تربتِ عاشقانِ شهید

  کَأنَّ حُسَیناً وَ البَهالِیلُ حَولَهُ
لِأسیافِهِمْ ما یَختَلِی المُتَبَتِلُ
فَلَمْ أرَ مَخذُولًا لِأجلِ مُصیبَهًٍْ
وَ أوجَبَ مِنهُ نُصرَةً حِینَ یُخذَلُ


گویا می‌بینم بزرگ مردانی گرداگرد حسین(ع) را احاطه کرده‌ و با شمشیرهای خود دشمنانش را از پای می‌افکنند. ولی سراغ ندارم کسی را به‌خاطر مصیبتی که بر او وارد شده(یعنی ارتحال پیامبر) این‌چنین تنها و غریبش گذارند و حال آنکه یاری او از هر چیزی واجب‌تر است.
[كُمَيت زید اسدى شاعر شهيد اهل‌بيت (٦٠-١٢٦ ق)
الغدیر ج ۲ ص ۱۹۲]
***
حریم قدسی کربلا، عِطرآگین از خون‌ پاک عاشقانی‌ست که در دفاع از شرافت و آزادگی، پروانه‌وار گِرد وجود سیدالشهدا(ع) چرخیدند تا سرانجام در رکاب او به ابدیت پیوستند. حماسه‌آفرینیِ این نام‌آوران بی‌مانند و عظمت و شجاعت آنان در برابر حقارت و زبونیِ پیروان آل‌ابی‌سفیان، قرن‌هاست که زیب مَقاتل و مجالس می‌باشد. 
عاشورا روزی خاص و متمایز است و این ویژگی جدا از شخصیت حضرت اباعبدالله به‌عنوان ولی مطلق خدا، دو علت دیگر نیز دارد: یکی صحنه‌های رشادت و فداکاری بی‌نظیر اصحاب و دیگری شقاوت و رذالت بی‌پایان کوفیان. 
وقایع نگاران کربلا اما در برابر رزم بی‌امان یاوران حسین(ع) غالباً خاموشی گزیده‌ و با خودداری از ثبت جانفشانی‌های آنان، واقعیت‌ها را منعکس نکرده‌اند. از جمله می‌توان به آمار مقتولان سپاه کوفه‌ اشاره نمود. طبری به نقل از ابومخنف تعداد کشتگان سپاه امام حسین(ع) را
هفتاد و دو نفر و کشتگان لشکر عمر سعد را هشتاد و هشت نفر! تعیین می‌کند. مسعودی نیز در مروج‌الذهب به همین عدد تصریح نموده است. اما در مقابلِ چنین گزارش‌های کذبی، نقل‌های مُرجّح دیگری وجود دارد که بیان می‌دارد هر یک از آن فداییان راه ولایت، در پیکار مقدس خویش تا زقّوم هلاکت را از لبه تیغ در کام شماری از دشمنان نریختند، خود نوش شهادت نچشیدند.(مناقب ابن شهر آشوب ج۴)
وقایع‌نگاران که معمولا مراعات آل‌ابی‌سفیان را می‌کردند در درج رویدادها، مطالب ضد و نقیض بسیاری دارند. زَحر بن‌قیس ملعون چون بر یزید وارد شد گفت: «حسین و اصحابش را به مدت زمانِ کشتن یک شتر یا یک خواب قیلوله کشتیم! «حال آنکه از طلوع صبح تا هنگام ظهر هنوز عده‌ای از آن پاکبازان حریم الهی در میدان رزم حضور داشتند و بعضی سینه خود را سپر تیرهای دشمنان کرده و گروهی نیز با امام(ع) نماز خوف می‌خواندند.
ماجرای ابوشعثا یزید بن‌زیاد که تیرانداز ماهری بود نیز چنین است. وی کوفیان را هدف صد تیر قرار داد و سیدالشهدا(ع) برای اصابت تیرهایش به هدف دعا می‌کرد. سرانجام ابوشعثا گفت: تنها پنج تیرم به خطا رفت و بقیه به هدف اصابت کرد. اما هنگامی ‌که از جا برخاست گفت: بر من آشکار شد که پنج نفر را کشته‌ام! این تناقض چیزی نیست جز تحریف حقایق کربلا.
وصف اصحاب دلداده حسین(ع) از زبان مولایشان خوش‌تر است. آن امام مظلوم در شب عاشورا فرمود: «من یاورانی باوفاتر از اصحاب خود و اهل‌بیتی مهربان‌تر و نیکوکارتر از خاندان خود نمی‌شناسم.» آنگاه بیعت را از آنان برگرفت و فرمود هرکدام در این تاریکی شب، راه خود را بگیرید و مرا با این قوم واگذارید که آنان جز من کسی را نمی‌طلبند. ناگاه خروش و ناله از هر سو برخاست. ابتدا عباس بن علی علیه‌السلام سخن گفت و سپس دیگران...: «پس به مردم چه پاسخ دهیم؟ بگوییم پیشوای خود و فرزند پیامبر را تنها گذاشتیم و در رکابش تیری رها نکردیم و شمشیری نزدیم؟ زشت باد زندگی پس از تو!» مسلم بن عوسجه برخاست و گفت: «نه به خدا قسم از تو جدا نمی‌شوم تا در رکابت شربت شهادت را بنوشم.» سعید بن‌عبدالله گفت:» اگر می‌دانستم در راه تو هفتاد بار کشته می‌شوم و هر بار ذرات وجودم را به باد می‌دهند، از تو جدا نمی‌شدم و حال آنکه یک کشته‌ شدن بیش نیست.» زهیر بن‌قین نیز اظهار داشت: «به خدا دوست دارم هزار مرتبه در راه تو کشته شوم تا خداوند بلا را از تو و خاندانت دور فرماید.» و هرکدام به این مضامین سخنانی حماسی ایراد کردند. (لهوف/۹۰)
در روز عاشورا اصحاب، مشتاقانه از یکدیگر پیشی می‌گرفتند و برای اذن میدان به محضر مولای خود رسیده و با آن حضرت وداع می‌کردند. امام می‌فرمود ما نیز به زودی به تو می‌پیوندیم و آیه ۲۳ سوره احزاب را تلاوت می‌فرمود: «گروهی پیمانشان را به انجام رسانیدند و به شهادت رسیدند و گروهی دیگر در انتظار شهادتند.»
به یکی از سپاهیان عمر سعد گفته شد چگونه حاضر شدید با ذریه پیامبر(ص) جنگ کنید؟ او با این عبارت به سؤال‌کننده ناسزا گفت: «به جای حرف زدن سنگ بخای!» آنگاه ادامه داد: «اگر تو هم بودی جز این نمی‌کردی! آنان جماعتی بودند که تا قبضه شمشیر را در دست گرفتند چون شیر شرزه، سوارانِ دلاور ما را از چپ و راست در هم می‌شکستند و به استقبال مرگ می‌رفتند. نه زینهار می‌پذیرفتند و نه رشوه قبول می‌کردند. هیچ چیز مانع آنان نبود تا در کام مرگ غوطه‌ور شوند یا قدرت حکومت را در دست گیرند و اگر ما اندکی کوتاهی می‌کردیم تمام لشکریان را از دم تیغ می‌گذرانیدند.» [شرح ابن ابی‌الحدید ۱/۳۰۷]
این نقل بسیار کوچکی است از دلاوری‌های شیران بیشه ولایت. عابس از جمله آنان است که وقتی وارد میدان شد هیچ‌کس از صف کوفیان به مبارزه با او خارج نشد و به دستور ابن‌سعد ملعون او را سنگباران کردند. عابس که چنین دید خُود و زره را از تن درآورد و به دشمن حمله برد در حالی که جماعتی دویست نفری از مقابل او می‌گریختند.
بیست سال پیش از واقعه کربلا، امیرالمؤمنين(ع) از سرزمین کربلا گذر کرد و چون بر آن ‌تربت کیمیا اثر نگریست بسیار‌ گریست و فرمود: «خوشا به سعادتت ‌ای خاک! که خون دوستداران حق بر تو جاری خواهد شد... آنگاه فرمود اینجا قتلگاه عاشقان شهید است.»(بحارالانوار ۴۱/۲۹۵)
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی