طلب زندگی از طالبان

گـــزارش
ترانه بنی یعقوب
«برای اولین بار در زندگی‌ام گفتم کاش دختر نبودم.» این را حمیده دانشجوی طب (پزشکی) دانشگاه کابل با لحنی پر غصه می‌گوید. طالبان حالا همه افغانستان را در سیطره خود گرفته و دیگر همه چیز برای کسانی که زندگی در افغانستان را انتخاب کرده‌اند جور دیگری شده. برای برخی هنوز روزنه‌هایی از امید گشوده است و برخی جز هول و هراس پیش روی خود نمی‌بینند. در این میان انگار حبابی چند ساله ترکیده و انرژی خشونت اجتماعی بویژه علیه زنان آزاد شده است. چند روز پیش یکی از فعالان شناخته شده فضای مجازی نوشت مردانی که برای خروج از افغانستان به سمت فرودگاه کابل می‌دویدند، به زنان می‌گفتند بدوید که روزگار شما تمام شد. یکی از زنان سینمای افغانستان نیز پس از خروج نوشت از مردم کشورهای دیگر پیوسته پیغام دلجویی دریافت می‌کنم اما از هموطنان خود یکسره دشنام می‌شنوم. آیا در فضای جدید سیاسی زنان جامعه افغانستان بیش از پیش تحت فشار خواهند بود یا آنچنان که طالبان وعده داده است کار و تحصیل و زندگی به روال خود بازخواهد گشت؟
«من دانشجوی رشته پزشکی هستم، در این چند روزی که کابل را تصرف کرده‌اند نتوانستم به دانشگاه بروم. هر‌لحظه به فکر آرزوهایم هستم و آینده‌ای که می‌خواستم برای خودم بسازم.


حال احساس ترس و وحشت دارم. هرچند سعی می‌کنم روحیه خودم را نبازم اما هرچه فکر می‌کنم می‌بینم طالبان در گذشته، خود را به مردم ثابت کرده‌اند. پدرم از همان روزی که طالبان آمد خواب به چشم ندارد و نگرانی را می‌شود از چشم‌هایش خواند، او هم مثل من آرزوهایی داشت؛ این که دخترانش تحصیل و به جامعه خدمت کنند و تشکیل خانواده دهند، اما این گروه نمی‌دانند ازدواج به‌طور شرعی یعنی چه. آنها زنان را غنیمت جنگی شمرده و به نکاح خودشان درمی‌آوردند.» همه این ترس‌ها باعث شده نه تنها زنان و دختران در افغانستان آرامش نداشته باشند، که خانواده‌های‌شان هم در رعب و وحشت به سر ببرند. روزهای سختی که حتی تصورش برای ما ممکن نیست. مرد و زن و پیر و جوان نمی‌دانند چه آینده‌ای در انتظارشان است؟
اما آنها چه خواسته مشخصی از طالبان دارند؟ حمیده جواب این سؤالم را خیلی روشن و واضح می‌دهد: «فقط می‌خواهیم انسانیت را فراموش نکنند. خیلی‌ها می‌گویند آنها تغییر کرده‌اند اما من این را باور ندارم. چون آنها هرگز تغییر نخواهند کرد. «ذات بد نیکو نگردد چونکه بنیادش بد است» تنها خواسته‌ام بازگشت دوباره به دانشگاه است. امیدی که راستش کمرنگ یا حتی نزدیک به صفر است. آینده‌ای که در آن علم و پیشرفت نباشد به نظرتان چگونه خواهد بود؟ آن موقع باید مثل انسان‌های اولیه زندگی کنیم.»
اما همه هم مثل حمیده نسبت به آینده زنان در افغانستان بدبین نیستند. مثل زینب که فعال حقوق زنان است: «مردم و بخصوص زنان افغانستان هر روز مقاومت‌های بیشتری در مقابل طالبان می‌کنند؛ مقاومت‌هایی که گاه جایی در رسانه‌های خبری ندارد یا آن‌طور که باید دیده نمی‌شود. مردم افغانستان عوض شده‌اند. جوانان درس خوانده‌اند، تحصیلات عالیه دارند، رفت و آمد به خارج زیاد شده و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی گسترش یافته است. حتی حضور زنان در ارتش و پلیس قابل توجه بوده. با این حال، فساد دولت غنی شرایطی را پیش آورد که جوانان نتوانند کارهای بیشتری انجام دهند، این را نمی‌شود انکار کرد. الان همان‌هایی که در خیابان درحال مقاومت هستند همین جوانان هستند. من به این تلاش‌ها نگاه مثبت دارم و معتقدم باید حمایت شوند، اما به این مفهوم نیست که بپذیرم طالبان با این مخالفت‌ها برخورد نمی‌کند و مثل بقیه کشورها حقوق برابر زنان را به رسمیت می‌شناسد.»
 یک فعال دیگر حقوق زنان هم که در بلخ کار می‌کرده و بعد از تسلط طالبان به کابل گریخته و الان هم امیدوار است بتواند از کشور خارج شود، می‌گوید ترس و وحشت مردم از روزهای نخست تصرف طالبان کمتر و کمتر شده است: «حالا تسلط طالبان بر همه‌جا از هرات، قندوز، کابل و... مشخص شده اما من فکر می‌کنم ترس کمتر و کمتر می‌شود چون طالبان سعی می‌کنند به طرق مختلف مردم را خوشبین و راضی کنند و حمایت مردم را داشته باشند. به‌هرحال در دوره قبل از عدم حمایت مردم ضربه اساسی خوردند و مردم 20 سال است درباره خشونت‌ها، نقض حقوق بشر و محدودیت‌های زمان طالبان صحبت می‌کنند. آنچه می‌شنویم این است که آنها می‌خواهند گذشته را جبران کنند و من معتقدم لااقل تا یک مدت این کار را می‌کنند تا حمایت جامعه جهانی و مردم را داشته باشند و حاکم شوند. برای همین بر مردم عفو عمومی اعلام می‌کنند و از مردم در رسانه می‌خواهند بر سر کار و بارشان بروند.»

صفحات 3 ،10 و 12را بخوانید