جامعه افغانستان وآینده طالبان

تقریباً یک هفته از تسلط طالبان بر افغانستان می‌گذرد و در این مدت، اخبار متناقضی از افغانستان منتشر می‌شود. در برخی گزارش ها از تغییر رفتار طالبان و رویکرد مسالمت آمیز آن ها سخن به میان می آید  و در سوی مقابل، گزارش هایی از بدرفتاری طالبان با صنف های مختلف مردم منتشر می‌شود. برخی رسانه های اروپایی مدعی شده اند که خبرنگاران آن ها و اعضای خانواده شان از سوی طالبان تحت تعقیب و فشار قرار گرفته اند.  همچنین ویدئوهایی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود که طالبان در مواردی، به رغم اعلام عفو عمومی، دست به قتل افرادی زده اند که در رسانه‌ها یا دولت پیشین افغانستان کار می‌کرده اند. قدر متقن این که در طول یک هفته گذشته، طالبان تلاش بسیاری به خرج داده اند تا چهره ای قابل تحمل از خود به نمایش بگذارند. آن ها در بیانیه های رسمی خود مدام از تلاش برای ایجاد یک حکومت همه شمول‌ و متعهد بودن نسبت به تأمین حقوق و آزادی های اجتماعی برای اقلیت ها، زنان و ... سخن می گویند.مقامات طالبان همچنین در مراسم عزاداری دهه اول محرم به طور مرتب شرکت کرده اند و ضمن تاکید بر این که مانعی بر سر انجام چنین مراسمی نیستند، از این مراسم به عنوان یک فرصت برای ایجاد تعامل با مردم استفاده کردند.اما با همه این ها، به نظر می‌رسد که هنوز هم مردم افغانستان نتوانسته اند به طالبان اعتماد کنند. بررسی افکار عمومی در افغانستان نشان می دهد غالب مردم این سرزمین، تصور می کنند ملایمت رفتاری این روزهای طالبان، فریبی است که فقط تا زمان تسلط کامل آن ها بر قدرت دوام خواهد یافت. در نظر آن ها، سرعت تحویل دهی مناطق و شهرهای مختلف به طالبان به حدی بالا بوده که خود طالبان هم آمادگی لازم برای حفظ و مدیریت این جغرافیای وسیع را نداشته اند و به همین دلیل، تا فراهم آمدن شرایط مناسب و تسلط کامل آن ها بر شریان های قدرت، ناگزیر هستند تا با مردم، مدارا کنند.آن ها، مواردی که از برخوردهای سخت و خشن طالبان در ممانعت از حضور زنان در محل کارشان یا برخورد طالبان با خبرنگاران رسانه‌های مختلف به رسانه ها درز کرده را نشانگر سیاست های ذاتی و چهره واقعی طالبان  می‌دانند  اما حتی اگر بپذیریم که طالبان، در برخوردهای اجتماعی خود دچار دگرگونی شده و تصمیم گرفته اند بر خلاف رویه سال های دهه 70 خود، حقوق انسانی و اسلامی مردم را به رسمیت بشناسند و مانعی بر سر راه تحصیل، اشتغال، فعالیت های اجتماعی و..‌. جوانان ایجاد نکنند و یک سهم حداقلی از مشارکت در قدرت را برای سایر اقوام قائل شوند، باز هم به نظر می‌رسد که نمی‌توان هنوز به طالبان اعتماد کرد.چه این که  به نظر می رسد اساسا مشکل بخشی از جامعه افغانستان  -که نمی‌توان آن ها را از حیث تعداد و اثر گذاری نادیده گرفت- با طالبان بر سر این مطلب نیست که آیا طالبان تغییر کرده اند یا خیر؟ بلکه مسئله اصلی درباره طالبان این است که مردم افغانستان این گروه را یک جریان اصیل بومی و متعلق به فضای سیاسی و اجتماعی داخل افغانستان نمی دانند و به چشم یک گروه استخباراتی وابسته به بیرون، به آن می‌نگرند. شکل گیری، قدرت یافتن، تضعیف و احیای مجدد طالبان در نظراین بخش از  مردم افغانستان، حاصل زدوبندها و برنامه ریزی های سازمان های استخباراتی و امنیتی کشورهای خارجی است و عملا این گروه، ابزاری برای تامین منافع خارجی ها در افغانستان است. از این منظر ارتباط وثیق آمریکا و سازمان امنیتی پاکستان (isa) با طالبان و حمایت مالی، سیاسی و لجستیکی آن ها از طالبان، چیزی نیست که بر مردم افغانستان یا جامعه جهانی پوشیده باشد. مهم ترین بخش نگرانی از طالبان به این بخش تعلق دارد که بر فرض اگر طالبان بر افغانستان مسلط شوند و بتوانند حکومت مد نظر خود را مستقر کنند، پس از آن چه خواهد شد؟ آیا گروهی که  متهم به وابستگی به سیا و آی اس ای است و تمام جغرافیای افغانستان بدون حتی یک مقاومت کوچک در یک تبانی و معامله بزرگ، توسط دولت دست نشانده و تحت الحمایه آمریکا به آن ها تحویل داده شده، پس از استقرار، آغازگر پروژه جدیدی برای حامیان خارجی خود نخواهد بود؟  ناظرانی که با نگاه تردیدآمیز به طالبان می‌نگرند، معتقدند طالبان اگر یک جریان صرفا متکی به ظرفیت های داخلی می بود، برای دوام حکومت خود، ناچار بود تا بخشی از مطالبات اجتماعی و سیاسی مردم را تمکین کند و از برخی اصول اولیه خود به ویژه درخصوص آزادی های فردی و زنان کوتاه بیاید اما زمانی که ما به این گروه، به عنوان یک سازمان دست نشانده دیگر (شکل دیگری از حکومت دست نشانده پیشین) نگاه کنیم، آن گاه با توجه به سابقه سیاه حامیان خارجی طالبان در بازی با منافع مردم افغانستان، باید به صداقت رهبران طالبان نیز شک کنیم و منتظر باشیم تا ببینیم جنین موجود در شکم طالبان، کودکی از جنس داعش  و رفتارهای دهه70 آن ها خواهد بود یا خیر؟ این جاست که تا حدی می توان  درک کرد چرا عده ای از مردم افغانستان حاضر می‌شوند خطر سقوط از چرخ های هواپیما را برای فرار از حاکمیت طالبان بپذیرند.