال سعی کرد طبقات پایین‌تر جامعه را به سمت خود ترغیب کند. اما پروژه «برند سازی» وی نتوانست در میان مردم جا خوش کند. روش تبلیغاتی او نیز با توصیف‌های صورت گرفته از او تناقض پیدا کرد. در اقدامی شگفت‌انگیز با امیر تتلو خواننده پر حرف و حدیث و زیرزمینی موسیقی رپ دیدار کرد و از طرف دیگر نیز او را «سید محرومان» می‌خواندند. تناقض‌های تبلیغاتی و رفتاری ابراهیم رئیسی به «برند سازی» به او ضربه مهلکی زد. ضربه‌ای که به اعتقاد ناظران در کاهش آرای او نقش مستقیمی داشت. انتخابات برگزار شد و رئیسی تنها 16 میلیون رای به دست آورد. حامیان رئیسی که قبل از انتخابات در شیپور پیروزی می‌دمیدند، بعد از شکست، آرای او را سرمایه سیاسی برای حیات او و جریان متبوعش (نیروهای انقلاب) قلمداد می‌کردند. ابراهیم رئیسی در بیانیه پس از انتخابات خود نوشت: اینجانب با اتکاء به همین پشتوانه مردمی، همه ظرفیت‌ها را برای پیگیری مطالبات مردم در مبارزه با فساد و تبعیض و تحکیم ارزش‌های انقلاب اسلامی به کار خواهم بست و هر اراده و تلاشی در دولت آینده با این جهت‌گیری را مورد حمایت قرار خواهم داد و همواره زبان گویای محرومان خواهم بود. این بخش از بیانیه رئیسی پاسخ به این سوال را روشن می‌کند که سرنوشت ابراهیم رئیسی پس از انتخابات چه می‌شود؟ این بخش از بیانیه نشان می‌دهد او قصد دارد به عنوان یک ذخیره و چهره جدید نیروهای موسوم انقلابی به فعالیت خود ادامه دهد. این درخواست در میان حامیان او نیز وجود دارد. حامیان رئیسی همچنین رای 16 میلیونی او را پشتوانه‌ای مناسب برای انتخابات 1400 می‌دانند. اگر قرار باشد رئیسی به عنوان یک سیاستمدار به فعالیت‌های خود ادامه دهد سوال جدی دیگری مطرح می‌شود. مسئولیت او به عنوان تولیت آستان قدس چه می‌شود؟ مسئولیتی که با فعالیت‌ها و اقدامات سیاسی وی همخوانی ندارد. باید دید که اگر او در ادامه به عنوان یک سیاستمدار فعالیت کند نقش و مسئولیت او در آستان قدس چه شرایطی پیدا خواهد کرد؟ از سوی دیگر، مشخص نیست که با گذشت زمان اتحاد جریان اصول‌گرایان بر قرار بماند و همچنین سرنوشت سیاسی رئیسی و حوزه فعالیتش ارتباط مستقیم با مسئولیت او در تولیت آستان قدرس رضوی دارد. در این میان البته شائبه و شایعه‌هایی نیز مبنی بر ورود او به مجمع تشخیص مصلحت نظام وجود دارد. با این اوصاف محمدعطریان‌فر عضو ارشد حزب کارگزاران درباره آینده سیاسی ابراهیم رئیسی معتقد است: باور نمی‌کنم برای آقای رئیسی یک راه جدید یا «آغازی» شکل گرفته باشد.
در حسرت پاستور، در انتظار حذف از سیاست
قالیباف بعد از شکست در دو انتخابات ریاست جمهوری نهم و یازدهم، با آرزوی تکیه زدن به کرسی ریاست قوه مجریه وارد صحنه رقابت با حسن روحانی شد. اصول‌گرایان از او حمایت نکردند و ترجیح دادند سید ابراهیم رئیسی را به عنوان نامزد مطلوب خود معرفی کنند. قالیباف تنها وارد عرصه رقابت شد. او برای شکست روحانی استراتژی حمله را در دستور کار خود قرار داد. روشی که احمدی‌نژاد در سال 88 از آن استفاده کرده بود. قالیباف فکر می‌کرد با این روش می‌تواند نظر مثبت مردم را به خود جلب کند. مردمی که در دو انتخابات سال 84 و 92 به او نه گفته بودند. جامعه از رفتار قالیباف استقبال نکرد و شهردار تهران متهم به تندروی شد. قالیباف اگر در سال 92 با برچسب «حمله گازانبری» از میدان به در شد، در سال جاری نیز با برچسب «لوله کردن» ناک اوت شد. اینگونه شد که بعد از مناظره با سقوطی آزاد جای خود را به رئیسی داد. خود او نیز به این نتیجه رسیده بود که به سومین شکست در انتخابات دیگر آینده‌ای در سپهر سیاست ایران نخواهد داشت. بعد از کنار کشیدن قالیباف از انتخابات این سوال در ذهن‌ها ایجاد شد که بعد از انصراف قالیباف آینده سیاسی او چه خواهد شد؟ پرواضح است که بسیاری از اصول‌گرایان چون پایداری‌ها قالیباف را یک اصول‌گرای اصیل نمی‌دانند. به خاطر همین معنا که در انتخابات اخیر از او حمایت نکردند. قالیباف اکنون روزهای سختی را سپری می‌کند. او با آرزوی ریاست‌جمهوری ردای نظامی‌گری را از تن خارج کرد و حالا در آستانه حذف از صحنه سیاسی کشور قرار گرفته است. شاید عدم ثبات او در فعالیت‌های سیاسی باعث شد قالیباف امروز تبدیل به یک بازنده بزرگ باشد. او حتی در میان اصول‌گرایان نیز چهره‌ای مقبولی در سیاست نیست. آینده قالیباف می‌تواند جور دیگری هم رقم بخورد؛ برخی سرگذشت و سرنوشت او را به همتای نظامی‌اش محسن رضایی تشبیه می‌کنند. رضایی هم بعد از سه دوره ناکامی به سپاه بازگشت، لباس نظامی بر تن کرد و در دانشگاه امام حسین مشغول تدریس شد. اگر چه همزمان دبیری و عضویت مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم ادامه می‌دهد. شاید برای قالیباف هم چنین سرانجامی قابل تصور باشد. این که به عضویت مجمع تشخیص مصحلت نظام درآید یا شاید به سیاق رضایی به گذشته‌اش بازگشت کند. در این صورت این شانس یا حق انتخاب را دارد که رنگ لباسش را خودش انتخاب کند؛ لباس سبز تیره‌اش را به تن کند و به یکی از قرارگاه‌های سپاه بازگردد یا در دانشگاه امام حسین همکار رضایی شود یا رنگ سبز روشن‌تر را انتخاب کند و در دانشگاه پلیس تدریس کند یا اصلا سفید را انتخاب کند و به پرواز درآید. شایعه درباره این که قالیباف بعد از شهرداری کجا می‌رود، زیاد است. در روزهای گذشته اخباری به گوش رسید که گویا شهردار مشهدی تهران یکی از گزینه‌های آیت‌الله رئیسی برای اضافه‌ شدن به تیم جدی مدیریتی تولیت آستان قدس (قائم مقامی) است. برخی گمانه‌زنی‌ها و اخبار تایید نشده هم حاکی از این بودند که او احتمالا به ریاست ستاد فرمان اجرائی امام منصوب خواهد شد. برخی هم در این میان از بنیاد مستضعفان سخن گفته‌اند.
انتحار سیاسی زمینه پایان احمدی‌نژاد
محمود احمدی‌نژاد در دوره دوم دولت خود خیلی زود با غضب اصول‌گرایان مواجه شد. رفتار حلقه نزدیک او و در راس آن اسفندیار رحیم‌مشایی برای این جریان غیرقابل تحمل شد، به گونه‌ای که بعدها عنوان «حلقه انحرافی» را بر آنان نهادند. احمدی‌نژاد در برابر حملات جریان اصول‌گرایی به اطرافیان او نه تنها کوتاه نیامد، بلکه کاملا راهبرد تقابل را انتخاب کرد. اصطکاک و تنش بین رئیس دولت‌های نهم و دهم با اصول‌گرایان زمانی به اوج خود رسید که او در ماجرای مخالفت رهبری انقلاب با کنار گذاشتن حیدر مصلحی (وزیر اطلاعات وقت) 11 روز کنج عزلت اختیار کرد. انتقادهای زیادی در ماجرای بست‌نشینی 11 روزه علیه او روانه شد. در هر صورت دوره دوم دولتش نیز به پایان رسید. در انتخابات سال 92 او بار دیگر دست به سنت‌شکنی زد و دست کسی را برای ورود به انتخاب ریاست‌جمهوری گرفت که حتی با رئیس دفتری او نیز مخالفت شده بود. این شخص همان رحیم‌مشایی بود که توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شد. احمدی‌نژاد بعد از ناکامی در معرفی و حمایت از مشایی، دوران بعد از ریاست‌جمهوری‌اش را با سیاست سکوت آغاز کرد. اگر چه خرابی‌های ناشی از عملکرد 8 ساله او بر سریر ریاست‌جمهوری بعد از او بر سر حامیان اصول‌گرایش آوار می‌شد، اما او همچنان به سکوت خود ادامه می‌داد. به آستانه انتخابات 96 که ‌رسیدیم، زمزمه‌های ورود دوباره او به عرصه انتخابات به گوش می‌رسید. در آستانه انتخابات 94 و در مهرماه سال گذشته بود که رهبری انقلاب در یکی از دروس خارج از فقه خود به تمامی شایعه‌ها پایان داد و ورود وی را به عرصه انتخابات به صلاح ندانست. چند روزی بعد از این اظهار نظر مقام رهبری احمدی‌نژاد با نوشتن نامه‌ای نوشت که «در عمل به منویات رهبر بزرگ انقلاب، برنامه‌ای برای حضور در عرصه رقابت‌های انتخاباتی سال آینده ندارم». اما باور تمکین احمدی نژاد و کناره‌گیری‌اش از انتخابات برای آنهایی که او را می‌شناختند و ساختارشکنی‌هایش را از یاد نبرده بودند کمی سخت بود. حتی در 23 بهمن همان سال نیز در بیانیه ای اعلام کرد بنایی برای حمایت از هیچ کاندیدایی را ندارد. اما بیش از این تاب نیاورد و در فاصله‌ای کمتر از یک ماه از «سرباز جدید بهاری»اش رونمایی کرد؛ او که برای تداوم مشی سیاسی‌اش در سال 92 و کاندیداتوری رحیم‌مشایی، همان شبیه‌ترین فرد به خودش از دفتر ریاست جمهوری مرخصی گرفته بود تا روز ثبت‌نام همراه پدر معنوی حلقه معروفش باشد و حمایتش را از وی اعلام کند، در واپسین روزهای اسفند 95 حمید بقایی را هم به جمع «بهاریون» اضافه کرد و پس از آن در نشستی خبری حمایتش را از وی برای انتخابات ریاست جمهوری، بطور رسمی اعلام کرد. در حالی که بسیاری از ناظران در ستاد انتخابات وزارت کشور حضوراحمدی نژاد در کنار بقایی را به منزله یک «مانور تبلیغاتی» برای اعلام حیات سیاسی «حلقه احمدی‌نژاد» قلمداد می‌کردند، احمدی‌نژاد در اقدامی غیر قابل پیش‌بینی با ثبت‌نام و اعلام کاندیداتوری خود شوک بزرگی به فضای انتخابات وارد ساخت. اتفاقی که به تعبیر برخی از همراهان دیروز و منتقدان امروزش، در تاریخ انقلاب بی‌مانند بود. از سویی دیگر بقایی هم که احمدی‌نژاد آن را شبیه‌ترین فرد به خودش معرفی می‌کند، به دلیل پرونده قضایی و7 ماه بازداشتش در اوین، شانس چندانی برای تائید صلاحیت از سوی شورای نگهبان نداشت؛ با این همه احمدی‌نژاد باید خود را برای تکرار تجربه رد صلاحیت مشایی در سال 92 و شاید وداع با سپهر سیاسی ایران آماده می‌کرد، چرا که بازی آغاز شده از سوی او بیشتر شبیه یه یک «انتحار سیاسی» بود که رهاوردی جز انزوای سیاسی، نمی‌توانست برایش داشته باشد. اینگونه نیز شد؛ علاوه بر خودش، یار بهاری‌اش هم نتوانست از سد شورای نگهبان بگذرد. اکنون سخن از آینده سیاسی او مطرح شده است. محمدرضا باهنر از فعالان سیاسی مشهور اصول‌گرا آینده سیاسی او را معطوف به رفتار خود او می‌داند. عضو جامعه اسلامی مهندسین درباره آینده سیاسی احمدی‌نژاد می‌گوید: آینده سیاسی او کاملا به رفتار خودش بستگی دارد. احمدی‌نژاد تصور می‌کند که با کارهای غیر معمول می‌تواند حیات سیاسی داشته باشد اما باید کارهای خود را مدیریت کند. او با همین ثبت نامش طیف وسیعی از طرفداران خود را از دست داد. البته من احمدی‌نژادیسم را قبول ندارم و نباید نگران باشیم که مثلا یک حلقه عرفان دور او شکل بگیرد. بالاخره احمدی‌نژاد به خاطر برخی فعالیت‌ها و حرفهایش آرای پوپولیستی داشت که اینها ایدئولوژیک به احمدی‌نژاد رای نمی‌دهند بلکه کسی را می‌خواهند که به محرومان برسد اما هنجارشکن هم نباشد.