مدرسین حوزه علمیه قم با کوله‌بار انقلاب در تبعید



دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان
«صورت مجلس


به تاریخ دوشنبه 22 مردادماه 1352
... معلوم شد که عده‌ای از طلاب قم که اسامی آنان ذیلا درج خواهد شد... به تحریک مردم به خون‌ریزی و برادرکشی و ایجاد ضدیت با یکدیگر‌اشتغال دارند، به نحوی که ادامه حضور آنان در شهرستان قم موجب سلب آسایش اهالی و ایجاد مزاحمت برای 11 هزار طلابی است که حقیقتا برای تحصیل علم و کسب معارف اسلامی به قم آمده‌اند.
این عناصر که از پیش تحت نظر قرار داشتند و اخلالگری آنان محرز و مسلم گردیده بود... شرکت آنان در اعمال ضد ملی و برخلاف مصالح عالیه مملکت در مقیاس وسیعی آشکار گردید. لذا تقاضا دارد حکم تبعید آنان را از قم به یکی دیگر از نقاط مملکت صادر فرمایید...»1
این جملات، بخشی از صورتجلسه سرویس‌های امنیتی و پلیسی شاه در قم است که برای هجومی جدید علیه یاران امام خمینی در ایران، طرحی مفصل را به جریان انداختند. در گزارش جداگانه ساواک نیز چنین آمده بود:
«از ساواک
... افرادی که لیست آنان به پیوست ایفاد می‌گردد از روحانیون و عناصر اخلالگر و ناراحت شهرستان قم هستند که فعالیت‌هایی در جهت ایحاد تشنج و تحریک مردم به شورش و بلوا داشته‌اند که طبق رای کمیسیون امنیت اجتماعی مورخه 22/5/1352 شهرستان قم به سه سال اقامت اجباری در مناطق مختلف کشور محکوم شده‌اند...
رئیس‌سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ارتشبد نصیری...»2
برخی از افراد یاد شده در سند ساواک و مکان تبعید آنان عبارت بودند از:
حضرات آیات ربانی شیرازی به چاه بهار، احمد جنتی به اسدآباد، ابوالقاسم خزعلی به گناوه، یحیی انصاری به کوهدشت، محمد یزدی به کنگان، حسینعلی منتظری به طبس، علی مشکینی به ابهر، صادق خلخالی به انارک، محمد مومن به شهداد، ربانی املشی به شوشتر و...
همان‌طور که در اسناد فوق آمده، روحانیون و مدرسین حوزه علمیه قم از مدت‌ها قبل تحت نظر ماموران و مزدوران ساواک قرار داشتند، اما رژیم شاه علی‌رغم اقدامات جداگانه درباره هریک از شخصیت‌های فوق، هیچ‌گاه نتوانسته بود به طور دسته‌جمعی با آنها برخورد کند.
چه در فروردین 1345 و پس از دستگیری برخی از این مدرسین به دلیل ارتباط با طلاب پخش‌کننده اعلامیه‌های ضد رژیم در صحن حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) که ساواک به وجود تشکیلاتی مخفی در میان مدرسین انقلابی حوزه پی برد اما به دلیل هوشمندی و هوشیاری برخی از آن مدرسین مانند آیت‌الله مصباح یزدی، نتوانست به عمق آن جریان دست یافته و آنها را گرفتار نماید.
چه در مقابل صدور اعلامیه‌های مختلفی که از سوی حوزه علمیه قم بر علیه رژیم ستم‌شاهی انتشار می‌یافت و یا نشریات انقلابی مانند «بعثت» و «انتقام» که از درون حوزه بیرون می‌آمد و مهمتر از همه انتشار اعلامیه معروف و تعیین‌کننده 12 نفر از همین مدرسین انقلابی در اعلام مرجعیت و اعلمیت حضرت امام خمینی در خرداد 1349 که موجب تثبیت رهبری و اوج‌گیری نهضت امام شد.
اما این بار گویی رژیم شاه همه آن کینه‌ها و عداوت‌ها را جمع کرده بود که به بهانه‌ای واهی، مدرسین مبارز و پیرو امام را به طور دسته‌جمعی بازداشت نموده و بدون برگزاری حتی یک دادگاه فرمایشی و تظاهر به صدور رای و بدون قائل شدن حق داشتن وکیل یا ابراز کوچک‌ترین دفاع، آنها را به تبعید فرستاد.
طرفه آنکه تبعید دسته‌جمعی مدرسین انقلابی حوزه قم نه تنها باعث خاموش شدن نهضت امام حتی در قم نشد، بلکه موجب گسترده شدن دامنه آن به اقصی نقاط ایران گردید. در واقع روحانیون مبارز حوزه، از این فرصت گرانبهایی که به خواست خدا برای آنها و نهضت مردم مسلمان ایران فراهم آمده بود، نهایت بهره‌برداری را نموده و به این ترتیب نهضت امام خمینی را سالها به جلو بردند.
آیت‌الله مکارم شیرازی که بعد از آن، خود نیز به تبعید محکوم شد، در این باره گفته است:
«... یکی از‌ اشتباهات بزرگ دستگاه طاغوت، تبعیدها و مخصوصا تبعید شخصیت‌ها به مناطق دوردست بود. این تبعیدها سبب شد که صدای اسلام و انقلاب به همه مناطق کشور برسد... چرا که این شخصیت‌ها در مناطق تبعیدی بیکار نمی‌نشستند و به هر عنوان و بهانه‌ای بود، برنامه‌ها را شروع می‌کردند... و مردم را به مسائل انقلاب و مظالم شاه و دار و دسته او آشنا می‌کردند...»3
نقل می‌کنند در آغاز ورود هر یک از روحانیون نامبرده به مناطق مربوطه، مردم از هم می‌پرسیدند: مگر این شیخ یا سید چه کرده که دولت او را به اینجا تبعید کرده است؟ یا چرا این شیخ‌ها و سیدها با دولت طرف شده‌اند؟ چرا با شاه مملکت در افتاده‌اند؟ چرا...4
اگرچه این مدرسین حوزه در نقاط دورافتاده به سختی و با مرارت زندگی خود را می‌گذراندند و به قول مرحوم آیت‌الله ربانی املشی، سخت‌ترین دوران زندگی و مبارزه حتی رنج بارتر از دوران زندان و شکنجه را طی نمودند اما نمازهای جمعه و جماعت برپا کردند، بعضی در قالب دروس دینی، برخی در هنگام تفسیر قرآن یا درس نهج‌البلاغه و تعدادی هم به وقت پاسخ به سؤالات جوانان محل، آموزش‌های انقلابی ارائه دادند و به تربیت و پرورش جوانان مبارز برای نهضت امام پرداختند. منازلشان و مساجدی که در آن نماز می‌خواندند، کانون‌های گرم مبارزه در مناطق دوردست کشور شد و پیام‌ها و آرمان‌های امام را به اقصی نقاط این سرزمین رساندند.
آیت‌الله جنتی در این باره گفته است:
«... این تبعید بسیار مفید بود، چراکه منطقه اسدآباد، منطقه‌ای بود که مسائل انقلاب در آنجا کمتر مطرح شده بود...این سه چهار سال اقامت من در آنجا سبب شد که به هر حال عده‌ای با انقلاب آشنا شوند... در یک مسجدی هم نماز می‌خواندم و بدون اینکه عنوان منبر داشته باشد، نشسته صحبت می‌کردم. پس از گذشتن مدتی مردم به ما علاقه‌مند شدند... در آنجا یک حرکت انقلابی به وجود آمد و کم کم عده زیادی طرفدار انقلاب شدند و جوان‌هایی نیز کاملا ساخته شدند...»5
ساواک از یکی از سخنرانی‌های آیت‌الله خلخالی در محل تبعیدش چنین گزارش داده:
«... خلخالی در یکی از سخنرانی‌های خود در انارک که گویا در یکی از شب‌های احیا هم بوده، اظهار داشته است: ایران نفت به آمریکا می‌فروشد و آمریکا هم در اسرائیل از نفت ایران بر علیه اعراب استفاده می‌کند، یعنی با نفت و بنزین ایران است که جنگنده‌های آمریکایی با مصر و سوریه و سایر کشورهای عربی می‌جنگند و برآنها پیروز می‌شوند...»6
و آیت‌الله ربانی املشی هم طی نامه‌ای از محل دوم تبعیدش نوشت:
«... در ماه رمضان در مسجد جامع این شهر (فردوس) به درس تفسیری‌اشتغال داشتم. خیلی مطلوب واقع شده بود. تقریبا همه تحصیل کرده‌ها و محصلین و فهمیده‌های این شهر شرکت می‌کردند. ولی... از جانب شهربانی جلوگیری شد. یکی دو هفته‌ای است که شب‌ها در مسجد نماز جماعت اقامه می‌کنم و بین الصلاتین چند جمله‌ای صحبت دارم. بازهم اقبال مردم زیاد است، جمعیت چند برابر گذشته شده...»7
و این جنبش علمای تبعیدی، آن گاه پرشورتر و وسیع‌تر شد که ساواک دریافت آنها در محل تبعید خود، تحت عنوان نماز جماعت و جلسات تفسیر و پاسخ به سؤالات، در واقع کلاس‌های آموزش نهضت امام را دائر کرده‌اند. در اینجا بود که روحانیون به اصطلاح اخلالگر را از آن شهر دورافتاده به شهر دورافتاده دیگری فرستادند تا ادامه تبعید را در آن شهر بگذرانند.
اما روحانی دوباره تبعید شده، بازهم همان اقدامات انقلابی در تبعیدگاه قبلی را در این محل جدید نیز انجام می‌داد و بازهم گروهی دیگر از مردم را نسبت به امام و نهضت و انقلاب آگاه می‌ساخت. به دلیل همین فعالیت‌های خستگی‌ناپذیر و جسورانه، حتی برخی از این مدرسین انقلابی، ادامه دوران تبعیدشان به تبعیدگاه سوم هم رسید و به این ترتیب رژیم شاه ناخواسته و به مصداق ضرب المثل معروف «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد»، به نشر هرچه بیشتر آرمان‌ها و اهداف نهضت امام خمینی کمک کرد!
مرحوم آیت‌الله مومن درباره این تغییر محل تبعید گفته است:
«... بنده هم به سهم ناچیزی که داشتم در محل اول تبعیدم که در شهداد کرمان حدود 8 ماه بودم، توانستم آنجا فعالیتی داشته باشم... در آن حدی که خداوند توفیق داده بود، روشنگری برای آنها داشتم تا اینکه بعد هم در اواخر سال 1353 به تویسرکان منتقل شدم و بقیه تبعید را در تویسرکان بودم و بحمدالله توانستم در آنجا به لطف خدا در قشر برادران جوان و نوجوان عزیز تاثیر خوب و روشنگری داشته باشم...»8
مرحوم آیت‌الله مشکینی نیز درباره 3 بار تغییر محل تبعید خود گفته است:
«... یک سال هم در آنجا (کاشمر) تحت مراقبت شدیدتر از پیش قرار گرفتم، این بار در هر مسجدی که چند روز شروع به نماز می‌کردم، به سراغم آمده، نماز را تعطیل می‌کردند... گاهی در مدارس و در تاریکی، نماز جماعت می‌خواندیم و چندین بار رئیس‌شهربانی مرا تهدید کرد که عاقبت کار وخیم خواهد بود. ما هم حرفش را از گوشی به گوش دیگر تحویل داده، مشغول کار بودیم... در تمام این دوران، زمینه قیام را در روحیه مردم... امیدوار کننده می‌دیدم.»9
اما وقتی در تابستان سال 1355، اغلب علما و مدرسین یاد شده از تبعیدگاهها بازگشتند، بیش از 50 شهر ایران تحت تاثیر سخنرانی‌ها و جلسات درس و آموزش آنها با نهضت امام خمینی آشنا شده و بعضا آمادگی هرگونه قیام و انقلاب را در راه این نهضت پیدا کرده بودند. چنان‌که وقتی سال بعد پس از شهادت آیت‌الله حاج مصطفی خمینی، جرقه‌های اوج گیری نهضت امام زده شد، شهرهای یاد شده، هرکدام به فاصله اندکی به امواج خروشان انقلاب پیوستند.
____________________
1- نهضت روحانیون ایران- علی دوانی – جلد 5 و 6 – مرکز اسناد انقلاب اسلامی – چاپ دوم - 1377.
2- یاران امام به روایت اسناد ساواک – کتاب 16 (روایت پایداری) – مرکز بررسی اسناد تاریخی – چاپ اول – تابستان 1379. 3- گفت‌و‌گو با حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی – مرکز پژوهش‌های صدا و سیما – صفحه‌های 78 تا 81. 4- نهضت روحانیون ایران- علی دوانی – همان- صفحات 342 و 343 . 5- مصاحبه با آیت‌الله جنتی – قسمت دوم- پیام انقلاب – شماره 57 – صفحه 26. 6- یاران امام به روایت اسناد ساواک – آیت‌الله محمد صادق خلخالی – صفحه‌های 152 و 153 7- یاران امام به روایت اسناد ساواک – آیت‌الله محمد مهدی ربانی املشی – صفحه 203. 8- مصاحبه با حجت‌الاسلام والمسلمین مومن- قسمت دوم- پیام انقلاب – شماره 102 – صفحه 17 . 9- خبرگان ملت – دفتر دوم – صفحه‌های 353 تا 355.