گزارش ترور

عباس اسماعیل‌گل: «گزارش آشوب» مستندی به کارگردانی محمدرضا گیوه‌چیان و تهیه‌کنندگی رضا کریمی است. این فیلم، یک مستند تمام آرشیوی است که در آن از هیچ‌گونه مصاحبه‌‌ای استفاده نشده است. مستند حاوی تصاویری دیده‌نشده از ترورهای سال ۶۰ توسط گروهک منافقین است. رضا کریمی، تهیه‌کننده مستند دلیل استفاده نکردن از مصاحبه را متفاوت بودن روایت افراد مختلف از وقایع امنیتی آن سال‌ها ذکر می‌کند. مستند «گزارش آشوب» که در دوره‌ چهاردهم جشنواره «سینماحقیقت» که به صورت آنلاین برگزار شد حضور داشت به فعالیت‌‌ها و ترورهای منافقین و عاملان نفوذ می‌پردازد. گیوه‌چیان، کارگردان فیلم می‌گوید درباره سازمان منافقین فیلم‌‌های زیادی ساخته شده اما به خاطر عملکرد عجیب و غریب این گروه ترور، همچنان سوژه‌‌های بسیاری می‌توان برای فیلم ساختن راجع به آنها به دست آورد. حالا اما پخش این مستند به مناسبت هفته دولت از شبکه ۳ سیما واکنش‌‌های متعددی را در شبکه‌های مجازی در پی داشته است. این فیلم به طور مشخص به ماجراهای سال 60 در تاریخ معاصر انقلاب اسلامی می‌پردازد؛ مستندی که سعی دارد به‌رغم سایر آثار داستانی و مستندی که درباره این سال خونین ساخته شده، صرفا بر یک رویداد متمرکز نباشد و نگاه جامع‌‌تر و ریشه‌یابانه‌ای را نسبت به این سال اتخاذ کند. روایت این مستند از سال 60 با انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر به عنوان نخستین رئیس‌جمهور ایران و تشکیل نخستین مجلس شورای اسلامی آغاز می‌شود و صراحت و پرهیز از مقدمه‌‌چینی را در ابتدا در دستور کار خود قرار می‌دهد. «گزارش آشوب» از جمله مستندهای صرفا آرشیوی است که با پرهیز از مصاحبه سعی دارد روایت دقیق‌تر و مبتنی بر اسناد، فیلم‌ها، عکس‌ها و مطبوعات در سال 60 ارائه کند. این تعمد را می‌توان از خوانش متن و شیوه نگارش آن که از انتخاب واژه‌های سوگیرانه و دارای بار معنایی مثبت یا منفی پرهیر کرده است، درک و دریافت کرد. مستند با روایت نالایقی بنی‌صدر و طرح ۲ فوریت عدم کفایت رئیس‌جمهور در فصل اول خود ادامه می‌یابد و آشوب مجاهدین خلق برای دفاع از رئیس‌جمهور وقت را به تصویر می‌کشد. پرداختن به تاریخ پر‌فراز و نشیب انقلاب اسلامی که شاهدانی زنده دارد علاوه بر دردسرهای دستیابی به آرشیوها و اسناد از مهم‌ترین چالش‌های پیش روی مستندسازان این گونه موضوعی است. «گزارش آشوب» همان‌طور که از نامش برمی‌آید گزارشی از سال 60 است؛ با مقدمه و موخره‌ای که از عزل بنی‌صدر و ابهام‌زدایی از چرایی آن توسط امام‌خمینی(ره) در فردای آن روز آغاز و با شرح شورش اوین، فعالیت‌های مجاهدین خلق، وقایع 6 تیر و 8 شهریور و ترورهای پی‌در‌پی سران نظام و ناامنی وقت در کشور، دعوت مردم به معرفی منافقین، برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و در نهایت خبر خوش فروپاشی خانه تیمی مجاهدین خلق و شکسته شدن حصر آبادان به پایان می‌رسد و در عین پرداختن به هر یک از این رویدادهای آشنا و شنیده شده، به چهره‌ها و اشخاصی اشاره می‌کند که در جریان برجسته‌سازی تعداد محدودی از وقایع دهه 60 مهجور مانده‌اند. «گزارش آشوب» در عین اختصاص بخش‌های عمده و قریب به 80 درصدی زمان خود به حوادث سال 60 که بالطبع شامل چهره‌های سیاسی می‌شود، از به تصویر کشیدن نقش مردم در جریان حمایت از انقلاب غافل نمانده است. واکنش‌های آنها به حادثه 7 تیر و 8 شهریور، انتخاب شهید رجایی و شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری در فصل پایانی و انتخاب آیت‌الله خامنه‌ای برای مسند ریاست‌جمهوری و همکاری در معرفی منافقین و درک اوضاع بحرانی اجتماع از جمله این تاکیدات است. در ادامه این گزارش با محمدرضا گیوه‌چیان، کارگردان این اثر به گفت‌وگو نشستیم. ***   در ابتدا از کارنامه کاری خود در حوزه مستند بگویید. قبل از مستند «گزارش آشوب»، یک مستند کوتاه ساخته بودم به نام «مسعودیه» اما «گزارش آشوب» به نوعی نخستین کار جدی من محسوب می‌شود.    چه شد سراغ تولید این مستند رفتید؟ جذابیت ایده اصلی از مهم‌ترین انگیزه‌هایم بود. با آقای رضا کریمی مشغول تحقیق درباره یک پروژه تاریخ معاصر دیگری بودیم که توجه من به وقایع سال ۶۰ جلب شد و به نظرم رسید که لفظ «ترور» در بیان روایت تاریخ این سال بسیار تکرار می‌شود. بعد به این نتیجه رسیدیم که حوادث سال ۶۰ پتانسیل تبدیل شدن به یک مستند را دارد.    مرحله پیش‌تولید، بویژه کار پژوهش چه مدت طول کشید؟ با چه چالش‌هایی در مدت پژوهش روبه‌رو شدید؟ قبل از تصمیم به ساخت این مستند هم به دلیل علایق شخصی، مطالعه درباره دوران ابتدایی انقلاب اسلامی داشتم و به نوعی هنگام شروع کار با فضای آن سال‌ها آشنا بودم اما برای «گزارش آشوب» مروری جداگانه بر روزنامه‌های سال ۶۰ داشتم و سپس به فراخور هر حادثه سعی کردم اطلاعات تکمیلی را جمع‌آوری کنم.    از دشواری‌ها در مسیر تولید مستند بگویید. با توجه به اینکه از همان ابتدا تصمیم گرفتیم کار کاملا آرشیوی باشد، سخت‌ترین قسمت ساخت مستند، تامین فیلم‌ها و عکس‌های آرشیوی مورد نیاز بود. درباره سال‌های اولیه انقلاب اسلامی آرشیوهای نسبتا خوب و بکری وجود دارد که این آرشیو هم تنها در دست چند نهاد است اما ارتباط‌گیری با این نهادها و سپس بررسی آرشیو و گرفتن‌شان فعالیت زمانبری است.   مستندهایی از این دست حین پخش از صداوسیما معمولاً با اتهام سفارشی بودن از سوی برخی مخاطبان مواجه می‌شوند، شما برای تولید این مستند چه راهکارهایی اندیشیدید که خروجی مستند از این مسأله فاصله بگیرد.  «گزارش آشوب» نخستین کار جدی بنده هست و مساله سفارش برای این فیلم کاملا منتفی است اما صادقانه بگویم که در حین ساخت اصلا به این مساله فکر نکردم و فقط سعی کردم نسبت به حقایقی که در طول پژوهش به دست آورده‌ام متعهد باشم و آنها را در روایتی جذاب ارائه کنم.    در مجموع از خروجی نهایی مستند رضایت دارید و اگر قرار باشد به عقب بازگردید، چه مواردی را به کار اضافه یا کم می‌کنید؟ شاید الان برای جواب دادن به سوال شما بسیار زود باشد و باید قدری زمان بگذرد اما فعلا از کلیت خروجی نهایی راضی هستم و تغییراتی که به نظرم می‌رسد اندک و جزئی است.    قطعا یکی از عوامل موفقیت اینگونه مستندها دسترسی به آرشیو غنی است؛ در این باره چه چالش‌هایی داشتید؟ فقط سعی کردیم حوصله کنیم و ناامید نشویم. متاسفانه بخشی از آرشیو‌هایی که بررسی کردیم به دلایل مختلف مانند عدم طبقه‌بندی درست در نهاد مربوط، درخواست پرداخت مبلغ غیرمنطقی و... به دست ما نرسیدند اما باز تلاش کردیم با آرشیوی که جمع شد به یک روایت قابل قبول برسیم.  این را هم اشاره کنم که بعد از تهیه آرشیو، یک چالش دیگر بخش‌هایی بود که تاریخ درباره آنها روایت مبهمی دارد.  مثلا سقوط هواپیمای نیروهای ارتش در مهر سال ۶۰ یکی از این موارد است که هنوز بعد از ۴۰ سال به نتیجه قطعی نرسیده که آیا این سقوط اتفاقی بود یا عمدی در کار بوده است.  ما هم به‌رغم اینکه در تحقیقات‌مان به نکاتی رسیدیم باز سعی کردیم در عین بیان آن نکات، نتیجه‌گیری قطعی نکنیم.    اگر نکته‌ای هست که مطرح نشده، می‌شنویم. امیدوارم در آینده با همکاری نهادها، ساخت مستندهای آرشیوی رونق بیشتری پیدا کند.
  پرونده بلاتکلیف «نفوذی»   جواد موگویی*:‌ برای تولید مستند «نفوذی» به عنوان تنها اثری که روایتگر گوشه‌ای از زندگی «مسعود کشمیری» عامل ترور شهیدان رجایی و باهنر است، چالش‌های بسیاری داشته‌ام. درباره سوژه مستند «نفوذی» یعنی مسعود کشمیری اطلاعات آرشیوی بسیار کمی وجود دارد به شکلی که از او فقط ۲ عکس 4×3 در آرشیوها وجود دارد که یکی مربوط به قبل از انقلاب و یکی هم مربوط به بعد از انقلاب است، حتی از او یک کپی شناسنامه هم در میان اسناد موجود وجود ندارد و طبیعتا ما نمی‌توانستیم صرفا با همین 2 عکس درباره او یک مستند بسازیم.  نکته دیگر اینکه ما می‌خواستیم ابعاد مختلف شخصیت این فرد از جمله پیچیدگی و ریاکاری او را نشان دهیم و در این شرایط ناچار بودیم سراغ روش «بازسازی صحنه» برویم و البته درباره شباهت فرمی آن به ماجرای نیمروز هم باید بگویم که وقتی فرم یک کار خوب است، چرا دیگران نباید از آن استفاده کنند؟من هم قبول دارم که این مستند به مخاطبان خود جمع‌بندی ارائه نمی‌کند و دلیل آن هم این است که من قاضی نیستم! ما داریم درباره پرونده‌ای صحبت می‌کنیم که نزدیک 40 سال پیش باز شده و هنوز هم بلاتکلیف است پس چطور انتظار دارید من به عنوان مستندساز بتوانم آن را به یک جمع‌بندی برسانم؟من به عنوان یک مستندساز فقط می‌توانم بگویم این روایت ۲ طرف این ماجراست و نمی‌توانستم حکمی در این زمینه صادر کنم. من به عنوان مستندساز می‌توانم ابهامات را بگویم و یکسری سوال هم برای مخاطب خود ایجاد کنم. البته من ادعایی ندارم که بی‌طرف هستم ولی به نظرم مستندساز باید منصف باشد. به خاطر همین انصاف هم است که ما سعی کردیم حرف هر دو طرف ماجرا را در این مستند روایت کنیم و این به معنای تناقض نیست.اما در انتقاد به این مساله که چرا سراغ منابع‌ معتبرتری برای روایت این اتفاقات نرفته‌ام باید بگویم من سراغ متهمان این پرونده رفتم ولی هیچ‌ کدام حاضر نشدند در ارتباط با این موضوع صحبت کنند و این دیگر ایراد من به عنوان مستندساز نیست بلکه ایراد از وجود روحیه‌ای در بعضی از مسؤولان کشور ماست که هیچگاه حاضر به پاسخگویی نیستند. باور کنید به قدری روایت‌های متفاوت در ارتباط با کشمیری وجود دارد که خود من هم نمی‌دانم مثلا کشمیری نماینده رکن دوم ارتش در شورای عالی امنیت ملی بود یا نماینده نخست‌وزیری! یعنی می‌خواهم بگویم که پرداختن به چنین سوژه‌ای بعد از 40 سال محدودیت‌های بسیاری دارد و نمی‌توان براحتی به همه اطلاعات مربوط به چنین سوژه‌هایی دست پیدا کرد.از سوی دیگر در حالی که ده‌ها فیلم در ارتباط با کشته شدن جان‌اف‌کندی، رئیس‌جمهور آمریکا ساخته شده اما ما فقط 2 اثر در ارتباط با ماجرای شهادت شهیدان رجایی و باهنر تولید کرده‌ایم. در این شرایط چگونه انتظار دارید با این سواد تاریخی پایینی که در میان طیف گسترده‌ای از جامعه ایرانی وجود دارد که گروهی حتی نمی‌دانند شهید باهنر نخست‌وزیر بود یا شهید رجایی، یک مستندساز بتواند به همه ابعاد پیچیده این پرونده بپردازد و به همه سوالات آن پاسخ بدهد؟! * کارگردان مستند