سایه مقاومت بر معادلات جهانی

در سال‌های اخیر با ظهور نیرو‌های مقاومت، عرصه سیاسی و اجتماعی کشور‌های منطقه دچار تحول شده و فارغ از ساختار‌های سنتی موجود در این کشور‌ها و نفوذ نهادینه‌شده قدرت‌های غربی منطقه، در حال تجربه آرایش جدید با محوریت نیرو‌های جبهه مقاومت است.
این آرایش به دلیل نقش و نفوذ و پایگاه مردمی این نیروها در میان ملت‌ها و ابتنای آن‌ها به ارزش‌های فرهنگی و اسلامی حاکم از یک عمق و پویایی معناداری برخوردار است و به دلیل الگو گیری و اتکا به حرکت انقلاب اسلامی مردم ایران از پشتوانه و استحکام لازم برخوردار و می‌تواند منشأ تحولی بنیادین در کشور‌های منطقه باشد.
قدرت‌های سلطه از سال‌ها قبل به اهمیت این تحول پی برده و به همین دلیل تلاش کرده‌اند حرکت‌های مردمی و بیداری اسلامی را که در سال‌های اخیر در چند مرحله در این کشور‌ها در حال بروز و ظهور است به بن‌بست کشانده و یا منحرف کنند که تأثیر آن را در برخی از کشور‌های اسلامی نظیر مصر، تونس، سودان و یا لیبی می‌توان دید، اما این راهبرد آن‌ها در همه کشور‌ها مؤثر نبوده و جهان شاهد تحول جدی در برخی از کشور‌های اسلامی نظیر عراق، سوریه، لبنان، یمن و برخی دیگر از کشور‌های منطقه است. فشار‌هایی که در سال‌های اخیر به ایران اسلامی برای خودداری از کمک و حمایت از نیرو‌های جبهه مقاومت با ادعای جلوگیری از صدور تروریسم صورت گرفته و می‌گیرد، همین دلیل است و حتی راهبرد‌های آن‌ها در مذاکره با ایران بر سر موضوعاتی مانند هسته‌ای و یا حقوق بشر و حتی موشکی باهدف قطع این ارتباط و نفوذ صورت گرفته و به‌زعم خود می‌خواهند از این تحول جلوگیری کنند و حتی با ادعای برخی از تعابیر در مورد این نیرو‌ها نظیر هلال شیعی می‌خواهند آن را فرقه‌ای جلوه داده و آن را فاقد ظرفیت و پایگاه مردمی در این کشور‌ها جلوه دهند.
اگرچه نمی‌توان تأثیر جنگ روانی و تبلیغی و فشار‌ها و تحریم‌های فزاینده قدرت‌های غربی در تضعیف و یا کاهش ظرفیت این نیرو‌ها را نادیده انگاشت، اما به‌رغم آن به دلیل پایگاه مردمی و بنیان‌های فکری و مذهبی و مهم‌تر از آن تأثیر و نفوذ حرکت انقلاب اسلامی روزبه‌روز این گروه‌ها قدرتمندتر شده و درروند معادلات منطقه جایگاه خود را تحکیم کرده‌اند. آنچه در ماه‌های اخیر در جنگ ۱۲ روزه مقاومت فلسطین علیه رژیم صهیونیستی و یا در پاسخ قدرتمندانه حزب‌الله به رژیم صهیونیستی در روز‌های اخیر در تجاوز به خاک لبنان اتفاق افتاد و یا درروند تحولات یمن در هم‌ترازی و گسترش و نفوذ انصارالله در مقابله با ائتلاف غربی، عبری و تکفیری در حال وقوع است و یا در عراق به‌رغم ۲۰ سال جنگ و تجاوز و جنایات امریکا علیه مردم عراق، کار کاخ سفید به آنجا رسیده است که به‌رغم عده وعده در عراق و منطقه ملتمسانه از گروه‌های مقاومت در عراق می‌خواهد که با آن‌ها کاری نداشته باشند نشانگر این تحول است. آنچه این روز‌ها در واکنش نیرو‌های جبهه مقاومت در حمایت از اقدام حزب‌الله در پاسخ به تجاوز اسرائیل مطرح شد، شکل‌گیری و تحکیم این جبهه و ظرفیت همپوشانی این گروه‌ها در کمک به یکدیگر و اعلام آمادگی در پاسخ هم‌زمان این گروه‌ها به رژیم صهیونیستی را نشان می‌دهد و پیامد آن این است که اکنون مقامات صهیونیستی معترف‌اند که این روز‌ها از شش جبهه احساس تهدید می‌کنند.


در عرصه دیپلماتیک نیز اتفاقی که این روز‌ها در مراسم تحلیف ریاست جمهوری آقای رئیسی در تهران اتفاق افتاد و در طی آن سران نیرو‌های جبهه مقاومت در کنار ۱۲۰ هیئت دیپلماتیک از ۸۰ کشور جهان و در کنار و حتی مقدم بر خیلی از شخصیت‌های مختلف سیاسی جهان حضور یافتند، عملاَ این هم‌ترازی در عرصه سیاسی و دیپلماتیک نیز آشکار شد، اگرچه پیش‌ازاین نیز نفوذ و ظهور بسیاری از آن‌ها نظیر نیرو‌های انصارالله و یا حزب‌الله درروند تحولات دیپلماتیک منطقه و جهانی تثبیت‌شده بود.
فارغ از ادعای کشور‌های سلطه غربی درزمینه حمایت ایران از این گروه‌ها، اگرچه ایران این حقیقت را کتمان نکرده و مبتنی بر آرمان‌های بلند انقلاب اسلامی و اصول مصرح در قانون اساسی در حمایت از مستضعفان و مظلومان جهان تردیدی به خود راه نمی‌دهد، اما آنچه سبب تحکیم موقعیت و نفوذ این نیرو‌ها در کشور‌های خودشان و یا دیگر کشور‌های منطقه شده مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و پایگاه مردم این گروه‌هاست. وگرنه اگر قرار بود صرف کمک‌های مادی و تسلیحاتی نظام اسلامی زمینه‌ساز موقعیت و نفوذ این نیرو‌ها در کشور‌های خودشان و یا دیگر کشور‌های منطقه شود امریکایی‌ها به دلیل هزینه کرد صد‌ها میلیارد دلار برای حمایت و راه‌اندازی گروه‌های تروریستی در عراق و سوریه و... باید موفق‌تر بوده و اکنون باید محور گسترده‌ترین نفوذ مادی و معنوی در این کشور‌ها می‌بودند، اما چرا این اتفاق نیفتاده است و حتی فرماندهان امریکایی در سال‌های اخیر بار‌ها اعتراف کردند که به‌رغم صرف مبالغ کلان و آموزش‌های گسترده و پیچیده نظامی و انتقال تجهیزات پیشرفته انفرادی نظامی، حتی نتوانستند یک گروه صدنفره تشکیل دهند، مستلزم درک مبنای این تحول است که این پول پاشی و کمک‌های مالی و تسلیحاتی نیست که می‌تواند زمینه‌ساز نفوذ و شکل‌گیری این نیرو‌های جان‌برکف باشد که آمادگی ایثار و جان‌فشانی درراه آرمان و عقیده خود را داشته باشند، بلکه این ظرفیت‌های بلند تفکر دینی و ارزش‌های اسلامی و انقلابی است که منشأ این تحول در جهان معاصر است.
به‌عبارت‌دیگر این معنا باید موردتوجه قدرت‌های غربی و گردانندگان نظام سلطه قرار بگیرد که دیگر موضوع فشار غرب بر ایران برای عدم‌حمایت از این گروه‌ها معنایی ندارد، این نیرو‌ها شکل‌گرفته در عرصه منطقه خود را تثبیت کرده و عملاَ به مهم‌ترین مؤلفه مؤثر درروند تحولات و معادلات منطقه جا و نقش خود را تثبیت کرده‌اند. این معنا می‌تواند به‌نوعی شکل‌دهنده چارچوب مذاکرات آینده ایران با کشور‌های غربی باشد و آن‌ها باید فکر و تصور اینکه مثلاً با قطع کمک ایران به این گروه‌ها موقعیت آن‌ها تضعیف‌شده و یا قادر به مهار آن‌ها خواهند بود، از ذهن خود به دور کنند و این تصور باطلی است. این گروه‌ها موقعیت و جایگاه خود را در منطقه یافته و معادلات آینده منطقه باید مبتنی بر ظرفیت و نفوذ آن‌ها تنظیم شود، چراکه در برخی از عرصه‌ها این نیرو‌ها نه‌تن‌ها از نظام‌های سیاسی حاکم بر کشور‌های خود قوی‌تر هستند، بلکه ظرفیت‌ها و نفوذ و قدرت عمل آن‌ها در تراز نیرو‌های فرا منطقه‌ای است.