در دنیای سرلک ها، چاووشی باش!

آفتاب یزد – یوسف خاکیان: «وقتی همه چیز تو شرایط عادیه، زندگی کردن هنر نیست» این یکی از دیالوگ‌های مشهور یکی از فیلم‌های سینمای ایران است. سینمایی که اگر از همه چیزش فاکتور بگیریم الحق و والانصاف در حوزه دیالوگ نویسی بسیار قدرتمند است و حرفهای زیادی برای گفتن دارد، حرفهایی که می‌توان در بطن و متن خیلی از زندگی‌های معمولی از آنها سراغ گرفت و دیدشان. مثل همین یکی که بنای نگارش این گزارش را بر روی آن نهاده ایم.
دو روز پیش خبری در فضای مجازی منتشر شد که با خود دو عکس به همراه داشت. عکسهایی از سینا سرلک خواننده خوب و خوش صدای موسیقی سنتی و شاید هم تلفیقی که اولی او را در حالیکه تی شرت سفیدی با یک مارک مشهور به تن داشت و یک هدست قرمز رنگ هم روی گوشش و چمدانی هم در کنارش بود، نشان می‌داد که در سالن انتظار نشسته و دومی هم این خواننده را با همان مشخصات نشان می‌داد در حالیکه در داخل هواپیما نشسته و بیرون را می‌نگریست. در ذیل اولی نوشته بود: «خداحافظ، ارادت» و در ذیل دومی هم عبارت: «بهترین‌ها رو برای مردم سرزمینم آرزو می‌کنم» جا خوش کرده بود. اینها یعنی سینا سرلک برای همیشه سرزمین مادری‌اش را ترک گفت و به جایی (بخوانید آمریکا) که چند سالی بود در آن اقامت داشت مهاجرت کرد تا به زندگی و شاید هم فعالیت هنری‌اش در این کشور ادامه دهد. خب حتما با صحبتی که چند وقت پیش یکی از مجریان تلویزیون بیان کرده و گفته بود: «اونایی که دنبال رفاه و این مسائل هستن، جمع کنن از ایران برن، برن همونجایی که این چیزا رو داره» به آقای خواننده برخورده و از همان زمان هم عزم رفتن کرده و کارهایش را نیز انجام داده و اکنون رفتن صددرصدی‌اش را علنی کرده است. این فکت دو نکته مهم دارد. اول اینکه می‌خواهیم با اشاره به سخنان آن مجری بگوییم که هیچکس حق ندارد و نباید افراد دیگری را به رفتن از سرزمین مادری شان مجبور کند، اینجا ایران است و متعلق به همه مردم ایران، این یعنی اگر شرایط بر وفق مراد یک نفر هست و بر وفق مراد دیگری نیست، اولی نباید شبیه جمله‌ای را که آن مجری محترم بیان کرده به دومی بگوید. دومین نکته آن است که این گزارش ابدا قصد ندارد که رفتن سینا سرلک را بد جلوه دهد یا تلاش کند که بگوید اساسا رفتن از یک سرزمین و مستقر شدن در یک سرزمین دیگر کار اشتباهی ست و نباید انجام شود و شرایط هر طوری که بود مردم باید تحمل کنند و به قول معروف همینی ست که هست و می‌خواهید بخواهید و نمی‌خواهید نخواهید. ما در این گزارش بنا نداریم کسی را تخریب کنیم و بیان کنیم که اقدامی که انجام داده اقدام اشتباهی بوده و نباید صورت می‌گرفته. اگر هم در تیتر این گزارش از جمله «در دنیای سرلک ها، چاووشی باش» استفاده کردیم بنایمان این نیست که بگوییم کار چه کسی درست و کار
چه کسی نادرست است، این را در همان ابتدای این نوشتار با آوردن آن دیالوگ خاص اعلام کردیم. استفاده از آن دیالوگ نشان می‌دهد که حب و بغضی نسبت به هیچ کسی در این گزارش وجود ندارد، فقط می‌خواهیم بیان کنیم که همه چیز به شرایط و به افراد بستگی دارد، برخی در شرایط عادی به زندگی عادی ادامه می‌دهند اما در شرایط غیرعادی یا دوست ندارند، یا نمی‌توانند یا نمی‌خواهند به زندگی غیر عادی ادامه دهند ترجیحشان این است که زندگی عادی خودشان را در جای دیگری بنا نهند و آنجا را برای زیستن برگزینند. این مسئله فی نفسه هیچ ایرادی ندارد. خب سینا سرلک و خیلی‌های دیگر این راه برمی‌گزینند و نمی‌مانند و می‌روند و با یک خداحافظی ساده و آرزوی بهترین‌ها برای مردم سرزمینشان پرواز می‌کنند و در جای دیگری زندگی جدید خود را آغاز می‌کنند. همانطور که بیان کردیم این راهی ست که سینا سرلک برگزید و خب برای همه ما هم قابل احترام است.
‏- طرح یک سوال


اجازه دهید در این بخش از گزارش یک پرسش عادی را مطرح کنیم، وقتی نام سینا سرلک را به زبان می‌آورید اولین چیزی که به ذهنتان می‌رسد چیست؟ آوازهایش؟ صدای خوبش؟ شخصیت جذابش؟ تیپ منحصر به فردش؟ تمام اینها درستند و هر کسی با یادآوری نام سرلک یکی از این موارد را در ذهن خود مرور می‌کند اما عموم مردم سینا سرلک را با یک موضوع خاص می‌شناسند. آنهم آوازخوانی برای پروژه مشهور «شهرزاد» به کارگردانی حسن فتحی است. اگرچه پیش از سریال «شهرزاد» هم نام سینا سرلک بر سر زبانها بود و خیلی‌ها او را می‌شناختند اما این سریال باعث شد که نام سرلک در عرصه موسیقی به یک نام شهیر و قابل اعتنا تبدیل شود. الحق و الانصاف موسیقی سریال «شهرزاد» یک موسیقی بی‌نظیر بود و حتی ممکن است تا سالهای سال در اذهان مردم هم باقی بماند. اما حیف است واقعا حیف است که از موسیقی دل انگیز سریال «شهرزاد» سخن بگوییم و از آواز کم نظیر سینا سرلک هم حرف بزنیم اما یادی از محسن چاووشی، این خواننده خوش صدا و کاربلد موسیقی سرزمینمان سخن نگوییم. هنرمندی که به معنای واقعی کلمه پیش از آنکه یک خواننده خوب باشد، یک انسان به تمام معناست. محسن چاووشی در عرصه موسیقی بسیار کم کار است اما وقتی آلبوم یا آهنگی را تولید می‌کند هواداران بی‌شمارش سریع اثر هنری او را خریداری کرده و گوش می‌کنند. هرچند که برخی از افراد این خواننده را هم مورد انتقادهایی قرار داده‌اند و بعضا به شعرها و آهنگ‌هایی که او منتشر می‌کند نیز تشرهایی می‌زنند اما همه ما به خوبی واقفیم که چاووشی با اینکه در حوزه موسیقی بسیار کم فعالیت می‌کند و با اینکه به زعم برخی شعرهایش مشکل هم دارند اما در عرصه انسانیت و مردمی بودن و اخلاق مدارانه رفتار کردن گوی سبقت را از بسیاری از هنرمندان دیگر ربوده است و این ربایش در حالی صورت می‌گیرد که خیلی از همین هنرمندان فقط حضور در مراسم‌های فتوکال و قدم زدن روی فرش‌های قرمز و رفتن به جزایر کیش و قشم و سلفی گرفتن از زندگی لاکچری خود و انتشار تصاویرش در فضای مجازی و آب کردن دل مردمی که نان هم برای خوردن ندارند را بلدند. بدون هیچ جانبداری خاصی و بدون هیچ حب و بغضی می‌توان با اطمینان بیان کرد که محسن چاووشی با اختلاف بسیار زیادی نسبت به سایر همکارانش چه در حوزه موسیقی و چه در حوزه سینما یک هنرمند تمام و کمال مردمی ست. اگر اهل جستجو و مطالعه اخبار فرهنگی باشید حتما خودتان هم این موضوع را تصدیق می‌کنید که این هنرمند هر چند وقت یکبار کمپینی را راه می‌اندازد و با کمک هوادارانش تعدادی از زندانیان را که به خاطر مشکلات مالی در زندان به سر می‌برند را آزاد می‌کند، جدا از این، او در عرصه رضایت گرفتن از اولیای دمی که عزیزشان توسط فردی به قتل رسیده و آن فرد در حال گذراندن روی پایانی عمر خود است و اگر رضایت خانواده مقتول جلب نشود او جانش را از دست خواهد داد، هم فعالیت‌هایی کرده و هنوز هم به این فعالیت‌ها ادامه می‌دهد و اتفاقا موفق هم شده که جان بسیاری از این افراد را نجات دهد و به زندگی دوباره برگرداند. یک ویژگی مهمی که محسن چاووشی دارد این است که این خواننده به شدت به سرزمین خود پایبند است و با اینکه بسیار راحت‌تر از خیلی از افراد (شما را به خدا نخوانید سینا سرلک) می‌تواند از سرزمین خود مهاجرت کند و بهترین زندگی‌ها را در بهترین کشورهای دنیا آغاز کند و فعالیت هنری‌اش را در آنجا بسط و توسعه دهد و پیشرفت زیادی نماید، اما مانده اینجا، در این کشوری که سرزمین آبا و اجدادی‌اش است و با سختی‌هایی که همه مردم آنها را تحمل می‌کنند به زندگی خود ادامه می‌دهد از این ماندن پا پس نمی‌کشد و نمی‌رود. او آنقدر نمی‌رود و آنقدر نرفتنی ست که حتی نمی‌توان خودش و رگ و ریشه‌اش را با منقاش از خاک این سرزمین جدا کرد. چاووشی از آنهاست که با کوچکترین تهدیدها به خاک سرزمینش بزرگترین واکنش‌ها را نشان می‌دهد نمونه بارز این ماجرا همین اتفاقی ست که اخیرا درباره مسئله آب خوزستان و بهره‌برداری برخی عوامل بیگانه از این موضوع رخ داد و همگان هم دیدند که واکنش چاووشی به این مسئله بسیار جالب و مورد توجه و قابل تامل بود. این خواننده که خودش اهوازی ست در بخشی از متن منتشر شده خود در فضای مجازی در واکنش به ماجرای آب خوزستان و دستاویز قرار دادن مشکلات مردم این خطه، توسط بیگانگان نوشت:
«...برای من شنیدن صدای حمایت تُرک و لر و فارس از خوزستانِ لب تشنه مرهمی بود بر زخمی که به جان داریم. هرچند همیشه هراسم از این بوده که به خاطر جهل، ظلم و اشتباهات عده قلیلی، جدایی‌طلبان و دشمنان این آب و خاک، از آب گل‌آلود ماهی بگیرند و ایران را به سمت تجزیه ببرند. باور دارم که توده مردم و همه اقلیت‌ها دشمن این جدایی هستند. همان‌هایی که ۸ سال دست در دست هم، نگذاشتند یک وجب از این خاک کم شود، بعد از این هم نخواهند گذاشت که کسی از ایشان سوءاستفاده کند...»
چاووشی در این پاراگراف کوتاه خیلی از مسائل را بیان کرده، مسائلی مانند عِرق ملی، ناسیونالیست بودن، احساس علقه و دوست داشتن خاک سرزمینی که از دیرباز نامش ایران بوده است و... اما مهمترین مسئله‌ای که هم در پاراگراف ذکر شده وجود دارد و هم در اخلاق و رفتار و منش محسن چاووشی می‌توان آن را مشاهده کرد، رها نکردن و رها نکردن و رها نکردن و دل نکندن و نرفتن و نبریدن و خداحافظی نکردن این هنرمند از خاک سرزمین و مردم هموطنش است. محسن چاووشی اهل رفتن نیست که اگر بود سالها پیش رفته بود و حالا شده بود از اهالی دیار فرنگستان. او به شدت اهل نرفتن است، اهل ماندن و کار کردن و ساختن است. او معتقد است اگر قرار بر این باشد که مردم سرزمین من سختی بکشند و من در آسایش زندگی کنم، من این آسایش را نمی‌خواهم، در کنار این مردم و بر روی این خاک می‌مانم و زندگی می‌کنم و به زندگی ادامه می‌دهم و سختی‌ها را هم تحمل می‌کنم. چاووشی مثل همه نیست، خیلی ها، شاید حتی خود ما و حتی شاید خود نگارنده این خطوط اگر پای رفتن و ماندن در میان باشد رفتن را به ماندن ترجیح دهد و در صفحه شخصی‌اش عکسی منتشر کند و ذیلش بنویسد: «خداحافظ ما رفتیم» اما در میان این خیلی ها، عده انگشت شماری هم هستند که نمی‌روند و می‌مانند، کتکشان هم که بزنی، نمی‌روند و می‌مانند، فحششان هم که بدهی، نمی‌روند و می‌مانند، پیشنهاد رفاه و آسایش در آنسوی مرزها هم که به آنها بدهی باز هم نمی‌روند و می‌مانند، بی‌مانند می‌مانند و ثابت می‌کنند که «وقتی همه چیز تو شرایط عادیه، زندگی کردن هنر نیست»
هرچند که گفتیم بی‌مانند اما آدم شبیه محسن چاووشی باز هم در این سرزمین داریم، عباس کیارستمی از این دست افراد بود، اکبر عالمی هم همینگونه بود، خسرو سینایی نیز همچنین، سیمین بهبهانی ایضا، مسعود کیمیایی هم از این دست آدمهاست، محمود دولت آبادی هم همینطور، ناصر تقوایی هم همینطور، اصغر فرهادی هم به همین صورت و... اینها ماندنی بوده، ماندنی هستند و ماندنی خواهند بود، البته این نکته را هم بیان کنیم که رفتن آدمهایی شبیه سینا سرلک و خیلی‌های دیگر دلیل بر این نیست که آنها علاقه‌ای به خاک سرزمین آبا و اجدادی خودشان ندارند و هموطنانشان را دوست ندارند، ابدا اینطور نیست، فقط آنها طور دیگری می‌اندیشند و حتما طور دیگر به زندگی می‌نگریسته‌اند که رفتن و مستقر شدن در جای دیگر را به ماندن و تحمل سختی و مشکلات و سعی در بهبود بخشیدن به شرایط ترجیح داده اند. در ابتدای این گزارش به ضرس قاطع بیان کردیم که قصدمان از نگارش این خطوط کوبیدن و نکوهش افرادی نیست که پای در رکاب رفتن نهاده‌اند و نمانده‌اند در کنار هموطنانشان، ما قصدمان فقط این بود که بگوییم: «این سرزمین مال ماست و ماییم که باید آبادش کنیم چرا که ماییم که دلسوزانه درباره‌اش فکر می‌کنیم، اگر همه ما برویم و همه ما به این فکر کنیم که ما که رفتیم بقیه هستند که این سرزمین را سرپا نگه دارند آنگاه ایران ما تنها خواهد ماند و این غم انگیز است.
به قول سهراب:
«خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند
و دست منبسط نور روی شانه آنهاست...»